تعدادي از معلمان و مسئولان آموزش و پرورش در اواخر اسفندماه 93 و اوايل فروردين ماه 94 در جلسهاي با حضور مهندس سيدمحمد ميرمحمدي استاندار يزد و محمدعلي طالبي معاونت سياسي، امنيتي و اجتماعي، نظريات و پيشنهادهاي خود را درباره حقوق تضييع شده معلمان شاغل و بازنشسته و تبعيضات موجود در مقايسه با پرداختيها به كارمندان بعضي از سازمانها و نهادها ارائه نمودند. خبرهاي منتشره حكايت از آن داشت مديريت عالي و ارشد استان توجه خاص مبذول و درخواست معلمان را به وزير كشور منعكس نموده است. پيگيريهاي موثر احمد شيرزاد مدير كل و چند نفر از مديران آموزش و پرورش طي نشستهاي متعدد و مذاكرات مفصلي كه با تعدادي از معلمان از جمله منصور ميرزايي و محمدجواد حساميفر داشتند تصميم گرفتند نشست همانديشي برگزار كنند تا تلاشهايي كه در زمينه احقاق حق معلم صورت گرفته است به اطلاع همگان برسد و اطلاع دهند مقامات ارشد استان و اداره كل آموزش و پرورش در تماسهايي كه با بعضي از دولتمردان و رياست مجلس شوراي اسلامي در تهران داشتهاند دغدغههاي موجود را منعكس نمودهاند ضمناً بنا را بر آن گذاشتهاند در ساعت رسمي كلاس و مدرسهاي تعطيل نگردد تا حقي از دانش آموز و اولياي آنان تضييع نگردد و مديران ارشد استان هم بخواست پروردگار پيگيريهاي لازم را به عمل خواهند آورد. بدين منظور در ساعت پنج و نيم بعداز ظهر روز يكشنبه 6/2/1394 در محوط وسيع دبيرستان استعدادهاي درخشان نشستي برگزار گرديد كه با استقبال پرشور تعداد كثيري از خانمها و آقايان فرهنگي اعم از شاغل و باز نشسته روبرو شد.
در آن همايش استاندار و فرماندار يزد دعوت مدير كل آموزش و پرورش را پذيرفته و در جلسه حضور بهم رساندند تعدادي از اعضاي شوراي شهر و مديران و مسئولان استان نيز شركت نموده بودند. سيدمحمد ميرمحمدي با احترام به معلمان و اظهار اميدواري بر تحقق خواستههاي به حق و قانوني آنان مجدداقول پيگيري داد و مقام و منزلت معلم را طي سخناني ستود و گفت فرهنگيان يزدي را معلم خود ميداند و بر دستان آنان بوسه ميزند. مدير كل آموزش و پرورش اقدامات انجام شده را اعلام نمود. چند نفر از فرهنگيان يزد و مناطق استان خواستههاي معلمان را مطرح و نگارنده اين سطور در آن جلسه مطالبي را به شرح زير به استحضار حاضران رساند:
سي و شش، هفت سال پيش از بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران ميپرسيدند ميخواهيد در ايران چه حكومتي را پايه گذاري نمائيد و مردم در آن حكومت چه جايگاهي خواهند داشت؟ پاسخ ميدادند: احترام به آراي عمومي، تشكيل دولتي بر اساس آزادي خواهي و دموكراسي و تاسيس جمهوري اسلامي:
«حكومتي كه كوچكترين فرد ايراني بتواند آزادانه و بدون وجود كمترين خطر به بالاترين مقام حكومتي انتقاد كند و از او در مورد اعمالش توضيح بخواهد. حكومتي كه پول و ارزشهاي پوچي كه به وسيله پول ساخته ميشود سرنوشت اين حكومت را تعيين نكند. بلكه ارزشهاي عالي اسلامي حاكم باشد...»1
بعد از استقرار جمهوري اسلامي ايران در دوازدهم فروردين ماه 58 علما و بزرگان و اسلام شناساني چون مرحوم آيت ا... منتظري، مرحوم آيت ا... طالقاني، شهيدآيت ا... بهشتي، شهيد محراب آيتا... صدوقي و... قانون اساسي را تدوين و در بخشي از آن دولت را موظف نمودند: در «پيريزي اقتصاد صحيح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامي جهت ايجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محروميت در زمينههاي تغذيه و مسكن و كار و بهداشت و تعميم بيمه.»2 كوشا باشد و تلاش نمايد.
بر اساس جمله معروف «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته» هر فرد ايراني كه بتواند پاي صندوقهاي راي حاضر شده و نظر خود را از طريق انتخابات اعلام نمايد ميتواند با رعايت احترام و تكريم شخصيت مسئولان از كار دولتمردان انتقاد نمايد. چون به جز چهارده معصوم عليهم صلوات ا... همه انسانها در معرض خطا و اشتباه هستند. از رسول گرامي اسلام (ص) روايت شده است كه فرمود: كل بني ادم خطا، «عالمان شيعه برآنند اگر فقيهي براي يافتن حكم خدا بكوشد و آن را به دست آورد دو پاداش دارد يك پاداش براي اين كه حكم خدا را به دست آورده و پاداش ديگر براي اينكه كوشيده و زحمت كشيده است اما اگر وي بكوشد و به حكم خدا دست نيابد و خطا كند. باز هم پاداش دارد ولي يك پاداش زيراوي سعي خود را كرده است و زحمت كشيده و همين كافي است كه خداوند يك پاداش بدو بدهد»3
مدير مسئول آيينه يزد از دولت تدبير و اميد و مقامات استانداري و كليه مديران ذيربط كه از امنيتي شدن موضوع تجمع معلمان چه در يزد و يا مناطق و شهرهاي ديگر خودداري نمودند و با سعه صدر درخواستهاي فرهنگيان را شنيدند، همچنين از چند نفر معلم كه در سالهاي گذشته به دنبال طرح خواستههاي معلمان زنداني شدند و در مرحله بعد دادگاه تجديد نظر حكم برائت آنان را صادر كرد و از خانوادههايشان به خاطر سختيهايي كه متحمل شدند به ويژه از جمع حاضر در همايش كه ميپذيرفتند در ساعات رسمي به هيج وجه برگزاري كلاس درس و مدرسه با تعطيلي مواجه نگردد تقدير و سپاسگزاري نمود. ضمناً از رييسجمهور درخواست گرديد اگر در پايان هر سال كمبود بودجه و نقدينگي هست ترتيبي اتحاذ گردد تا به نسبت مساوي بين كارمندان همه ادارات، نهادها، شركتهاي دولتي تعلق بگيرد كه اين امر به صواب و صلاح نزديكتر است.
از تبعيضات و تفاوت حقوق موجود در بين فرهنگيان اعم از شاغل و بازنشسته و وضعيت بيمه تكميلي پيشكسوتان و تضييع حق مسلم اكثريت فرهنگيان كه تاكنون حتي بر اساس تورم ساليانه هم به حقوقشان اضافه نشده است مطالبي به اطلاع مسئولان حاضر در جلسه رسيد و اعلام گرديد آيا فرهنگيان بعد از سي، سي و پنج سال انجام وظيفه در مدرسه و كلاس ميتوانند شغلي دست و پا كنند تا براي كمك خرج و بهبود وضع معيشت خويش حق الزحمهاي دريافت نمايند. بهترين كار آن هم براي گروه اندكي از آنها معلم سرخانه بودن است كه پنج قرن پيش دانشمند و متفكر اسلام، شهيد ثاني در منيه المريد مينويسد: «نشانه ابتذال و خواري علم و دانش آن است كه معلم و استاد، آن را به سوي خانه شاگرد خود حمل كند و به عنوان معلم سرخانه مقام علم و دانش را تنزل دهد!!» 4
گوينده موقع را مغتنم شمرد و بدون اينكه خداي ناكرده قصد مقايسه دولت و حكومتي را با دوران پيامبر گرامي اسلام (ص) و مظهر عدالت مولاي متقيان حضرت علي(ع) داشته باشد گفت: «زن بيچاره، مشك آب را به دوش كشيده بود و نفس نفس زنان به سوي خانه اش ميرفت. مردي ناشناس به او برخورد و مشك را از او گرفت و خودش به دوش كشيد. كودكان خردسال زن، چشم به در دوخته منتظر آمدن مادر بودند. در خانه باز شد؛ كودكان معصوم ديدند مرد ناشناسي همراه مادرشان به خانه آمد و مشك آب را به عوض مادرشان به دوش گرفته است. مرد ناشناس مشك را به زمين گذاشت و از زن پرسيد:« خوب معلوم است كه مردي نداري كه خودت آبكشي ميكني، چطور شده كه بيكس ماندهاي؟»...«شوهرم سرباز بود. عليبنابيطالب او را به يكي از مرزها فرستاد و در آنجا كشته شد. اكنون منم و چند طفل خردسال». مرد ناشناس بيش از اين حرفي نزد. سر را به زير انداخت و خداحافظي كرد و رفت، ولي در آن روز آني از فكر آن زن و بچههايش بيرون نميرفت. شب را نتوانست راحت بخوابد. صبح زود، زنبيلي برداشت و مقداري آذوقه از گوشت و آرد و خرما در آن ريخت و يكسره به طرف خانه ديروزي رفت و در زد.-كيستي؟»-«همان بنده خداي ديروزي هستم كه مشك آب را آوردم، حالا مقداري غذا براي بچهها آوردهام.»-خدا از تو راضي شود و بين ما و علي بن ابيطالب هم خدا خودش حكم كند.»در باز گشت و مرد ناشناس داخل خانه شد، بعد گفت: «دلم ميخواهد ثوابي كرده باشم، اگر اجازه بدهي، خمير كردن و پختن نان، يا نگهداري اطفال را من به عهده بگيرم.»...مرد ناشناس رفت و تنور را آتش كرد. شعلههاي آتش زبانه كشيد و چهره خويش را نزديك آتش آورد و با خود ميگفت: حرارت آتش را بچش، اين است كيفر آن كس كه در كار يتيمان و بيوه زنان كوتاهي ميكند».5
از استاندار درخواست گرديد در وقت مناسب به مسئولان بلند پايه اعلام نمايد به عنوان نمونه با عنايت به هزينههايي كه براي بعضي از همايشها ميشود و چندان اثري بر آن مترتب نيست و يا كمكهايي كه دولت قانوناً به ديگر كشورها ميكند دراين صورت براي عموم مردم قابل قبول نيست مدرسه و كلاسي در اثر نداشتن وسايل گرمايشي استاندارد آتش بگيرد دانشآموزي دچار سوختگي شود و يا جانش را از دست بدهد و يا بخواهند آب و برق و گاز مدرسهاي را به خاطر بدهي يا به هر علتي ديگر قطع نمايند.
موضوع ديگري كه مطرح شد اين بود كه دولت در حد توان ضررهاي احتمالي نانوايان را جبران و از گران كردن مجدد نان خودداري نمايد چون نان قوت اصلي اكثريت ايرانيان است بويژه آنان كه زير خط فقر زندگي ميكنند. از حضرت علي (ع) روايت شده كه فرمود:«همه كساني كه در شهر كوفه زندگي ميكنند زندگيشان به خوبي تامين است پايينترين افراد نان گندم ميخورند، خانه دارند، و از بهترين آب آشاميدني استفاده ميكنند. پيشواي بزرگ موحدان و زاهدان و دنيا فراموشان تاريخ چگونه با واقعيت زندگي مردم واقعگرايانه برخورد ميكند و هنگاميكه ميخواهد از موقعيت حكومت ديني خويش سخن بگويد به هيچ امري ديگر توجه نميكند مگر تامين زندگي مردم و رفاه نسبي همه افراد و خانوارها»6
در پايان ضمن گراميداشت ياد و خاطره شهيدان گرانقدر انقلاب اسلامي كه آزادي، آزادگي، امنيت و آسايش را براي مردم اين سرزمين به ارمغان آوردهاند از خانواده معزز ايثارگران آزادگان و رزمندگان و شهيدان والامقام قدرداني به عمل آمد و از معلمان مدارس دولتي درخواست گرديد اگر دانشآموزان مستعدي دارند كه در اثر عدم بضاعت مالي يا بدسرپرست و بيسرپرست بودن نميتوانند به تحصيل ادامه دهند آنها را به افراد خير و موسساتي كه در زمينه نيكوكاري و امور خيريه فعاليت مينمايند معرفي نمايند تا بتوانند با آسايش نسبي به تحصيل خود ادامه دهند.
مدير مسئول
پي نوشتها:
1- «طليعه انقلاب اسلامي»، صفحه 321 و 322
2- بند 12 اصل سوم قانون اساسي
3- «همه ما برادريم؛ سيماي انساني و اخلاقي اسلام»، محمد اسفندياري
4- «آداب تعليم و تعلم در اسلام»، ترجمه دكتر سيدمحمد باقر حجتي، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359
5- «داستان راستان»، استاد شهيد مطهري، جلد اول، صفحه 213، به نقل از جلد 7 بحارالانوار باب 103
6-« الحياه، گزارشي درباره جلد سوم تا ششم»، صفحه 59، چاپ 1368