زمان : 10 Esfand 1393 - 15:02
شناسه : 100953
بازدید : 2203
از خودم بدم میاد/ بر اساس موضوع واقعی از خودم بدم میاد/ بر اساس موضوع واقعی

یزدفردا"سرویس اجتماعی"خبرهای پلیس استان یزد" استواریكم محمد حسین كریمی- امان از این دل خراب شده و نگاه سرکش که خانه خرابم کرد و این همه بدبختی به سرم آورد! 17ساله بودم که یک روز «آرش» سر راهم سبز شد و با لبخندی فریبنده و یک مشت حرف چرت و پرت احساساتم را به بازی گرفت.

آرش، هوش و حواسم را برد و من یک دل نه صد دل خاطرخواه و شیفته اش شدم تا جایی که برای رسیدن به او در مقابل خانواده ام ایستادم و حتی وقتی آن ها به خواستگاری اش جواب منفی دادند تهدید کردم اگر به خواسته ام تن ندهند پشیمان خواهند شد و...

زن22 ساله که به اتهام خرده فروشی موادمخدر و فساد اخلاقی دستگیر شده بود در دایره اجتماعی کلانتری می گفت: پدر و مادرم بالاخره با این ازدواج موافقت کردند و ما با هم نامزد شدیم.

قرار بود آرش به سربازی برود و پس از این که کار مناسبی پیدا کرد به سر خانه و زندگی خود برویم اما پس از گذشت چند ماه من باردار شدم و به ناچار در شرایطی زندگی مشترک خود را آغاز کردیم که هیچ کدام از ما آمادگی تشکیل زندگی و مسئولیت های بعدی آن را نداشتیم.

شوهرم که آن موقع 18 ساله بود نه تنها به سربازی نرفت بلکه به پشتوانه حمایت ها و کمک های مالی پدرش به در بی خیالی زد و در دام دوستان ناباب افتاد.

آرش در مدت کوتاهی به موادمخدر اعتیاد پیدا کرد، با این مشکل من و همه اطرافیان دست به کار شدیم تا او را از این منجلاب نجات بدهیم ولی تلاش های ما بی نتیجه ماند و آرش کم کم تریاک را کنار گذاشت و وابسته به "هروئین" شد.

بیچاره پدر شوهرم به دلیل غصه زیاد دق کرد و "مرد" و ما حامی مالی خود را از دست دادیم. از آن به بعد خانه ما پاتوق دوستان شوهرم شد و متاسفانه با توجه به مشکلات اقتصادی که داشتیم آرش ابتدا مرا هم به دام موادمخدر انداخت و سپس مجبورم کرد تا در کنار خرده فروشی موادمخدر، تن به کارهای غیراخلاقی بدهم.

با این که به هیچ وجه از این کارها خوشم نمی آمد اما اعتیاد لعنتی همه چیز را برایم عادی کرد و باید بگویم آن قدر در باتلاق بدبختی فرورفته ام که "از خودم بدم میاد" شاید باور نکنید روزی هزار بار آرزوی مرگم  می کنم ؛ از این زندگی نکبت بار خسته شده ام.

زن جوان در پایان گفت:حالا که دستگیر شده ام امیدوارم بتوانم خودم را اصلاح کنم واقعیت این است که من مقصرهستم و این عاقبت لج ولج بازی با خانواده و دل باختن به قول و قرارهای کوچه و خیابان است. امیدوارم هیچ کس به سرنوشت من دچار نشود!

پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان یزد - اجتماعی