نامه سرگشاده زیباکلام به هاشمی رفسنجانی و خاتمی
با نام و یاد حضرت حق
محضر آیت الله جناب آقای هاشمی رفسنجانی و جناب حجت الاسلام آقای سید محمد خاتمی دامت اقبالهما
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
با سلام و تحیات و اگر چه می دانم این روزها آقایان بواسطه موضوع انتخابات پیشرو کمتر مجالی برایشان مانده اما با توجه به شرایط حساس کشور و وضعیت بغرنجی که برای دوستان اصلاح طلب بوجود آمده بخودم اجازه داده جسارت نموده و در خصوص ضرورت اجماع اصلاح طلبان بر روی یک نامزد نکاتی را باستحضار برسانم. اگر چه که می دانم با وجود حضور خیلی از مشاورین خبره و آقایان صاحب نظر، نیازی به بیان الکن چو منی نمی رود. اما راستی را آنست که هشت سال مدیریت اصولگرایان بر کشور وضعیتی را در همه عرصه ها از داخلی گرفته تا خارجی، از اقتصادی گرفته تا فرهنگی، از اجتماعی گرفته تا خانوادگی، از اعتیاد و فساد و فقر و بیکاری گرفته تا سیاسی ، تا مهاجرت بهترین فارغ التحصیلان مان به غرب، تا..... که نمی توان نسبت به وضعیت کشور درد نداشت. واقعا هم گمان نمی رود برای درک اوضاعی که اصولگرایان در این هشت سال در کشور بوجود آورده اند خیلی نیازی به شاخصه ها و آمار و ارقام اقتصادی یا اجتماعی باشد. کافیست شما این روزها به پای سخن رانی های نامزدهای اصولگرایان بنشینید. محض نمونه حتی یکی از آنها هم کلامی و لغتی از آقای احمدی نژاد و اقدامات و سیاست های وی در این هشت ساله سخنی بمیان نمی آورد. گویی این اصولگرایان نبودند که زمینه انتخاب شدن آقای احمدی نژاد را فراهم کردند، بر گرد سرش هاله نور دیدند، او را ملقب به معجزه هزاره سوم نمودند، سفرهای استانی اش را که یک تحول بنیادی که نه ، یک انقلاب جدید در شیوه مملک داری و خدمت به محرومین و پابرهنه ها اعلام کردند، تعطیلی سازمان برنامه و بودجه را توسط رئیس جمهور انقلابی شان جشن گرفتند و شجاعت و شهامت وی در بستن آن "نهاد آمریکایی" که بدست عمال آمریکایی بمنظور جلوگیری از رشد و توسعه ملی در ایران ایجاد شده بود را ستودند و بوی و ملت بزرگ ایران که چنین رئیس جمهور انقلابی را خداوند به آنان ارزانی داشته تبریک گفتند. بگذریم که امروز جملگی نامزدهای اصولگرا یکی پس از دیگری براه انداختن همان سازمان برنامه "آمریکایی" را در زمره نخستین وعده های انتخاباتی شان در صورت پیروزی قرار داده اند. بخش های دیگر تبلیغات نامزدهای اصولگرا ایضا حکایت از شکست برنامه های اصولگرایان در این هشت سال دارد. کدام نامزد اصولگراست که مهم ترین موضوعات تبلیغات انتخاباتی اش شامل مبارزه با تورم، توقف گرانی، بیکاری ، مبارزه با فساد، اعتیاد، پایین آوردن شکاف طبقاتی، تغییر ساختار مدیریتی کشور، نگرانی از بدهی های سنگین دولت ، اهمیت دادن به علم و تخصص و تجربه و.....نمی شود؟ کدام نامزد اصولگراست که روند رو به افزایش مهاجرت فارغ التحصیلان دانشگاههای شریف ، پلی تکنیک و دانشکده فنی دانشگاه تهران برایش مطرح نیست؟ کدام نامزد اصولگرا است که پایین رفتن سطح امید در میان جوانان کشور اسباب نگرانی اش نشده؟ کدام نامزد اصولگراست که روند رو به افزایش ورشکستگی واحدهای تولیدی، حجم بی سابقه چک های برگشتی بواسطه رکود و ورشکستگی در بازار، فرار سرمایه ها بهمراه کارآفرینان از کشور برایش مطرح نباشد؟ هر چند که اصولگرایان بگونه ایی رفتارمیکنند که گویی هیچ نقشی و مسئولیتی در بوجود آوردن این وضعیت نداشته اند و گویا اساسا احمدی نژاد را نمی شناسند و تا دیروز چیزی از او نشنیده بودند. اما بسیاری از مردم حمایت پر شور اصولگرایان از احمدی نژاد و سیاست هایش را فراموش نکرده اند. فراموش نکرده اند که همان سیاست هایی را که امروزه آنان مورد نقد قرار داده و یکسره بباد انتقاد گرفته اند، وقتی در دوران احمدی نژاد باجرا در می آمدند چگونه اصولگرایان با همه وجود از آنها استقبال نموده و دردو بلای "دولت خدمتگزار"، "دولت کریمه"، "دولت محرومین" ، " دولت استکبارستیز" و " دولت خستگی ناپذیر" را بر سر دولت های شما می کوبیدند. در عرصه خارجی هم عملکرد اصولگرایان براستی در طی این هشت سال شگفت آور بوده. من هرگز نتوانستم درک نمایم که چه اصراری بود که اصولگرایان کشورهایی را که حتی در سالهای نخست دوران انقلاب و حتی در دوران جنگ با عراق هم دشمن ما نبودند، در جبهه مخالفین و دشمنان ما درآوردند؟ چه ضرورتی بود و چه ضرورتی می رفت که آلمان، فرانسه ،ایتالیا، کانادا، ژاپن ، نروژ، استرالیا ، دانمارک و.....را ما در صفوف دشمنان ایران اسلامی قرار دهیم؟ چه ضرورتی بود که با همه همسایگانمان روابطی سرد و تیره داشته باشیم؟ برنامه های هسته ایی مان که بواسطه تحریم ها و هزینه های مستقیم فشار سنگینی بر اقتصاد ملی مان وارد کرده، معلوم نیست که در مقابل چه خیر و دستاوردهایی برای منافع ملی و اقتصاد کشور بهمراه داشته است؟ شک نیست که وضعیتی که کشور امروز در آن قرار گرفته خیلی جای امیدواری برای دولت بعدی باقی نمی گذارد. یقینا آقای هاشمی می دانستند که با پای به پیش گذاردن به استقبال چه کارزاری می روند. ثبت نام ایشان موجی از شور و نشاط و امید بالاخص در میان جوانان و اقشار و لایه هایی که مطمئن نبودند قصد شرکت در انتخابات را دارند بوجود آورد. اصولگرایان هم که متوجه آن موج غیر مترقبه می شوند راه چاره جلوگیری از براه افتادن یک سونامی دیگر مثل 2 خرداد سال 76 را در جلوگیری از ورود ایشان به انتخابات دیدند. بعداز رد صلاحیت آقای هاشمی مقدار زیادی آن شور و امید فروکش نمود. اصلاح طلبان از یکسو مواجه با این فروکش شده اند و از سویی دیگر مواجه با حضور دو نامزد غیر اصولگرا. آقایان دکتر حسن روحانی و دکتر محمد رضا عارف هر دو مصمم به ایستادن و ادامه راه تا به آخر و عدم کناره گیری بنفع دیگری. بنده فکر نمی کنم نیازی به تشریح این حقیقت تلخ باشد که وجود دو نامزد "اصلاح طلب" چه تبعات مصیبت باری برای اصلاحات و جنبش دمکراسی خواهی ایران در پی خواهد داشت. مسئله فقط در این نیست که اصلاح طلبان آنقدر بی برنامه و بی تدبیر بوده اند که حتی نتوانسته اند بر روی یک نامزد واحد بتوافق برسند. بلکه مسئله بیشتر متوجه فقدان احساس مسئولیت در قبال میلیونها طرفدار در سطح کشور می باشد. آنان عملا رها شده اند که خودشان هر طور که صلاح می بینند اقدام نمایند. این بی ارادگی سیاسی و مواجه نشدن با بار سنگین مسئولیت اجتماعی که شرایط کنونی جامعه ایران بر دوش شما بزرگواران بعنوان رهبری اصلاحات و اصلاح طلبان گذارده، در گذشته هم مع الاسف آثار و نتایج نامطلوبی برای اصلاح طلبان ببارآورده است. اما اینبار شرایط و اوضاع بحرانی داخلی و خارجی کشور بگونه ایی است که بیش از پیش می طلبد که شما سروران خیلی خیلی جدی تر به مسئولیت تاریخی تان لبیک گویید. روش نکردن تکلیف طرفداران اصلاحات با هیچ عذر و بهانه ایی قابل توجیه نیست. پاسخگو نبودن رهبری اصلاحات به رسالت تاریخی اش راه را برای پیروزی مجدد اصولگرایان هموار خواهد نمود. بالطبع آقایان روحانی و عارف هرکدام واجد نقاط قوت و ضعف های متفاوتی هستند. محبوبیت آقای عارف یقینا در میان اقشار و لایه های تحصیلکرده بالاخص دانشجویان بیشتر است. درعین حال این هم واقعیتی است که بسیاری از اصولگرایان معتدل تر و میانه رو تر ممکن است به آقای روحانی رای دهند. بعلاوه مسئله اساسی تر آنست که در صورت موفقیت، کدام یک از آنان بهتر و بیشتر می تواند با بدنه اصولگرایان درون حاکمیت کار کند. از این بابت هم شانس آقای روحانی خیلی بیشتر از آقای عارف است. بهر حال تصمیم دشواری فرا روی شما آقایان قرار گرفته. یقینا هر تصمیمی که شما و مشاورین تان به آن برسید برای آقایان روحانی و عارف می بایستی واجب الاطاعه باشد. این نکته دوم مبارزه سیاسی و اجتماعی است: داشتن نظم، تشکل، سازماندهی ، پرهیز از فرد محوری و تبعیت از رهبری دسته جمعی. در غیر این صورت می رسیم بار دیگر به داستان غم انگیز اصلاح طلبان در جریان انتخابات سال 84 .اگر هرکدام از آقایان روحانی یا عارف از تصمیم جمعی اصلاح طلبان تمکین نکردند، رهبری می بایستی به طرفداران اعلام نمایند که ایشان بصورت فردی در انتخابات شرکت دارند و نامزد اصلاح طلبان نیستند.تصدیع اوقات کردم و پوزش می طلبم. اما خدا می داند که اگر سیاست های هشت ساله گذشته نقطه امیدی باقی گذارده بود، خیلی جای نگرانی از تداوم این سیاستها برای چهار سال دیگر نمی رفت. ایام بکام باد
زیباکلام: نذر نکردهام که سر از اوین در بیاورم!
زیباکلام معتقد است تحریمها مشکلات جدی برای کشور بوجود آورده و آسیبهای آن ادامه دارد، درباره انتخابات نیز اعتقاد دارد که اصلاحطلبان واقعی در انتخابات شرکت نمیکنند و اصولگرایان تنها وانمود میکنند که جناح اصلاحطلب حضور مییابد و ضمن تاکید بر لزوم پذیرش «احمدینژاد جدید» در صورت تولد، همچنان از هاشمی رفسنجانی دفاع میکند.
این استاد دانشگاه در گفتوگو با ایسنا، در بررسی شرایط سیاسی کنونی کشور با اشاره به تحریمهای اعمال شده علیه کشورمان اظهار کرد: معتقدم تحریمها مشکلات و مصائب جدی برای اقتصاد ایران به بار آورده است و همچنان این آسیبها ادامه دارد و اگر بررسی شود، مشخص خواهد شد که این تحریمها چه تاثیراتی بر کشور ما بر جای گذاشته است.
وی افزود: کمترین آسیبی که تحریمها به بار آورده این است که برای دور زدن این تحریمها، ورود کالاها، مواد اولیه و ماشینآلات با هزینهای به مراتب بالاتر از گذشته انجام میشود و همین امر موجب میشود تولید نیز در ایران گرانتر تمام شود. قیمتهای داخلی حداقل 30 درصد بالاتر از قیمتهای جهانی است و این قدرت رقابت ما را در عرصه بینالمللی کاهش میدهد.
نیمی از تورم امروز ایران ناشی از تحریمهاست
این استاد دانشگاه ادامه داد: حداقل نیمی از تورم امروز در اقتصاد ایران ناشی از تحریمهاست و اگر در آینده ابعاد تحریمها عمیقتر شود و به طور مطلق جلوی صادرات نفت ما را بگیرند، شرایط بحرانیتر نیز خواهد شد.
عمده ضرر تحریمها متوجه طبقه متوسط، تولیدکنندگان و صنعتگران است
زیباکلام در مورد تاثیر تحریمها بر طبقات اجتماعی مختلف جامعه ایران نیز اظهار کرد: شرایط اقتصادی نامساعد بر روی طبقه اعیان و اشراف تاثیر چندانی ندارد. لایههای محروم جامعه نیز تا حدودی از طریق کمکهای دولتی مانند یارانهها تامین میشوند. در این میان طبقه متوسط بیشترین فشار را از ناحیه تحریمها تحمل میکند و عمده ضرر و زیان تحریمها متوجه طبقه متوسط جامعه، تولیدکنندگان و صنعتگران است.
رقابت اصلی انتخابات میان موافقان و مخالفان احمدینژاد است
وی در ادامه این گفتوگو، با اشاره به در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری یازدهم ابراز عقیده کرد: تکلیف انتخابات روشن است. در انتخابات پیشرو اصلاحطلبان شرکت نخواهند کرد؛ چراکه نه خود آنان تمایل دارند و نه اصولگرایان این اجازه را به آنها میدهند. تجربه 2 خرداد 76 و 22 خرداد 88 موجب شده است که اصولگرایان تمایلی به حضور اصلاحطلبان نداشته باشند.
اصلاحطلبان اصلی و واقعی در انتخابات شرکت نخواهند کرد
این کارشناس مسایل سیاسی ادامه داد: رقابت اصلی در انتخابات آتی، میان خود اصولگرایان یعنی موافقان و مخالفان احمدینژاد است، همچنان که در انتخابات مجلس نهم نیز اینگونه بود. البته اصولگرایان تلاش خواهند کرد با فضا دادن به جریاناتی مثل آقای کواکبیان و حزب مردمسالاری و شماری از چهرهها و شخصیتهای بهاصطلاح اصلاحطلب، وانمود کنند که اصلاحطلبان نیز در انتخابات شرکت دارند اما اصلاحطلبان اصلی و واقعی در انتخابات شرکت نخواهند کرد.
مشایی و هاشمی شاهرودی گزینههای احمدینژاد برای انتخابات هستند
زیباکلام با بیان اینکه "در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، احمدینژاد در یک سو و مابقی اصولگرایان در سوی دیگر خواهند بود"، گفت: اگر احمدینژاد بتواند همانند دکتر مصطفی معین در انتخابات سال 84 برای مهندس رحیم مشایی تایید بگیرد، نامزد او حتما مشایی خواهد بود و اگر نه، از آیتالله هاشمی شاهرودی به عنوان نامزد انتخاباتی حمایت خواهد کرد و در غیر این صورت نیز ممکن است صالحی (وزیر امور خارجه) یا کسی که مورد مخالفت شدید اصولگرایان نباشد را به عرصه انتخابات وارد کند.
وی همچنین ابراز عقیده کرد: مشایی گزینه اول و آیتالله هاشمی شاهرودی گزینه دوم احمدینژاد خواهد بود.
زیباکلام درباره این تحلیل خود، توضیح داد: از سال 84 روابط آقای احمدینژاد و هاشمی شاهرودی خوب بوده است و در اختلافات، آقای احمدینژاد آیتالله شاهرودی را به عنوان حکم معرفی کرده است و متقابلا نیز ندیدهایم که آیتالله شاهرودی تعابیری چون جریان انحرافی و برخی مسائل دیگری که اصولگرایان درباره دولت مطرح میکنند، به کار ببرد. به همین خاطر اگر آیتالله شاهرودی حاضر شود به عنوان نامزد وارد انتخابات شود، احمدینژاد از او حمایت خواهد کرد.
وی ادامه داد: احمدینژاد، هاشمی شاهرودی را به ولایتی، حدادعادل، لاریجانی یا شخصیتهای دیگری که به هر حال جزو جریان اصلی اصولگراییاند و استقلالی از خود ندارند، ترجیح میدهد. البته بعید به نظر میرسد که آقای هاشمی شاهرودی بپذیرد که به عنوان نامزد احمدینژاد وارد انتخابات شود.
ولایتی، حدادعادل، جلیلی، گزینههای اصلی اصولگرایان هستند
زیباکلام با بیان اینکه "نامزد اصلی اصولگرایان، ولایتی یا حدادعادل است"، تصریح کرد: البته به طور صددرصد روی یکی از این دو به توافق نرسیدهاند. ممکن است سعید جلیلی نیز نامزد اصولگرایان شود و البته تمایل احمدینژاد به سعید جلیلی نیز بیشتر از ولایتی و حدادعادل خواهد بود.
اصولگرایان سعی دارند وانمود کنند که اصلاحطلبان در انتخابات شرکت میکنند
این کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه "جریان اصولگرا تلاش دارد با ورود برخی افراد منتسب به جریان اصلاحات وانمود کند که اصلاحطلبان نیز در انتخابات شرکت میکنند"، ابراز عقیده کرد: در مورد حضور جریان اصلاحطلب در انتخابات سوال این است که جامعه چقدر افرادی مانند آقای کواکبیان، حزب عدالت و توسعه و آقای راهچمنی، مهرعلیزاده، یا علیرضا محجوب را و چقدر کسانی چون سیدمحمد خاتمی، بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، عبدالله رمضانزاده، حسین مرعشی یا غلامحسین کرباسچی را اصلاحطلب میشناسند؟ البته جریان اصولگرا تلاش خواهد کرد به برخی از کسانی که منتسب به اصلاحطلبان هستند، پر و بال دهد.
به جز عارف، اصولگرایان هیچ نامزد اصلاحطلب دیگری را نمیپذیرند
زیباکلام درباره فعالیت محمدرضا عارف برای ورود به انتخابات نیز اظهار کرد: در مورد عارف چند نکته اساسی وجود دارد؛ اول اینکه اگر روزی روزگاری رهبری اصولگرایان مجبور شود یک نامزد اصلاحطلب را قبول کند، با این احتمال که شوخی شوخی آن نامزد ممکن است رای بیاورد و رییسجمهور شود، حد نهایی پذیرش آنها محمدرضا عارف خواهد بود. به جز عارف، اصولگرایان حاضر نیستند هیچ نامزد اصلاحطلب دیگری را بپذیرند.
وی افزود: نکته دوم اینکه، عارف باید یک تصمیم مهم بگیرد و آن اینکه به چه عنوانی میخواهد در انتخابات شرکت کند؟ آیا به عنوان نامزد مورد اجماع رهبری اصلاحطلبان یا به عنوان شخص محمدرضا عارف؟ اگر اصلاحطلبان از او حمایت کنند، البته وضع فرق خواهد کرد، اما اگر بخواهد به عنوان شخص عارف وارد شود، حتی از ولایتی و حدادعادل هم کمتر رای میآورد. سقف رای ولایتی و حداد بیش از پنج میلیون نیست و سقف رای عارف به عنوان نامزد مستقل به دو میلیون رای نیز نخواهد رسید.
هاشمی رفسنجانی در انتخابات مشارکت نمیکند
وی درباره نقش هاشمیرفسنجانی در انتخابات آتی ابراز عقیده کرد: داستان هاشمی به داستان اصلاحطلبان شباهت دارد و در انتخابات 24 خرداد 92 جزو جریان اصلاحطلب خواهد بود و معتقدم همان شرایط اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات را دارد. هاشمی رفسنجانی نیز در انتخابات مشارکت نخواهد کرد.
زیباکلام تصریح کرد: البته نباید از هاشمی یا خاتمی انتظار داشته باشیم که صراحتا بگویند در انتخابات شرکت نمیکنند، بلکه نظر خود را غیرمستقیم ابراز خواهند کرد و اینطور مطرح میکنند که "ما از هیچ نامزدی حمایت نمیکنیم" و این به معنای مشارکت نکردن در انتخابات است.
وی درباره تلاش برای دوقطبی کردن فضای انتخابات میان هاشمی رفسنجانی و برخی جریانهای سیاسی مثل سال 84، اظهار کرد: اینبار فضای دو قطبی ایجاد نخواهد شد؛ چراکه کارایی خود را از دست داده است. اگر سال 84 بود شاید دو قطبی هاشمی - احمدینژاد کارآیی داشت، اما امروز این دو قطبی موضوعیتی ندارد.
توضیحات زیباکلام درباره «احمدینژاد جدید»
زیباکلام در مورد برخی اخبار منتشر شده از وی مبنی بر "پذیرفتن احمدینژاد جدید" نیز گفت: منظور من این بود که اگر روزی شاهد تولد احمدینژاد جدیدی بشویم چه باید بکنیم؟ به فرض آقای احمدینژاد میگویند میخواهند به زندان اوین بروند و این یعنی به طور تلویحی وجود زندانی سیاسی را قبول کرده است، یا مثال دیگر، ایشان حرف از نبود آزادی مطبوعات میزند و با توقیف روزنامه شرق مخالفت میکند. سوال من این بود که ما چه واکنشی باید نشان دهیم؟ او را محکوم کنیم که چرا این موضعگیریها را میکند؟ بگوییم تو راست نمیگویی و میخواهی عوامفریبی کنی؟ مگر اصلاحطلبان جز این میخواهند؟ همه حرف اصلاحطلبان نیز حاکمیت قانون، آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی است.
وی تصریح کرد: سوال اینجاست که اگر احمدینژاد آمد به طور جدی پای این حرفها ایستاد چه باید بکنیم؟ بگوییم نه شما به دلیل پیشینه و گذشتهای که داشتید اعتقادی به این آرمانها ندارید و فقط شعار میدهید و او را طرد کنیم؟ خیلیها به این برخورد اعتقاد دارند.
این تحلیلگر مسایل سیاسی ادامه داد: من معتقدم اگر احمدینژاد آمد و خیلی جدی این مواضع را مطرح کرد باید به او این فرصت را بدهیم که نشان دهد به آنچه میگوید اعتقاد دارد و در عمل پای دموکراسی، آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی میایستد یا نه؟ ما باید این فرصت را به او بدهیم و از همان ابتدا او را تخطئه نکنیم.
زیباکلام با بیان اینکه "ما نباید دست رد به سینه او (احمدینژاد جدید) بزنیم"، توضیح داد: بسیاری از کسانی که امروز حرف از دموکراسی و آزادی مطبوعات میزنند در دهه 60 خود عامل سرکوب بودند. هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، موسوی خویینیها، عبدالله نوری، سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، ابراهیم اصغرزاده و... کدامیک رفتارشان در دهه 60 آزادیخواهانه و دموکراتیک بوده است؟ ما امروز به ابراهیم اصغرزاده، غلامحسین کرباسچی، محمد عطریانفر یا محمدرضا خاتمی که طرفدار آزادی بیان هستند نمیگوییم که چون در دهه 60 عامل سرکوب بودید، امروز حق ندارید دم از آزادی بیان بزنید. در مورد احمدینژاد نیز معتقدم باید همینگونه عمل کرد. باید دید او چقدر در مورد حرفهایی که میزند صداقت دارد و جدی است؟
پایبندی احمدینژاد، خاتمی و هاشمی به دموکراسی و آزادی بیان، مانند هم نیست
وی در ادامه گفتوگوی خود ابراز عقیده کرد: میزان پایبندی احمدینژاد، خاتمی و هاشمی رفسنجانی به دموکراسی و آزادی بیان، مانند هم نیست که بگوییم این افراد به نقطه مشترکی رسیدهاند یا حرف مشترکی زدهاند اما هر سه رییسجمهور در برههای در برابر اصولگرایان ایستادهاند، ولی بعید به نظر میرسد که احمدینژاد، خاتمی و هاشمی رفسنجانی ائتلاف کنند. بین هاشمی و خاتمی اتفاقنظر بیشتر است و در عمل نیز شاهد اتفاقنظر میان این دو هستیم.
خاتمی کاندیدا شود، مثل قبل رای دارد
زیباکلام درباره پایگاه اجتماعی جریان اصولگرا و اصلاحطلب، با بیان اینکه "پایگاه اجتماعی این دو جریان با یکدیگر قابل مقایسه نیست"، ابراز عقیده کرد: اگر خاتمی نامزد شود و اصولگرایان حضور او را بپذیرند - که البته محال است - خاتمی مطمئنا به همان میزان سابق رای خواهد داشت، اما امروز هیچ اصولگرایی در جریان اصولگرایان وجود ندارد که حتی ثلث (یک سوم) خاتمی بتواند رای بیاورد. البته شورای نگهبان نیز این را میداند و خاتمی را بدون تعارف و صریح رد صلاحیت خواهد کرد.
احمدینژاد حمایت بخش وسیعی از محرومان و لایههای کمدرآمد را دارد
این استاد دانشگاه همچنین گفت: پایگاه اجتماعی احمدینژاد البته متفاوت از خاتمی است. او حمایت بخشهای وسیعی از محرومان شهری، روستاییان و لایههای کمدرآمد را دارد، اما بر خلاف خاتمی او از حمایت بخشی از تحصیلکردهها و طبقه متوسط محروم است.
از هاشمی به شدت دفاع میکنم اما نقد جدی هم دارم
زیباکلام دلیل حمایتهای خود از هاشمی رفسنجانی را نیز اینطور توضیح داد که "من به همان دلیل که از مصدق حمایت میکنم یا از کارهای مثبت رضاشاه دفاع میکنم، از هاشمی و کارهای مثبت او نیز دفاع میکنم. اگر صحبت از اعتدال، میانهروی، تعقل، سعه صدر و در نظر گرفتن آینده ایران باشد، من به شدت از هاشمی دفاع میکنم و معتقدم ایشان خدمات مهمی به کشور و انقلاب کردهاند. به عنوان مثال من یکی از بزرگترین خدمات ایشان به ایران را خاتمه دادن به جنگ 8 ساله با عراق میدانم، اما اینکه در دهه 60 و 70 چرا برای آزادی بیان، حاکمیت قانون، انتخابات آزاد و آزادی زندانیان سیاسی ایستادگی نکردند به ایشان نقد جدی دارم.
برای تملق و خوشایند دیگران هم حاضر نیستم چیزی بگویم
وی در بخش پایانی گفتوگوی خود، در پاسخ به اینکه "چرا با وجود انتقادات بعضا تند، با شما مانند برخی از کسانی که شاید انتقادات نرمتری نسبت به شما مطرح میکنند برخورد نمیشود؟"، گفت: فکر میکنم دلیل آن این است که من تشکیلاتی و حزبی عمل نمیکنم. من خودم هستم. اگر مسئولان بخواهند میتوانند به من بگویند که مصاحبه نکن، سخنرانی نکن، مناظره نکن، مقاله ننویس. احتیاجی به این نیست که مرا به زندان ببرند. اینکه من صحبتی یا انتقادی را در تلویزیون مطرح میکنم، اگر از نظر برخی مشکلی دارد، نباید با من برخورد شود و من را بازداشت کنند بلکه باید با صداوسیما برخورد کنند که چرا از من دعوت کرده است، چون افکار و عقاید من روشن است. برای تملق و خوشایند دیگران هم حاضر نیستم چیزی بگویم.
نذر نکردهام که سر از اوین در بیاورم
زیباکلام در پایان گفت: کافی است به من بگویند نه با ایسنا و نه با هیچ سایت و منبع دیگری گفتوگو نکن، یا دیگر برای فلان روزنامه یا هفتهنامه چیزی ننویس؛ کافی است بگویند که اگر تشکل یا نهادی در دانشگاه از تو دعوت کرد، در آن شرکت نکن و من "سمعا و طاعتا" اجرا میکنم. چرا من را ببرند اوین که اینها را بگویند و اینها را از من بخواهند؟ با یک تلفن 50 ریالی هم میتوانند این دستورات را بدهند و من قطعا اطاعت میکنم. چرا با بازداشت من هزینه تبلیغاتی به راه بیفتد؟ البته من خودم هم یکسری مسائل و خط قرمزها را رعایت میکنم. نذر نکردهام که سر از اوین در بیاورم!
دفاع زیباکلام از مه آفرید امیرخسروی!
این فعال سیاسی اصلاح طلب اظهار داشت: علت دفاع من از متهمین پرونده فساد بزرگ بانکی به این خاطر است که واقعا معلوم نیست که خلاف این اشخاص چه بوده است.
وی افزود: مه آفرید خسروی از ابتدای دهه 70 فعالیت اقتصادی خود را آغاز کرده است و وقتی در سال 90 بازداشت شد، حدود 20 سال فعالیت اقتصادی داشته است.
زیباکلام با بیان اینکه فعالیت خسروی در زمینه های مختلف اقتصادی بوده و او نمی تواند اخلال گر اقتصادی محسوب شود، افزود: خسروی مرد خودساخته و با استعدادی است و شم اقتصادی قوی دارد، بطوری که در طول 20 سال کار اقتصادی خود حدود 20 شرکت تاسیس و 18 هزار نفر را در استخدام خود داشته است.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه اتهام اصلی خسروی این بوده که مفسد فی الارض محسوب میشود، تصریح کرد: خسروی اسباب اشتغال این تعداد از افراد را فراهم کرده و اینکه او هدفش اخلال در نظام اقتصادی باشد با عقل جور در نمی آید.
واکنش زیباکلام به عکس احمدینژاد زیر پرچم آمریکا
وی در پاسخ به انتقادهای مجری و دیگر میهمان برنامه گفت: وقتی ما با پرچم یک کشور که نماد یک ملت است اینطور رفتار میکنیم یعنی به ۳۵۰ میلیون مردم آمریکا توهین میکنیم، این کارها را میکنیم و آن هموطن ما توقع دارد تخم چشم او را در فرودگاه اسکن نکنند؟!
بنابراین گزارش شفاف، زیبا کلام در این برنامه حرفهای خود را ازادانه عنوان کرد اگرچه وقتی برای بحث مذاکره و ایجاد رابطه با آمریکا گفت نیاز به بحث مفصل دارد، مجریان برنامه اعلام کردند که انشاء الله در برنامههای بعدی در این مورد از حضور شما استفاده میکنیم.
زیباکلام: اگر اصولگرایان موفق شوند، جلوی مشایی را بگیرند، ولایتی رئیس جمهور میشود
صادق زیباکلام گفت با اینکه استاد علوم سیاسی است اما افکار مشایی را نمیشناسد.
صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت و گو با خبرآنلاین، درباره حدسش از اتفاقات سال آینده انتخابات ریاست جمهوری، گفت: فکر می کنم به احتمال خیلی زیاد، اگر اصولگرایان موفق شوند، جلوی مشایی را بگیرند، در آن صورت آقای ولایتی رئیس جمهور می شود.
بعد از مطرح شدن تئوری مدودف- پوتین در فضای سیاسی ایران و انتصاب مشایی به عنوان رئیس دفتر رئیس جمهور، برخی از نمایندگان مجلس و سیاسیون اصولگرا پیش بینی کردند که رئیس جمهور در دوران پس از خود به دنبال اجرای این ایده است.
دمیتری مدودف رئیس جمهور کنونی روسیه، در سال ۱۹۹۰ در دفتر ولادیمیر پوتین به عنوان وکیل حقوقی استخدام شد و بعدها در دوران ریاست جمهوی ولادیمیر پوتین، رئیس دفتر وی شد. دمیتری مدودف، بعدها معاون اوّل نخست وزیر روسیه شد و در نهایت در دوران پس از پوتین، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.
عبدی: ساختار سیاسی ایران اجازه مدل پوتین-مدودف را نمی دهد
رئیس جمهور در گفت و گوی تلویزیونی وقتی مجری از او درباره معرفی مفسدان اقتصادی در سال پایانی دولت پرسید، گفت که: «از کجا می دانید سال پایانی دولت است؟» عباس عبدی از چهره های اصلاح طلب در مقاله ای با عنوان چرا اصولگرایان نگران الگوی پوتین-مدودف هستند؟ با انتقاد از نگرانی درباره این تئوری نوشت: «آیا با آمدن مدودف ایرانی میتوان گفت که چهار سال بعد، پوتین برمیگردد؟ پاسخ خیر است. زیرا وقتی که پوتین توانست مدودف را جای خود بگذارد، قدرت اصلی را از طریق دوما (مجلس روسیه) و دولت (در اختیار داشتن نخستوزیری) و نیز حزب حاکم روسیه قبضه کرده بود. در حالی که ساختار سیاسی و حقوقی ایران به گونهای نیست که رئیس دولت بعدی را بتوان در زیر چتر خود گرفت و اجازه نداد که خارج از سیاستهای خود عمل کند.»
اسفندیار رحیم مشایی که تا قبل از مهر ماه کمترین حضور را در مجامع رسمی داشت، در ماههای اخیر از سوی رئیس جمهور به عنوان رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد منصوب شد.
حکم رئیس جمهور و تبعات برخی عبارات آن
رئیس جمهور در متن انتصاب رحیم مشایی وی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال خواند و نوشت: «آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیه ای الهی و افتخاری بزرگ می شمارم.»
این نامه رئیس جمهور با انتقاد گروه هایی از اصولگریان مواجه شد و آنان این اقدام را در جهت معرفی مشایی به عنوان یکی از چهره های انتخابات ریاست جمهوی ارزیابی کردند. مشایی اما در این چند ماهه در برابر سوالات مختلف خبرنگاران در خصوص احتمال حضورش در انتخابات ریاست جمهوری، گفته است: «اصلا تبلیغات انتخاباتی چیست؟»
زیباکلام: افکار مشایی را نمی شناسم
صادق زیباکلام هم در خصوص شخصیت وی با بیان اینکه «با اینکه استاد علوم سیاسی هستم، اما واقعا نمی دانم افکار و عقاید مشایی چیست»، افزود: نمی توانم باور کنم مشایی شیخیه و بابیه است. ولی انگار باید باور کنم!
شیخیه یکی از گروه ها و فرق و مذاهب منشعب از شیعه در قرن سیزدهم هجری است. این فرقه از نام شیخ احمد احسایی، بنیانگذار آن، گرفته شده است. در زمان شیخ احمد احسائی جنگ میان ایران و روس صورت گرفته بود و مردم در فقر و فشار به سر می بردند.
این فرقه نظریات در مورد معاد و معراج دارد که یکی از آنها موسوم به «جسم هورقلیائی» است. هورقلیا به معنی ملک دیگر است اشاره به عالمی بالاتر و لطیف تر است. برای مشاهد اطلاعات بیشتر از این فرقه اینجا را ببینید.
بی دین ترین بچه خاندان زیباکلام
زیباکلام در بخش دیگری از گفت وگوی نوروزی اش در خصوص اظهار نظرهای متفاوتش در فضای سیاسی و واکنش خانواده اش هم گفت: مادرم ازمن راضی نیست و اگر 24 ساعت با ایشان تماس نگیرم، ایشان سراسیمه با موبایلم تماس می گیرد چون فکر می کند بنده را گرفته اند!
این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که همیشه نماز اول وقتش فراموش نمی شود،افزود: در میان خواهران و بردارانم بنده بی دین ترین آنها هستم و مادرم از این بابت رنج می برد و اگر شما را ببیند، به شما می گوید: «دعا کن صادق به راه راست هدایت شود!»
او در پاسخ به اینکه در زندگی چه موضوعی که از سیاست مهمتر است؟، گفت: مرام داشتن مهم است.
احمدی نژاد قاعده بازی را رعایت نمی کند
زیباکلام همچنین در خصوص معنی عبارت «قاعده بازی در ادبیات سیاسی»، اظهار داشت: قاعده بازی یعنی شما باید یک سری قواعد را رعایت کنید. من فکر می کنم منتقدین اصولگرایان در مجموع قواعد بازی را رعایت نمی کند.
وی بابیان اینکه آیت الله هاشمی و سید محمد خاتمی هم قواعد را رعایت نمی کردند، افزود: آقای احمدی نژاد هم مدتی است به این بیماری دچار شده و قاعده بازی را رعایت نمی کند.
آقای زیباکلام! حمایت شما از مه آفرید، به نفع شبکه های فساد است
الف: دکتر مهران نحوی نوشت:
رئوس مطالبی که اقای دکتر زیباکلام در نامه به قوه قضاییه و پاسخ به نوشتار اینجانب در خصوص پرونده معروف به ۳۰۰۰ میلیاردی ارائه کرده اند عبارتست از:
١- میلیونها نفر با اصرار خواهان و در اشتیاق اعدام متهمین هستند.
٢- اساساً تخلف یا تخلف مهمی اتفاق نیفتاده است.
٣- اگر تخلفی بوده بدلیل وجود نظام ناکارامد فاسد دولتی است و مجازات متهمین مشکلی را حل نمی کند.
٤- متهمین پرونده کارنامه مثبتی در تولید و اشتغال زایی داشته طوری که تخلف احتمالی آنها قابل چشم پوشی است.
٥- اشد مجازات به چه اتهامی صادر شده است؟
٦- چرا به متهمین اجازه انتشار دفاعیه داده نمی شود؟
پاسخهای اجمالی اینجانب به موارد بالا طبق آنچه در نوشتار قبلی خود آورده و آنچه تفصیلاً در پی خواهد آمد به شرح زیراست:
١- بنده و میلیونها نفر مثل بنده با اصرار خواهان اجرای عدالت در مورد همه متخلفان مرتبط با این پرونده، اعم از گروه امیر منصور آریا و صاحب منصبان هستیم.
٢- تخلف بسیار مهمی با زدوبند برخی مقامات حکومتی و صاحبان ثروت روی داده که باید با آن برخورد جدی شود.
٣- وجود نظام ناکارامد و ضعیف، مجوز انجام تخلف و تقلب و عدم برخورد با آن نیست. فسادپذیری نظام های ناکارامد با ابزارهای نظارتی قوی جبران می شود.
٤- کارنامه احتمالی مثبت متهمین در تولید و اشتغال زایی در مقابل خسارات مادی و معنوی آنها به کشور بسیار کوچک و قابل چشم پوشی است. اثرات مخرب این نوع فساد بر ریشه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور بسادگی قابل ترمیم نیست.
٥- صدور احکام قضایی به تشخیص قاضی است و تجدید نظر مراحل قانونی معینی دارد و فضاسازی علیه قاضی تضعیف اراده و حرکت مبارزه علیه فساد است.
٦- همانگونه که دادخواست متهمین اجازه انتشار یافته است چرا به متهمین اجازه انتشار دفاعیه داده نمی شود؟ اصولاً فضای آزاد رسانه ای در یک نظام مردم سالار عامل مهمی در پیشگیری و پی گیری موارد فساد است.
در اینجا توجه فرهیختگان علاقمند را به تفصیل آنچه در شش بند بالا آمده جلب نموده و اصرار به پاسخگویی را بدلیل اهمیت موضوع مبارزه با فساد می دانم که منحصر در این پرونده و متهمین مورد بحث در آن نیست و از اینکه نوشتار به اقتضای اهمیت مطالب ناچاراً مطول گردیده، پوزش می طلبم.
١- یکی از نکاتی که آقای دکتر زیباکلام در جای جای پاسخشان و گاهی کنایه گونه به نقد اینجانب وارد می کنند آن است که بنده از احکام اعدام متهمین پرونده حمایت کرده بر آن تاکید می کنم و از آن اظهار خشنودی می نمایم.
آقای دکتر زیباکلام! ظاهراً جنابعالی مطلب بنده را به درستی مطالعه نکرده و به اصل موضوعی که به آن پرداخته ام توجه نکرده اید!. بنده در مطلب اخیر از ابتدا خود را فاقد جایگاه تخصصی و اطلاعات دقیق از پرونده اعلام کرده ام و اساساً وارد در موضوع پرونده و احکام صادره نشده و ورود بی تخصص و بی اطلاعات دقیق جنابعالی را هم تقبیح کرده ام. حال چگونه در مورد احکام اعلام شده نظر مثبت یا منفی داشته باشم؟!
در نوشتار اخیر بنده که بر روی سایت وجود دارد بنده حتی یکبار هم کلمه "اعدام" را بکار نبرده ام. در حالیکه جنابعالی در جواب نقد بنده ٢٢ بار از این کلمه استفاده نموده اید و بنده را طرفدار مجازات اعدام، خشنود از اعدام دیگران، در انتظار تماشای اجساد در بالای دار و نظایر آن معرفی کرده اید. آیا با این روش خواسته اید احساسات مخاطب را تحریک و نظر خود را انسانی و منطقی و دیدگاه بنده را وحشیانه و غیر منطقی جلوه دهید؟ اینجانب اصراری مگر به اجرای عدالت در مورد همه اشخاص درگیر در پرونده ندارم و فرزند آن مکتبی هستم که حتی یک سیلی یا دشنام را غیر از مجرا و چارچوب قانون و عدالت، جرم و گناه می داند.
اما در مقابلِ تقریبا همان تعداد کلمه "اعدام" که شما بکار برده اید بنده از کلمه "فساد" استفاده کرده ام و مسئله مبارزه با فساد را محور بحث خود قرار داده و از شما به دلیل تضعیف حرکت قوه قضاییه انتقاد کرده ام.
برداشتم از شخصیت شما علی رغم اختلاف نظراتی که با شما دارم، یک مبارز دوران ستم شاهی و فردی دلسوز کشور بوده است و انتظارم این بود که اگر صادق زیباکلام به رای دادگاه اعتراض دارد و تغییر آن را از مجاری قانونی دنبال می کند اما در عین حال به دنبال اجرای عدالت در مورد مفسدان بوده و از برخورد قاطع با فساد حمایت می کند. فسادی که بخش مهم آن صاحب منصبانی هستند که در پشت متهمین پرونده پنهان شده و به دنبال آنند که با تضعیف این حرکت، همچنان پنهان به فسادگری خود ادامه دهند.
آقای زیباکلام به شما اطمینان می دهم حمایت های شما از متهمین این پرونده بیش از آنکه به نفع امثال مه آفرید امیر خسروی تمام شود به نفع همان شبکه های مفسد رخنه کرده در مناصب حکومتی تمام می شود. در واقع شما از آنها دفاع می کنید و آنها را تبرئه و تطهیر می کنید.
٢- در جای دیگر گفته اید: "بنده هیچ کجا نه گفته ام و نه نوشته ام که متهمین آن پرونده گناهکارند یا بی گناه؛ جرمی را مرتکب شده اند یا نشده اند."
این سخن البته تغییری مثبت در موضع شماست چرا که هم در نامه به رئیس قوه قضاییه و هم در مطلب اخیرتان تلویحاً و یا صراحتاً بر بی گناهی متهمین حکم صادر نموده بودید، آنها را نابغه خوانده و از خدماتشان گفته بودید به گونه ای که نتیجه گرفته بودید اساساً چرا اینها محاکمه شده اند و به آنها اتهاماتی وارد شده است.
در نامه تان نوشته اید: "اساساً خیلی معلوم نیست که گناه یا گناهان او دقیقاً کدامین بوده؟ مه آفرید امیرخسروی انسانی بسیار باهوش، با استعداد و یک نابغه اقتصادی است." یا در مطلب اخیر به صورت اشاره فرموده اید:
"آنان جرم سنگینی مرتکب نشده بودند و نه تنها مستحق اعدام، که حتی مستحق زندان هم نیستند."
٣- در فقره دیگری فرموده اید: "اقتصاد ایران یک اقتصاد دولتی فاسد و نا کارآمد است. فساد فقط یکی از جنبه های آن است." و در ادامه گفته اید: "ریشه همه مفاسد اقتصاد ایران هم در دولتی بودن آن است و با اعدام مه آفرید امیر خسروی ها هیچ دردی دوا نمی شود. همچنانکه با اعدام فاضل خداداد و محکومیت شهرام جزایری هم هیچ چیز تغییر نیافت."
اگرچه این اتفاق نظری است که تقریبا اکثریت متخصصین، مطلعین و دست اندکاران در مورد ناکارامدی نظام اقتصاد دولتی دارند، اما وجود فساد نهادینه در همین نظام ناکارامد، عارضه مهلکی است که نیاز به درمان های کوتاه مدت و بلند مدت دارد. بازسازی و نوسازی یک نظام اقتصادی و اداری کارامد، به یک عزم و همکاری ملی و طی یک برنامه ریزی بلند مدت امکان پذیر است. آنچه که باید در برنامه های توسعه کشور مورد ملاحظه نخبگان، قانونگذاران و مسئولان قرارگیرد و از همه مهمتر، مورد حمایت واقع شود. اما آیا وجود یک نظام دولتی و زمینه های مستعد خلاف می تواند مجوزی برای تخلف و سوء استفاده باشد؟ یا دلیلی بر نادیده گرفتن تبهکاری و عدم برخورد با مفاسد؟ آیا این مقدمه ایجاد یک جامعه ویران و پر هرج و مرج نیست؟
این ادعای شما که با مجازات مفسدین در سالهای قبل هیچ چیز تغییر نکرد پذیرفتنی نیست. اتفاقاً بسیاری از صاحبنظران معتقدند که همان برخوردها موجب بازدارندگی قابل توجهی در جرم و خلافکاری در حد خود در آن سالها بوده است. لابد انتظار ندارید که با مجازات یک یا چند نفر، نظام اداری متحول و تبدیل به نظامی کم فساد و کارامد شود؟! این انتظاری عبث است زیرا چنین هدفی، برنامه و راهکار مخصوص به خود را نیاز دارد. اما نمی توان بازدارندگی نظارت و جدیت در برخورد با متخلفان را انکار نمود.
آنچه باعث تاسف و نکوهش است برخورد با آن مفسدان نیست بلکه عدم جدیت در برخورد با دیگر جنبه ها و طرف های مختلف درگیر در فساد است. در مورد فاضل خداداد یا شهرام جزایری، طرف های دیگر صاحب قدرتی نیز وجود داشتند که بدبختانه امید به برخورد قاطع با آنان به یاس مبدل شد. وقتی ریشه این قبیل تخلفات که فساد متنفذان، سیاستمداران و صاحب منصبان است ردیابی و خشکانده نشود، بیماری عمیق تر و مهلک تر از جای دیگر سربرمی کشد. پرونده مه آفرید امیرخسروی همان پرونده فاضل خداداد و شهرام جزایری است که همچنان مفتوح است و اگر با ریشه های سیاسی آن برخورد نشود، نشانه های این سرطان کشنده از جایی دیگر و زمانی دیگر دوباره سر باز می کند.
گفته بودید چرا مجازات سخت؟! و در نامه تان مثال برخورد با زورگیرها را بکاربرده اید و حکم قاضی در مورد آن دو جوان زورگیر را ناشی از انتشار وسیع خبر آن و تحت تاثیر افکار عمومی دانسته بودید. اتفاقاً مثال خوبی را مطرح نموده اید. پدیده زورگیری این روزها زیاد مطرح می شود. شاید این پدیده دلایل مختلف فرهنگی، تربیتی و اقتصادی داشته باشد. در هر حال یک نگاه آسیب شناسانه سوال می کند که پدیده زورگیری چگونه در این سالها رشد کرده است؟ چرا درسال های گذشته کشور با افزایش تولید اراذل و اوباش روبروست. هرچند همت همه دست اندرکاران باید بر حل ریشه ای این مسئله متمرکز باشد اما در عین حال مجازات ها و برخوردهای تنبیهی نیز باید با قاطعیت وجود داشته باشد، در غیر اینصورت هرج و مرج اجتماع را متلاشی خواهد ساخت.
اینکه دو جوان زورگیر به سخت ترین مجازات محکوم می شوند، به دلیل تاثیر بسیار مخرب و گسترده ای است که با انتشار وسیع تصاویر زوگیری بر ذهن اجتماع وارد ساخته و حس وحشت و ناامنی را در بین مردم کشور ایجاد کرده است. در واقع دادگاه با صدور سخت ترین احکام سعی دارد اولاً عامل بازدارنده ای را علیه این رفتار به کار گیرد و ثانیاً احساسات و افکار جریحه دار، وحشت زده و آسیب دیده اجتماع را ترمیم نماید. مسلماً انتشار وسیع این خبر و تصاویر آن، تاثیر قطعی بر حکم دادگاه داشته است. زیرا تاثیر کیفیت حکم مجازات نیز لازم است به همان وسعت و اندازه، بازدارنده و به قول جنابعالی التیام بخش باشد. لذا صدور احکام سخت مجازات نه از سر ضعف و تحت تاثیر فضاسازی که حاکی از درایت قاضی و موقعیت شناسی تاثیرجرم و مجازات توسط اوست.
حال آقای دکتر آیا به نظر شما وجود زمینه ها و عوامل فساد در نظام اداری و سیاسی کشور مجوز تخلف، ارتشا، پولشویی و انواع تقلب و سوءاستفاده است؟ آیا وجود نظام ناکارمد دولتی دلیلی بر عدم برخورد قاطع قوه قضاییه با فساد می دانید؟
٤- همین استدلال در مورد پرونده گروه امیر منصور آریا در سطح بسیار بالاتری صادق است. حساسیت پرونده ایشان به این جهت است که تاثیر مخرب تخلف این گروه بر اقتصاد، امنیت، عدالت، فرهنگ و بسیاری حوزه های اجتماعی دیگر، مانند آن زورگیری قابل تصویربرداری و انتشار نیست. برخی افراد گمان می کنند تخلف این گروه تنها استفاده رانتی از تسهیلات دولتی بوده است و این تخلف با یک جابجایی ساده مبلغ سوء استفاده قابل جبران است. پس دیگر چه جای مجازات آن هم مجازات سخت؟ در حالیکه اگر تبعات گسترده و سنگین چنین سوءاستفاده های را بر کشور بدانند به گونه ای دیگر قضاوت خواهند نمود و خواهان رسیدگی عادلانه و قاطع نسبت به همه عوامل آن خواهند بود. برخلاف تصور برخی، برخورد قاطع قانون با فساد نقش مثبت و موثری در ایجاد امنیت در فضای کسب و کار و موجب رونق تولید و افزایش اشتغال می گردد.
حقیقت تلخ آن است که پرونده امیر منصور آریا در واقع نشانه ای از فساد سیاسی است که کشور به آن مبتلا گردیده است و به همین دلیل می بایست آن را پرونده یک شرکت خصوصی و چند متهم حقیقی ننگریست. این یک پرونده ملی است که می باید با همه عوامل فردی و ساختاری آن برخورد عادلانه و قاطع صورت پذیرد. آخرین دستاوردهای تحقیقاتی پژوهشگران با توجه به وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای مختلف و ارزیابی ابعاد مختلف اثرات فساد سیاسی نشان می دهد که این شکل ازفساد بالاترین ضربات را بر پیکر اقتصاد، فرهنگ و توسعه سیاسی یک کشور وارد می سازد.
فساد سیاسی، تضعیف ایدئولوژی خدمت و جایگزینی ایدئولوژی ثروت، موجب گسترش بی اعتمادی، بی اعتنایی و بی تفاوتی، دین گریزی و ناهنجاری های اخلاقی بین مردم و خصوصاً جوانان، به وجود آورنده بحران مشروعیت اعتقادی و کارامدی حاکمیت است.
فساد سیاسی همچنین باعث غفلت از سیاستهای توزیع درآمدی و موجب انحراف در تخصیص منابع و نا کارایی اقتصادی و موجب گسترش فقر و اختلاف طبقاتی شدید است.
به این ترتیب می توان دریافت که اگرحتی فعالیت آقایان مشمول ثمراتی برای اقتصاد و صنعت و اشتغال بوده است، مفسده شیوه آلوده عملشان برای همه کشور و نظام به مراتب زیان بارتر بوده است.
٥- آقای دکتر زیباکلام در بخش دیگری از اینکه چرا احکام اشد مجازات رای متهمین صادر شده است سوال می کنند و می پرسند که آیا مجازات "تخلف مالی"، "اختلاس" یا "فساد بانکی" اعدام است؟ این بر اساس مبانی حقوقی و فقهی و به تشخیص قاضی است که چه حکمی را به تناسب چه جرمی صادر نماید. ادعای اینکه ممکن است قاضی در تطبیق حکم مرتکب خطا شده باشد مطلب محتملی است که قانون راههای جلوگیری از آن را با بررسی های مجدد توسط مراجع ذیصلاح پیش بینی کرده است. این مسئله بخصوص در مورد محکومان به اشد مجازات دقیق تر و محتاطانه تر است. نباید بگوییم احکام صادره صحیح نیست. باید تابع قانون باشیم و از قانون در اجرای عدالت حمایت کنیم.
٦- آقای زیباکلام مدعی اند که دفاعیه متهمین اجازه انتشار ندارد. با توجه به اهمیت این پرونده ملی و اینکه دادخواست علیه متهمین انتشار یافته و جلسات دادگاه غالباً علنی برگزار گردیده است ، چه نگرانی از انتشار دفاعیه وجود دارد؟ و چرا فرصت انتشار ندارند؟ رسانه ها می توانند بازوان پرقدرت قوه قضاییه در برخورد و جلوگیری از مفاسد باشند. رسانه ها چشم های تیز بین جامعه می باشند.
امروزه رسانه ها در کشف و پی گیری و پیشگیری از مفاسد بویژه فسادهای سیاسی در جهان نقش تعیین کننده ای یافته اند. این نقش آفرینی به گونه ای در چهارچوب قانون تعریف گردیده که امکان سوءاستفاده و جوسازی های ژورنالیستی احتمالی را برای آنها پرهزینه و به حداقل رسانده است. از خبرهای معمول این قبیل کشورها هر از چند گاهی رسوایی مالی و سیاسی فلان مقام حکومتی است که به برکناری و افتضاح او و حزب طرفدارش می انجامد و این امر یکی از دلایل مهم پایین بودن سطح فساد در این قبیل کشورهاست.
آقای دکتر زیباکلام! اصل سخن این است که حرکت مبارزه علیه فساد را مورد حمایت قرار دهیم هر چند به برخی تصمیمات و احکام منتقد باشیم. حتی با همین نظام ناکارمد دولتی نیز برخورد قاطع، عادلانه و بدون ملاحظه با فسادگران عامل موثری در کاهش هزینه های مادی و معنوی نظام بوده و در حرکت جامعه به سوی عدالت و امنیت و استحکام اعتماد ملی بسیارموثر است.
در نوشته اخیرتان از حرمت ریخته شدن خون بناحق هم گفته بودید. حتی کمترین اعتقاد به دین و اخلاق موجب احترام به حریم دیگران بخصوص زندگی آنان می شود. از قضا احترام به حرمت همه کسانی که قربانیان فسادها و فسادگران هستند ما را به دفاع از مبارزه علیه فساد فرا می خواند: حرمت آبروهای ریخته، مال های باخته، فرصت های سوخته، زندگی های تباه شده و بالاخره اعتبار هدر رفته نظام مقدس و کشورعزیزمان ایران.
زیباکلام: اللهکرم، خود حاج کاظم است/ سعید آدم را به غلط کردن میاندازد
عقربه ساعت برایم روی 22 بهمن 57 مانده
خوب یا بد هر چه هست، خودش است؛ این مهمترین ویژگی مثبت صادق زیباکلام است. استاد دانشگاهی که همه تنها اظهارنظرهای صریحش را میبینند که یا موافقش هستند یا مخالف. چه زمانی که در گفت وگو با رسانه های خارجی از ایران دفاع می کند و چه وقتی که در صدا و سیما، حرف هایی می زند که جنسش دفاع از رضاخان پهلوی است، خودش است و خودش. تفاوتش با برادر کوچکش سعید بیش از فاصله معمول دو برادر است. اگر کسی رابطه خونی این دو اطلاع نداشته باشد، فاصله فکری این دو را نمی فهمد. این گفت وگو بخش نخست مصاحبه با صادق زیباکلام است. بخش دومی هم دارد که مثل بخش اول جذاب و خواندنی است. در طول مصاحبه بیش تر به سوی دیگر نگاه می کرد، آخر مصاحبه گفت دلیلش این بود که می خواستم فکر کنم صادقانه پاسخ بدهم.به گزارش خبرآنلاین، زیباکلام اگر چه در خیلی از موارد با او هم نظر نیستم، اما خودش نشان داد که باید حرف هایش را شنید. او بیش از اندازه صادق است.
خیلی ها سوالشان این است که چرا صادق زیباکلام با این همه اظهارنظرهای سیاسی خلاف معمول، دستگیر نمی شود؟
دو تا سه دلیل می توانم بگویم. شاید مهمترینش، دعای مادرم باشد. دلیل دیگری هم که به ذهنم می رسد این است که شاید یک ذره در کارهای سیاسی مرام دارم. اگر در یک کار سیاسی شما افتادید، ادعا نمی کنم که دست شما را می گیرم، ولی شما را له هم نمی کنم. از روی شما می پرم.
چطور شد بعد از زندان پهلوی که تصمیم گرفتید سیاست را کنار بگذارید از رشته مهندسی به علوم سیاسی رسیدید و استاد این رشته شدید؟
قطعا انقلاب اسلامی باعث شد.
اگر پدرتان بازرگان نبود، شماو برادرتان، جایگاه فعلی به عنوان استاد دانشگاه را داشتید؟
نه، شاید اگر پدرم بازرگان نبود، این جایگاه را نداشتم؛ چون من لنگ حقوقی که از دانشگاه می گیریم، نیستم. من جزو اولین گروهی بودم که از سوی دانشگاه تهران، بورس شدم. ولی وقتی می خواستم به خارج از کشور بروم، حس کردم نمی خواهم مهندسی بخوانم.
مهندسی خواندن شما براساس مد روز بود؟
دهه 40 نرم این بود که شما مهندسی بخوانید.
چرا همان زمان نرفتید سراغ علوم انسانی؟
هیچ کس نمی رفت علوم انسانی بخواند. از 100 دانشگاهی که به آلمان، فرانسه ، آمریکا و انگلیس فرستاده می شدند، به ندرت کسی می رفت علوم انسانی بخواند. اینکه بعد ها علوم انسانی مشتری های بیشتری پیدا کرد، تحت تاثیر انقلاب اسلامی و کارهای دکتر شریعتی بود؛ ولی سال 45 که من ابتدا به اتریش و در ادامه به انگلستان رفتم، اصلا فکر اینکه علوم اجتماعی بخوانیم، رانمی کردم.
چند سالتان بود؟
وقتی دیپلمم را از دبیرستان رهنما در خیابان منیریه گرفتم،آن قدر سنم کم بود که هنوز مشمول هم نشده بودم.
دوران کودکی و نوجوانی بچه شری بودید؟
زیاد.
چه شیطنت هایی داشتید؟
من یک جورهایی در محله مان سر دسته بودم.
قلدر بودید؟
قلدر یا قد نبودم، ولی به هر حال در محله مان شر بودم. مثلا اگر بچه ها در حال فوتبال بودند، وقتی من می آمدم دو مرتبه یار کشی می شد!
بچه چندم خانواده هستید؟
بچه اول. میان برادران و خواهرانم، من بی دین ترین آنها هستم! آقا سعید ما فوق العاده متدین است. خواهرم فاطمه هم متدین است ولی بیشتر در حوزه عرفان و این گونه مسائل است. خواهر دومم هم که عربی درس می دهد یک خانم کاملا با حجاب کامل است. از نگاه مادرم، من بی دین ترین بچه خانواده هستم! مادرم از این بابت رنج می برد و اگر الان بیاید شما را ببیند، به شما می گوید: «دعا کن صادق به راه راست هدایت شود»! آن وقت اگر شما من را نشناسید، فکر می کنید یا بنده شراب خوار هستم یا اینکه در کار قاچاق هستم! باورتان نمی شود ایشان راجع به فرزندش صادق زیبا کلام صحبت می کند.
البته این را به شما بگوییم که من همیشه با ایشان تماس تلفنی دارم. یکی از ویژگی های ایشان این است که همیشه در جلسه های مسجدی شرکت می کند. در این جلسه ها، معمولا هر چند وقت یک بار خانم ها به مادرم می گویند: حاج خانم! دکتر باز چیزی گفته است و بعد او سراسیمه با من تماس می گیرد، چون فکر می کند من را گرفته اند.
اینها را خصوصی به خودتان می گویند؟
نه، جلوی خودم به بقیه این حرفها را می زنند.
ناراحت نمی شوید از این حرف ها؟
نه راستش. قبول کردم که این حرف ها از فرط علاقه مادرانه ایشان است.
برادرتان سعید زیباکلام -استاد دانشگاه تهران-بر خلاف شما، هم کم اظهار نظر می کند و هم اینکه در گفت وگو کردن آدم بسیار سختی است. چرا؟
چون او فیلسوف است و آدم سختی است و هر یک کلام حرفی که می زند متوجه مقدمه، تبعات و موخره اش است. مثلا من خیلی راحت می گویم فلانی آدم خوشبختی است ولی ایشان اگر شما بگویی فلانی خوشبخت است می گوید: شما خوشبختی را چه تعریف می کنید؟ کاری می کند که شما به غلط کردن بیفتید که چرا این حرف را زدی!
در محله آب منگول به دنیا آمدید. آنجا را دوست دارید؟
حتما.
حاضرید الان بروید آنجا زندگی کنید؟
حاضر نیستم آنجا زندگی کنم. چون ترافکیش وحشتناک است؛ ولی برایم محله متبوعی است. اگربخواهیم از پائین شهر به خانه برگردم، حتما آن مسیر را انتخاب می کنم. بارها شده ناخودآگاه می بینم از خیابان مخصوص، دروازه قزوین، منیریه و ... به سمت خانه آمدم. دلیل اینکه آنجا زندگی می کردم این بود که با پدرم آبم در یک جو نمی رفت. البته ایشان کاری با من نداشت ولی در خانه مادر بزرگم راحت تر بودم. از سال 39 پدرم وضع مالی اش خیلی خوب شد و ما به نیاوران آمدیم. منتها من به دلایلی با مادر بزرگم و دایی ام در پائین بازارچه آب منگل زندگی کردم. الان یکی از تالمات زندگی ام این است که ایشان را از دست دادم. سال 1352 حدود 50 ساله بودند که به رحمت خدا رفتند.
وقتی خودتان پدر شدید، دغدغه های ایشان را بیشتر درک کردید؟
وقتی به اتریش رفتم، ما تازه همدیگر را پیدا کردیم. عجیب در آن دوران این بود که هفته ای یک بار به هم «نامه نگاری های مفصل» داشتیم. ایشان متدین بود ولی مصدقی بود. یکی از دلایلی که ایشان من را به خارج از کشور فرستاد این بود که نمی خواست ایران درس بخوانم چون فکر می کرد وارد مسائل سیاسی می شوم. البته ایشان درست فکر می کرد چون احتمالش بود وقتی به دانشگاه بروم، به چریک های فدایی خلق یا سازمان مجاهدین بپیوندم.
کدام خصوصیت پدرتان را دوست دارید؟
به مقدار زیادی ساده زیست بود. ضمن اینکه اصلا برایش مهم نبود که دیگران درباره او چطور فکر می کنند. فکر می کنم این خصوصیتی است که از ایشان به من ارث رسیده است چون خیلی برایم مهم نیست که بقیه درباره ام چی فکر می کنند.
سابقه یاس فلسفی دارید؟
نه، ولی یک اتفاقی در زندگی ام افتاد؛ در دهه 40 مارکسییم در میان بچه های دانشجوی ایرانی خارج از کشور محبوبیت داشت. زمانی که در اتریش دانشجو بودم من هم به شدت تحت تاثیر این نظریه بودم. دو استاد داشتم که یکی از آنها اصول مقدماتی جورج پلیبسر را درس می داد و یکی هم فلسه فوئر باخ. در یک مقطعی به جایی رسیدم که نمی توانستم خدا را قبول کنم؛ پنج شش ماه بی خدا شدم و دیگر نماز هم نمی خواندم؛ ولی بدون اینکه مطالعه کنم، برگشتم. فکر می کنم دلیل این اتفاق این بود که به هر حال من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده بودم.
مهمترین دغدغه سال های جوانی تان چه بود؟
انقلاب کردن.
بزرگترین اشتباهتان در آن دوران؟
نمی توانم بگویم چی بوده است. چون ممکن است متهم به خود خواهی شوم. ولی اگر به عقب برگردم خیلی از کارها را دوباره انجام می دهم دوباره ابتدا مهندسی می خوانم. بعد وارد علوم انسانی می شوم. دلیلش هم این است که الان تفاوت من با همکارانم در این است که من ذهن منطقی پیدا کردم. تو ناخودآگاه در مهندسی یاد می گیری حرف مفت نزنی. یاد می گیری 1+1 می شود 2 و تو نمی توانی از کنار این ساده بگذری. فکر می کنم مسیرم را درست آمدم.
شغل مورد علاقه کودکی تان چه بود؟
دو شغل را دوست داشتم. یکی اش روحانی شدن بود که منجر به اختلاف شدید من با پدرم شد.
شغل دومی که علاقمند بودید چه بود؟
اول و دوم راهنمایی که بودم، تبریزی ها یک سری بنزهای خیلی قشنگ و شیک از آلمان آوردند و تی بی تی را تاسیس کردند و برای اولین بار، راننده ها باید یونیفرم خاص تنشان می کردند. عینک آفتابی می زدند و من چه عشقی می کردم وقتی این راننده ها را می دیدم. با خودم می گفتم یک روزی می شود من پشت این ماشین بنشینم و عینک را به صورت بزنم؟! من عاشق این شغل بودم.
راستی چه شد که روحانی نشدید؟
وقتی وارد دبیرستان شدم تحت تاثیر داماد خاله ام آقای سید علی اصغر هاشمی اولیا مدیر مدرسه علمیه چیذر، می خواستم به قم بروم و طلبه بشوم.
چه خصوصیاتی در رفتارشان بود که شما را جذب کرد؟
ایشان فوق العاده آدم اخلاقی و با محبتی است. من تابستان ها نزد ایشان دروس دینی می خواندم. این روند تا جایی ادامه پیدا کرد که من تصمیم گرفتم دیگر به دبیرستان نروم.
پس چه شد که قم نرفتید؟
پدرم با همه وجود مخالفت کرد. پدرم آدم متدینی بود ولی با روحانیت آبش در یک جو نمی رفت.
یعنی ملی-مذهبی بودند؟
بله. متاسفانه ایشان خیلی روحانیت را قبول نداشت.
کمترین نمره دوران تحصیلتان در چه درسی بود؟
دوران دانشگاه که مهندسی می خواندم، بدترین نمراتم در ترمودینامیک بود. ترمودینامیک یکی از بنیان های مهندسی است این درس مثل شعر حافظ سهل و ممتنع است. به تعبیری، آسان است ولی یک مرتبه پیچیده می شود. من هم ترمودینامک را نمی فهمیدم ولی نکته جالب ماجرا این بود که در این درس بالاترین نمره را گرفتم. ولی به لحاظ اخلاقی کار درستی نکردم چون فکر استاد را با حدس زدن درباره اینکه چه سوالاتی را احتمالا مطرح می کند، می خواندم.
یعنی درستان را حفظ می کردید؟
دقیقا؛صورت مساله و جوابش را حفظ می کردم و اگر مساله ای طرح می شد می دانستم جوابش چیست.
بعد از تحصیل چه زمانی برگشتید ایران؟
من سال 52 بعد از 7 سال به ایران برگشتم، 26 یا 27 ساله بودم. مدتی بعد پدرم به رحمت خدا رفت. بعد دوباره به انگلیس برگشتم. من آن سال فوق لیسانسم تمام شده بود و برای دکترا ادامه دادم. سال 52 در زمان برگشتم ساواک از من تعهد گرفت که فعالیت سیاسی نداشته باشم. سال 53 که به ایران آمدم، خرداد بود که در فرودگاه مرا به اتاقی بردند و خیلی محترمانه پاسپورتم را گرفتند و بعد گفتند سوء تفاهمی بوده که رفع می شود، چون شما به تعهداتتان عمل کردید. بعد از من پرسیدند: چه زمانی می خواهید برگردید؟ بنده هم مثل آدم های عقب افتاده گفتم: یک ماه و نیم دیگر!
از آن بعد تحت تعقیب قرار گرفتید؟
بله، آن فرد یک آدرس به من داد که بعدا فهمیدم مرکز ساواک بود. اما مساله این بود که آنها قصد داشتند من را دستگیر کنند و از فرودگاه یک تیم تعقیب و مراقبت من را دنبال می کردند و هر کس را می دیدم، در لیست قرار می گرفت. تیر ماه وقتی در حال خداحافظی بودم با خودم گفتم بروم پاسپورتم را بگیرم. روزی که رفتم ابتدا کمی شک کردم که این مکان شبیه اداره نیست، ولی به این موضوع توجه نکردم. آنجا به من گفتند آقای مهندس! پاسپورتتان را به یک اداره دیگر فرستادیم و برای اینکه تسریع در کار شما شود، ما شما را همراهی می کنیم. ما سوار یک اتومبیل پیکان شدیم. بعد دیدم یک نفر سمت راست و یک نفر سمت چپ من نشست. برای یک لحظه که درب داشبورد را باز کردند، یک اسلحه دیدم. من کلا از اسلحه هم می ترسم و هم متنفرم. وقتی انگلیس بودم، در کتابچه هایی می خواندیم که فلان فرد را ساواک گرفته و بیرون شهر رهایش کردند. تنها خوشحالی من این بود که خارج از شهر نمی رفتم. یک لحظه به شک خودم لعنت فرستادم و گفتم: بعد از گرفتن پاسپورتم از این دو نفر حلالیت بطلبم. نزدیک های میدان فردوسی که رسیدیم آنها آقای مهندس گفتن را کنار گذاشتند و خیلی جدی به من گفتند سرم را ببرم پایین! تا من آمدم بگویم یعنی چه؟، یکی از آنها سرم را هل داد و یکی دیگر چیزی روی سرم انداخت. من را به جایی بردند که بعدا فهمیدم کمیته ضد خرابکاری ساواک بوده است. از تیر 53 تا شهریور 55 در زندان بودم.
زندان اوین بودید؟
مدتی در اوین بودم، یک مدت هم زندان قصر بودم.
اتهامتان چه بود؟
به اتهام اقدام علیه امنیت کشور محکوم به سه سال زندان شدم. وقتی بیرون آمدم با خودم تعهد کردم دیگر مسائل سیاسی را کنار بگذارم. چون یک سال از درسم باقی مانده بود، به آنها گفتم اجازه دهید، برای ادامه تحصیلم خارج از کشور بروم. ساواک گفت نمی شود. بعد از اصرار و خواهش من، آنها پیشنهاد کردند با آنها همکاری کنم. آن وقت، یکی از زمان هایی بود که من از خودم بدم آمد.با خودم گفتم به جهنم. با آنها تماس نگرفتم ولی آنها با من تماس می گرفتند. در نهایت تصمیم گرفتم در ایران بمانم.
آن زمان کسانی که بیش از یک سال محکومتی در امور دولتی داشتند، نمی توانستند در مشاغل دولتی استخدام شوند. منتها یواش یواش حقوق بشر کارتر شروع به حرکت کرده بود. به من گفتند خارج نمی توانی بروی ولی می توانی در داخل کشور فعالیت کنی. من هم بلافاصله رفتم و تقاضای استخدام در پلی تکنیک، شریف و دانشگاه تهران را دادم. هر سه دانشگاه من را پذیرفتند ولی من دانشکده فنی را انتخاب کردم. بلافاصله ساواک از موضوع مطلع شد و به من گفت برو دانشگاه ملی (شهید بهشتی). منتها شرایط به سرعت از نیمه دوم سال 55 بهبود پیدا می کرد و همان سال عید نوروز آقای کروبی و عسگر اولادی مورد عفو قرار گرفتند. در نهایت در دانشکده فنی ماندم. مادرم می گفت باید ازدواج کنی، ولی نشد و ماجرا خورد به سال 56 و من هم درگیر جریانات انقلاب شدم. در نهایت سال 59 با همسرم آشنا شدم.
چطور با همسرتان آشنا شدید؟
سنتی ازدواج کردم. مادرم که پای ثابت جلسات مذهبی زنانه است، کاندیدایش را از آنجا انتخاب کرد. من هم پذیرفتم. خانمم فارغ التحصیل ادبیات انگلیسی بود و از من هم خیلی متدین تر بود.
چطوری پس شما را قبول کردند؟!
خوب شاید متوجه شد که من زندیق هم نیستم (با خنده) و چیزهایی برای خودم دارم. منتها ما می خواستیم با هم بیشتر صحبت کنیم و همدیگر را بشناسیم ولی بار دوم یا سوم بود که به منزل ایشان رفتیم پدر ایشان آمد و گفت: «ببینم شما چقدر دیگر می خواهید صحبت کنید؟!» ( با خنده)
حرفهایتان چه بود؟
صحبت می کردیم که دنیا، کائنات، هستی، بشریت چطوری باشد. حرف های ما در مورد جنگ، گذشته من و زندگی ایشان بود.
چه چیزی در وجود ایشان بود که شما را جذب کرد؟
ایشان سنگین و باوقار بود و من این را دوست داشتم. یک جورهایی هم خلقیات فمنیستی داشت و معتقد بود که زن نباید زیر دست مرد باشد. من هم معتقدم خوب است که زن از خودش شخصیتی داشته باشد.
مهریه همسرتان چقدر بوده؟
اگر اشتباه نکنم، یک سفر حج بود که سال 76 رفتیم.
وقتی برای اولین بار خانه خدا را دیدید حستان چه بود؟
خوب نیست این را بگویم، ولی آن قدر خسته بودم که فقط می خواستم بخوابم؛ چون ما مدینه اول بودیم و هر بلایی که می توانست سر کاروانمان بیاید، آمد. وقتی مکه رسیدم فقط می خواستم بخوابم. مهمترین دستاورد سفر حج این بود که باعث شد احترامم به اهل سنت بیشتر شود.
راستی تفاوت سنتان با همسرتان چقدر است؟
7 سال. ما اواخر سال 59 ازدواج کردیم و برای ماه عسل به کرمانشاه رفتیم.
چرا کرمانشاه؟
آن زمان عضو شورای سرپرستی بنیاد جنگ زدگان و مسئول بازرسی اش بودم. آن زمان، مسئولیت مهمی بود و با دو میلیون جنبگ زده سر و کار داشتم. در ماه عسل هم حسابی درگیر کار جنگ بودم. برای ماه عسل رفتیم به طرف گیلان غرب و سر پل ذهاب. همسرم بعدها به من گفت خاطره بدی از آن سفر داشت. چون در محل استقرارمان، میان یک مشت پتو فانوس بودیم و همان شب هم کرمانشاه بمباران شد. فردایش هم وضع بدتر شد.
سیاست در زندگی شخصی تان حضور دارد ؟
اگر معنای اش politic باشد، وجود ندارد.
اولین تجربه برد –برد در زندگی تان چه بوده است؟
نمی دانم.
گفتید در زندگی شخصی تان سیاست حضور ندارد. حالا سوالم این است که سیاست شما در زندگی شخصی چیست؟
به خانواده ام زور نمی گویم. آنها من را آدم دموکراتی می دانند. دختر بزرگم سارا دوران دانشجویی اش مسئول بسیج دانشکده اش بود.
با شما اختلاف نظر دارد؟
خوب وقتی کسی مسئول بسیج است، با صادق زیباکلام اختلاف نظر پیدا می کند. اما چون معتقد بودم این اعتقادش است، اشکالی به رفتارش نمی دیدم. ولی هر چه زمان از سال 88 گذشته است، دخترم به من نزدیک تر شده است. من مواضعم ثابت بوده است ولی او از شور مسئول بسیج دانشکده اش افتاده است. البته هنوز هم راهیان نور می رود.
زهیر توکلی به عنوان همسر دخترتان درعقاید سیاسی ایشان تاثیر گذاشته است؟
بله.
با دامادتان، اختلاف نظر دارید؟
نه خوشبختانه. چون ایشان خیلی سیاست زده نیست.
شخصیتی که روی زندگی تان تاثیر گذاشت؟
یکی از اساتید دانشگاه برادفورد به نام پرفسور تام گلهر و مرحوم شیخ الاسلامی یکی از همکارانم.
بچه های شما خواستند خارج از کشور بروند تحصیل یا زندگی کنند؟
یکی از دخترانم یک مشکل اساسی دارد و می گوید شما برای چی به ایران برگشتید؟! چون سال 70 دانشگاه برادفورد ازمن دعوت به همکاری کرد و من هم این دعوت نامه را مثل آدم های عقده ای قاب کردم و در دفتر کارم گذاشتم! آخرین دخترم لیلا می گوید: چرا شما به ما فکر نکردی؟ من هم به او می گویم اگر این قدر علاقمند هستی برو.
به نظرتان حس مردم نسبت به زندگی کردن بچه های مسئولان در خارج از کشور چیست؟
حس خوبی نیست. ولی آنها کار بدی نمی کنند. چرا نباید بروند و تحصیل کنند. من اگر در ایران زندگی کنم. نمی خواهم سر آدم ها را کلاه بگذارم و بحث خاک و وطن و... را طرح کنم. مساله این است که ایران را دوست دارم. اگر دوست نداشتم می رفتم.
حستان نسبت به تهران علاقه است؟
دوستش دارم چون جایی است که در آن بزرگ شدم.
در ایران شهر مورد علاقه شما برای زندگی کجاست؟
از رشت خیلی خوشم آمده است.یکی از عادات من این است که از منزل تا دانشگاه می دوم. رشت برای دویدن خیلی جالب است چون مسطح است. بعد هم جایی که نزدیک دریا و آب باشد را فی الواقع دوست دارم. بنابراین اگر روزی دیگر نخواهم در تهران باشم، فکر می کنم به رشت بروم.
کارگردان موردعلاقه تان؟
باید پیش شما یک اعترافی بکنم که شرم آور است! من سینما باز و فیلم باز نیستم. من از آن تیپ آدم هایی هستم که سینما را هیچ وقت برای سرگرمی نرفتم. یعنی اگر می رفتم فیلمی را می دیدم، به این دلیل بود که درباره اش مساله داشت. ولی مدتها است که متاسفانه نمی توانم فیلم ببینم.
آخرین فیلمی که دیدید مربوط به چه زمانی است؟
سال 56 بود که فیلم دیوانه ای از قفس پرید جک نیکلسون را دیدم. این فیلم نشان می دهد که در جامعه چه کسی دیوانه است. آن فیلم یکی از کارهایی بود که می خواستم آن را ببینم چون کلی مطلب درباره اش خواندم.
یعنی بعد از سال 56 دیگر فیلم ندیدید؟!
چرا. مثلا آژانس شیشه ای حاتمی کیا را تصادفی دیدم.
فیلم را دوست داشتید؟
خیلی خوشم آمد. یک جورهایی بیان واقعیت بود. جنگ را مقدس نکرده بود و نگفته بود کسانی که به جبهه رفتند ابر انسان بودند. فیلم خوب بود. فکر می کنم یک جورهایی سرخوردگی رزمنده ها را نشان داد. شخصیت حاج کاظم خیلی برایم جالب بود.
الان شخصیت هایی مثل حاج کاظم در اجتماع مان داریم؟
حسین الله کرم خدا وکیلی این طوری است. با افکار و عقایدش صد درصد مخالفم، ولی خیلی دوستش دارم.
به جز آژانس شیشه ای، فیلم دیگری ندیدید؟
چرا. سال 83 خبرنگاری به من گیر داده بود که راجع به فیلم های کیمیایی می خواهم با شما مصاحبه کنم و من هر قدر می گفتم اصلا اهل سینما نیستم و آخرین فیلمی که دیدم سال 56 بوده، او قبول نمی کرد. براساس آن قاعده کلی «با آدمها بحث نکن» قبول کردم. بعد مجبور شدم تمام فیلم هایی کیمیایی قبل و بعد از انقلاب را ببینم. منتها خبری ازآن خانم نشد و فکر کنم به خارج از کشور رفت.
قیصر را دوست داشتید؟
اتفاقا از فیلم خوشم آمد.
پس گوزنها را هم دیدید؟
بله.
نویسنده مورد علاقه تان؟
بزرگ علوی
از نویسنده های معاصر آثار کسی را خواندید؟
نه راستش با نویسنده های جدید آشنا نیستم.یک جورهایی عقربه ساعت برای من روی 22 بهمن 57 مانده است. ساعت 2 بعد اظهر که اعلامیه تسلیم شدن ارتش پخش شد. من از آن به بعد نتوانستم جلو بیایم.
یعنی فکر تان در آن دوران مانده است؟
آره. یعنی اگر من را محکم بگیرد و تکان بدهید، چیزی که به دست می آورید، همه مربوط به 22 بهمن سال 57 است.
پس چطور با جوانها ارتباط برقرار می کنید؟
به آنها می گویم شما خیلی لوس و ننر هستید! منتها چون صادقانه با آنها برخورد می کنم، می پذیرند. ببین! دلیلی ندارد من مجیز آنها را بگویم. چون نه به رای آنها نیاز دارم و نه می خواهم آنها به خیابان بیایند و برای من شعار بدهند، بنابراین خیلی راحت با آنها صحبت می کنم.
پس شما هم مثل خیلی اساتید، دانشجوهای قدیمی تر را بیشتر دوست دارید؟
دانشجوهای قدیم درس را جدی تر می گرفتند. متاسفانه بچه های جدید هر چه می گذرد، پوچ تر و بی محتوا تر می شوند.
یعنی در میان دانشجویانتان استعداد سیاسی نمی بینید؟
چرا هستند ولی متاسفانه آنها هم که استعداد سیاسی دارند، گیج هستند. نمی دانند چی به چی است.
خواننده مورد علاقه تان؟
محمد اصفهانی. تهرانی های قدیم می گفتند فلانی دو دونگ صدا دارد. فکر می کنم محمد اصفهانی دو دونگ صدا دارد. البته از برخی از ترانه های شهرام ناظری هم انصافا خوشم می آید.
با شجریان و افتخاری ارتباط برقرار نمی کنید؟
متاسفانه نه.
نویسنده ای که در جوانی روی شما تاثیر گذاشت شریعتی بود؟
بله. نسل ما خیلی از شریعتی تاثیر گرفت.
فقیه مورد علاقه تان؟
آیت الله سیستانی.
فیلسوف مورد علاقه تان؟
نمی دانم.
شاعری که کارهایش را دنبال می کنید؟
از کارهای قیصر امین پور خیلی خوشم می آمد. این شعرش را خیلی دوست دارم.
ای دل همه رفتند و تو ماندی تنها- بارت همه ناله بود و کارت همه آه
کوتاه کنم قصه که این عمر دراز- از چاه به چاله بود و از چاله به چاه
به حافظ سر می زنید؟
اهلش نیستم.
آخرین بار هدیه ازچه کسی گرفتید؟
هدیه خبرآنلاین و هنوز هم بازش نکردم.
اهل استفاده از عطر هستید؟
نه.
دوران عقدتان هم این کار را نمی کردید؟
نه.
به فوتبال علاقمند هستید؟
نه راستش را بخواهید.
پس چرا در یکی از مصاحبه های اخیرتان برای تعریف روابط سیاسی در آستانه انتخابات از بارسا و رئال مادرید اسم بردید؟
برای اینکه احساس کردم مفهومی را که می خواهم بگویم، با اسم بردن از تیم های معروف جا می افتد.
رابطه فوتبال با سیاست چیست؟
رابطه ای بین آنها نمی بینم.
با آدمهای پر حرف چطور رفتار می کنید؟
کاری می کنم که آنها احساس کنند من عقب افتاده هستم و حرف زدن با من فایده ای ندارد.
غذایی که خیلی دوست دارید، چیست؟
املت را خیلی دوست دارم. باقالی پلو با گوشت ماهیچه را خیلی دوست دارم. باقلا قاتق را هم خیلی دوست دارم.
شایعه ای که بار اول شنیدید و بعدا فهمیدید اشتباه بوده است؟
الان نمی توانم چیزی بگویم.
کار نکرده زندگی تان چیست؟
n+1 کار ناکرده دارم. دوست دارم خاطرات دانشگاه تهران را بنویسم. کتابی به دکتر محمد ملکی نوشتم و می خواهم آن را تمام کنم. مایلم کتابی درباره اینکه چرا آمریکا ستیزی در ایران به وجود آمد، بنویسم. البته حدود 150 صفحه ای در این باره نوشتم، ولی هنوز تمام نشده است. می خواهم کتابی درباره مصدق بنویسم و فکر می کنم اقدامات او بعد از ملی شدن صنعت نفت درست نبود. درباره نفت و اینکه آیا انگلیسی ها درباره آن طرحی داشتند هم تصمیم دارم کاری انجام دهم.
شما را چطور می شود عصبانی کرد؟
خیلی راحت؛ انجام دادن کارهایی که برایم جالب نیست عصبانی ام می کند. بی احترامی به شخصیتم، عصبانیم می کند ولی اصلا نشان نمی دهم.
از چه تعارفی خوششتان می آید؟
از تعارف به خصوصی خوشم نمی آید ولی وقتی آدمها تعارف می کنند و مودبانه صحبت می کنند،خیلی برایم متبوع است.
نظرتان درباره عبارت «التماس دعا» در محاورات روزانه چیست؟
اصلا دوست ندارم. اگر هم به کسی بگویم، قلابی می گویم.
دوست ندارید بقیه برایتان دعا کنند؟
به جز مادرم، دوست ندارم کس دیگری برایم دعا کند.
نامه سرگشاده صادق زیباکلام خطاب به احمدی نژاد
ریاست جمهوری اسلامی ایران دامه اقباله
احتراما به استحضار آن مقام منیع می رساند که در آخرین روزهای سال گذشته در نامه ایی خطاب به وزیر علوم خواهان برکناری روسای دانشگاه تهران و تربیت مدرس شدید. دلیل این اقدام را از جمله" فضای امنیتی و سیاسی" که آنان در این دانشگاهها برقرار نموده اند اعلام داشتید. حقیر علم و اطلاع چندانی از وضعیت دانشگاه تربیت مدر س ندارم و پیرامون آن نمی توانم اظهار نظری داشته با شم. اما در خصوص دانشگاه تهران بایستی بگویم که این اظهار نظر حضرتعالی شگفت زده ام نمود. شگفتی ام از دو بابت بود. نخست آنکه برایم جالب بود که جنابعالی پس از گذشت نزدیک به 8 سال از ریاست جمهوری تان و درست در ماههای پایانی آن متوجه فضایی که در دانشگاههای کشور در طی این مدت حاکم بوده افتاده اید. آقای رئیس جمهور،اگر جنابعالی در طی این دو دوره ریاست جمهوری تان، بالاخص در سالهای دورآن دوم ریاست تان بعد از 22 خرداد 88 سری به دانشگاههای کشور می زدید و فضای سیاسی آنها را با سالهای قبل از ریاست جمهوری تان مقایسه می کردید باورتان نمی شد که این همان دانشگاه قبل از به قدرت رسیدن اصولگرایان در سال 84 می باشد. آنقدر فضای دانشگاهها بعد از 22 خرداد 88 محدود، سنگین و بسته شد که بوصف نمی آید. آنوقت جنابعالی بعد از طی این سالها ، و آنهم بعد از آنکه هزاران دانشجو در طی این سالها دچار مشکل شدند و بسیاری مع الاسف از ادامه تحصیل باز ماندند، بصرافت افتاده اید که در دانشگاهها چه می گذرد.
من حمل بر صحت می کنم و فرضم بر این است که دغدغه شما در این فقره نه از باب خرده حساب های سیاسی با روسای این دو دانشگاه است، و نه از باب تبلیغات انتخاباتی بلکه اصالتا به آنچه عنوان کرده اید باور دارید. در آنصورت مواجهه می شوم با شگفتی دومم. اینکه چرا دکتر فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران بعنوان "مقصر" برگزیده شده؟ کارنامه ایشان بعد از 22 خرداد 88 در مقایسه با کارنامه بسیاری از روسای دانشگاههای دیگر بمراتب "سفید"تر و قابل قبول تر است. کافیست جنابعالی کارنامه مدیریت دانشگاه تهران را با فی المثل کارنامه جناب حجت الاسلام دکتر شریعتی ریاست دانشگاه علامه مقایسه نمایید. آیا مستحضر هستید از22 خرداد 88 باین سو جناب شریعتی چه تعداد اساتید این دانشگاه را بدلایل سیاسی بازنشسته، اخراج و ممنوع التدریس کرده اند؟ ایضا بسیاری از دانشگاههای شهرستانها. یقیننا اگر هدف جنابعالی کنار زدن حجاب ترس و سلطه ارعاب فکری حاکم بر دانشگاهها و باز گردانیدن فضای آزاد اندیشی در محیط های علمی باشد، بر کناری ریاست دانشگاه تهران انصافا می بایستی در انتهای لیست تان باشد. اگر هدف جنابعالی بواقع بوجود آوردن یک فضای علمی باز در دانشگاههای کشور است بنحوی که اساتید و دانشحویان از یک حداقل امنیت شغلی و حرفه ایی بر خوردار بشوند در آنصورت و با عرض پوزش می بایستی با ستحضار شریفتان برسانم که کارنامه و عملکرد وزارت علوم که وزیر متبوعه آن زیر نظر شخص شخیص خودتان خدمت می نمایند بمراتب سیاه تر از بسیاری از دانشگاهها است. نمی دانم جنابعالی چه میزان اشراف بر سیاست های وزارت علوم از 22 خرداد 88 باین سو داشته اید؟ آیا مستحضر هستید که مدتهاست که دیگر دانشگاهها حق استخدام استاد ندارند و وزارت علوم خود راسا این کار را انجام می دهد؟ به بیان دیگر، دانشگاهی مثل تهران با نزدیک به 70 سال سابقه و وجود اساتیدی با تجربه و باسواد حق ندارد یک استاد جدید برای خودش استخدام نماید و یک هسته ایی در وزارت علوم بصورت مخفی گزینش اساتید را برای تمامی دانشگاههای کشور انجام می دهند. تصور نمی کنم خیلی پیچیده باشد که بتوان حدس زد که ملاک و معیار اعضاء آن کمیته مخفی کدامین می باشند. تصور نمی کنم نتوان حدس زد که که برای وزارت علوم از 22 خرداد 88 باین سو، چه میزان ملاک و معیارهایی همچون استعداد، توان و کارنامه علمی و تحقیقاتی یک داوطلب استخدام در دانشگاه ملاک و معیار بوده و چه میزان گرایشات ایدئولوژیک و تمایلات سیاسی وی. آیا مستحضر هستید چه میزان متقاضی استخدام در دانشگاهها، یا اساتیدی که قرار دادی هستند برای تبدیل وضعیت شان چگونه سالهاست در بلاتکلفی بسر می برند؟ آیا مستحضر هستید همان مختصر استقلالی را که دانشگاههای کشور از آن برخوردار بودند بعد از 22 خرداد 88 پایمال گردید و تمامی امور دانشگاهها زیر نظر وزارت علوم قرار گرفت؟ آیا مستحضر هستید ظرف قریب به چهار سال گذشته صدها دانشجو بواسطه دلایل سیاسی یا محروم از تحصیل شدند یا با سپردن انواع و اقسام تعهد با ادامه تحصیل شان بصورت "مشروط" موافقت شده است؟ آیا مستحضر هستید که کسر قابل توجه ایی از این "تنبیهات و متنبه سازی" ها توسط خود وزارت علوم صورت گرفته؟ آیا مستحضر هستید گزینش وزارت علوم چگونه مانع از ورود بسیاری از متقاضیان ورود به تحصیلات عالیه در مقاطع فوق لیسانس و دکترا شده است؟
آیا بنظر جنابعالی با عنایت به کارنامه وزارت علوم و با عنایت به عملکرد امثال مدیریت دانشگاه علامه ظرف 4 سال گذشته، می بایستی همچنان بسروقت دکتر فرهاد رهبر بروید که یکصدم قلع و قمع های دانشگاه علامه ویکهزارم قلع و قمع های وزارت علوم را بعد از 22 خرداد 88 نداشته است؟ اما اگر قرار است که ریاست دانشگاه تهران بنا بر دلایل دیگری برکنار شوند، پس در آنصورت پای مسائل دیگرهمچون وجود فضای سیاسی نامطلوب در دانشگاهها و امثالهم را بمیان نکشید چون ازاین بابت با بودن وزارت علوم ، دانشگاه علامه و بسیاری داشگاههای دیگروعملکردی که آنان بعد از 22 خرداد 88 داشته اند، تصور نمی کنم به این زودی ها نوبت به دانشگاه تهران و دکتر فرهاد رهبر برسد.
با احترام و عرض ادب
صادق زیباکلام
زیباکلام: اصلاحطلبان بر هاشمی اجماع کنند/ حسن روحانی 2 میلیون رای دارد
یک فعال سیاسی اصلاح طلب با بیان اینکه اصلاح طلبان باید با تمام توان پشت سر هاشمی قرار بگیرند و نگذارند داستان عملکرد اسفبار اصلاح طلبان در سال 84 یکبار دیگر تکرار شود، اظهار داشت: اگر چه با ورود خاتمی پیروزی اصلاح طلبان قطعی می شود ولی کیاست، تجربه و کاردانی هاشمی رفسنجانی برای پیشبرد امور بیشتر است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه مراد از اصلاح طلبان در چنین وضعیتی کسانی چون سید محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی و نزدیکان این دو است، اظهار داشت: دلیل این بلاتکلیفی اصلاح طلبان عدم تمایل اصولگرایان برای شرکت آنها در انتخابات است.
وی با اظهار اینکه اصولگرایان با نامزدی خاتمی و هاشمی مخالف هستند، گفت: دلیل این مخالفت اصولگرایان این است که هر دو نفر و به خصوص آقای خاتمی شانس اول برای برنده شدن در انتخابات هستند.
زیبا کلام ادامه داد: فهم اینکه چرا آنها نمی خواهند هاشمی و خاتمی نامزد شوند خیلی پیچیده نیست، چون در این صورت سناریوی دوم خرداد تکرار خواهد شد.
وی با اظهار اینکه در چنین وضعیتی اصولگرایان قوه مجریه را از دست خواهند داد و کشور دچار حالت دوقطبی در فضای سیاسی می شود، بیان کرد: در این شرایط نیز قطب ضعیف اصلاح طلبان و قطب نیرومند از نظر قدرت سیاسی اصولگرایان خواهند بود.
روحانی و کواکبیان هریک بیش از 2 میلیون رای ندارند
این فعال اصلاح طلب ادامه داد: در عین حال اصولگریان نمی خواهند در داخل و خارج چنین بازتابی بوجود آید که انتخابات به صورت یک قطبی برگزار می شود، بنابراین آنها تلاش زیادی خواهند کرد تا افرادی مانند حسن روحانی و کواکبیان را به عنوان نامزد جبهه اصلاح طلب معرفی کنند.
زیبا کلام تاکید کرد: این در حالی است که مردم نه آقای روحانی و نه آقای کواکبیان را به عنوان اصلاح طلب به رسمیت نمی شناسند.
وی با بیان اینکه در صورت کاندیداتوری این افراد آنها در انتخابات رای نخواهند آورد، بیان کرد: آقای روحانی در صورت کاندیداتوری حداکثر 2 میلیون رای و آقای کواکبیان حدکثر یک میلیلون رای خواهند داشت.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: چنانچه رهبری اصلاح طلبان یعنی افرادی چون هاشمی و خاتمی و احزاب مهم آنها بتوانند بدنه اصلاح طلب را مجاب به رای دادن به افرادی نظیر عارف، نجفی و یا اسحاق جهانگیری کنند در این صورت شانس زیادی برای پیروزی اصلاح طلبان وجود دارد.
در شرایط فعلی اصلاح طلبان تمایلی برای شرکت در انتخابات ندارند
زیباکلام با بیان اینکه در شرایط فعلی نه اصلاح طلبان خودشان تمایلی برای شرکت برای انتخابات دارند و نه اصولگرایان تمایل به شرکت آنان دارند، بیان کرد: در چنین شرایطی احتمال جدی وجود دارد که شورای نگهبان فردی چون خاتمی را نیز رد صلاحیت کند.
وی با بیان اینکه فقط یک احتمال وجود دارد که هاشمی و خاتمی یعنی اصلاح طلبان از سوی اصولگرایان کارت حضور در انتخابات را پیدا کنند، بیان کرد: این حالت در صورتی اتفاق خواهد افتاد که احمدی نژاد بتواند برای رحیم مشایی مجوز ورود به انتخابات را بگیرد.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه شورای نگهبان صلاحیت مشایی را تایید نخواهد کرد، اظهار داشت: با این وجود احمدی نژاد تلاش خواهد کرد نظیر اتفاقی که برای دکتر معین افتاد تایید صلاحیت مشایی را از طریق حکم حکومتی بگیرد.
وی ادامه داد: در صورت تایید مشایی و عدم حضور اصلاح طالبان، مشایی خواهد توانست با رای 2 حتی 3 برابر هر نامزد مورد نظر اصولگرایان آنان را براحتی شکت دهد.
زیباکلام افزود: بنابراین در این وضعیت تنها چاره اصولگرایان برای جلوگیری از پیروزی مشایی آنست که اجازه ورد به هاشمی و خاتمی بدهند.
وی گفت: اگر گزینه خاتمی و هاشمی برای اصولگریان بد است، رحیم مشایی برای آنها بدتر است.
استاد دانشگاه تهران با اظهار اینکه در این وضعیت اصولگرایان چاره ای جز دادن اجازه حضور اصلاح طلبان را نخواهند داشت، گفت: اگر احمدی نژاد نتواند به هر دلیلی تایید صلاحیت مشایی را بگیرد اصولگرایان دیگر اجازه ورود اصلاح طلبان را نخواهند داد چون در این صورت دیگر هیچ تهدیدی متوجه آنها نخواهد بود.
دکتر عارف می تواند یک نامزد حداقلی مورد قبول برای اصلاح طلبان باشد
وی ادامه داد: در وضعیتی که مشایی حضور نداشته باشد و اصولگرایان بنا بر دلایلی فرضا مجبور شوند یک نامزد اصلاح طلب را بجز افرادی چون دکتر روحانی و کواکبیان بپذیرند، آن نامزد کسی بجز دکتر عارف نمی تواند باشد.
زیباکلام تاکید کرد: در چنین شرایطی دکتر عارف تنها نامزدی از اصلاح طلبان می باشد که میزان اصلاح طلبی اش مورد قبول اصولگرایان خواهد بود.
وی ادامه داد: در صورت و در شرایطی که مشایی در انتخابات شرکت نکند و از سوی اصلاح طلبان دکتر عارف در انتخابات شرکت کند، شانس پیروزی اصلاح طلبان زیاد خواهد بود.
مشکل اصلی اصلاح طلبان مجاب کردن بدنه اجتماعی است
این فعال اصلاح طلب با بیان اینکه در این وضعیت مشکل اساسی اصلاح طلبان مجاب کردن نیروها و بدنه اجتماعی بالقوه طرفدار اصلاح طلبان است تا حاضر شوند در انتخابات شرکت کنند، اظهار داشت: چون اکنون خیلی از رای دهندگان بالقوه اصلاح طلب نمی خواهند دیگر در انتخابات شرکت کنند.
وی ادامه داد: جدای از حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد 88 خیلی از آنان معتقدند که به فرض هم ما در انتخابات شرکت کنیم و به فرض هم که خاتمی، هاشمی یا عارف هم پیروز شوند، با توجه به اینکه همه قدرت در دست اصولگرایان است هیچ کاری از دست یک رئیس جمهور اصلاح طلب ساخته نیست. بنابراین بزرگترین مشکل اصلاح طلبان این است که خیلی از طرفدارانشان دیگر حاضر به شرکت در انتخابات نیستند.
وی با بیان اینکه قدرت اصولگرایان به مراتب بیشتر از قدرت آنها در سال 76 است و بنابراین کار برای اصلاح طلبان دشوار است، تاکید کرد: خیلی از 20 میلیون نفری که در دوم خرداد 1376 به خاتمی و خیلی از ده میلیون نفری که در سال 1384 به هاشمی و خیلی از 13 میلیون نفری که به میرحسین موسوی رای دادند حاضر نیستند در این شرایط در انتخابات شرکت کنند.
زیباکلام افزود: دروضعیت فعلی برای اصلاح طلبان قبولاندن این امر به مردم بالاخص جوانان که تنها راه پیشبرد دموکراسی از راه صندوق رای وزارت کشور است کار بسیار دشواری است.
وی گفت: در عین حال رهبری اصلاحات چاره ایی ندارند جز اینکه ناراضیان و ناامیدان از انتخابات را مجاب و ترغیب کنند تا در انتخابات شرکت کنند و به نامزد مورد نظر رهبری اصلاح طلبان رای دهند.
هاشمی از خاتمی مناسبت تر است/ اصلاح طلبان باید بر روی هاشمی اجماع کنند
وی با اظهار اینکه به لحاظ رای آوری خاتمی از هاشمی مناسبت تر است، تاکید کرد: با کاندیداتوری خاتمی در مقایسه با هاشمی شانس اصلاح طلبان برای پیروزی در انتخابات قطعی می شود.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: با این وجود به لحاظ پیشبرد امور مملکت و و برون رفت از وضعیت هولناک سیاسی و اقتصادی و وضعیتی که ایران در جایگاه بین المللی پیدا کرده حضور هاشمی قطعا مناسب تر وموثر تر از خاتمی است.
وی ادامه داد: کیاست، تجربه و کاردانی هاشمی رفسنجانی در این زمینه برای پیشبرد این امور بسیار بیشتر است.
وی با بیان اینکه بنابراین اگر به اصلاح طلبان اجازه شرکت در انتخابات داده شود پیشنهاد او به اصلاح طلبان این است که بر روی هاشمی رفسنجانی اجماع کنند، گفت: آنها باید با تمام توان پشت سر هاشمی قرار بگیرند و نگذارند داستان عملکرد اسفبار اصلاح طلبان در سال 84 یکبار دیگر تکرار شود.
ممکن است احمدی نژاد تمایل به مشارکت در قدرت با اصولگرایان داشته باشد
زیباکلام با اظهار اینکه تمام این پیش بینی ها بستگی به چگونگی اقدامات احمدی نژاد دارد، تاکید کرد: ممکن است احمدی نژاد در مواجه با اصولگرایان اصطلاحا "به مرگ بگیرد که به تب راضی شوند."
وی در توضیح منظور خود گفت: این شرایطی است که او بتواند در قدرت با اصولگرایان شریک شود و با صرفنظر کردن از مشایی آنها را برای حمایت از دکتر صالحی، شیخ الاسلام، مجتبی ثمره و یا یکی از افراد خودش به جای ولایتی یا حداد عادل مجاب کند.
هاشمی و عارف می توانند مشایی را شکست دهند
فعال اصلاح طلب با بیان اینکه اگر اصولگرایان بر روی نامزد خود یعنی ولایتی و یا حداد عادل اصرار ورزند و با احمدی نژاد به توافق نرسند در آنصورت انتخابات سه وجهی می شود، تاکید کرد: در این صورت چنانچه از سوی اصولگرایان ولایتی و یا حداد، از سوی دولت نیکزاد و یا صالحی و از سوی اصلاح طلبان هاشمی رفسنجانی نامزد شوند، در همان دور اول هاشمی پیروز انتخابات خواهد بود.
وی ادامه داد: اما اگر احمدی نژاد موفق شود کارت ورود مشایی را بگیرد و اصلاح طلبان هم مجوز حضور داشته باشند در چنین وضعیتی کار به دور دوم خواهد کشید و هاشمی موفق خواهد شد در دور دوم مشایی را شکست دهد.
این فعال اصلاح طلب افزود: اگر اصولگرایان مشایی را بر هاشمی و خاتمی ترجیح دهند و از سوی اصلاح طالبان کسی جز دکتر عارف را اجازه کاندیداتوری نیابد، در آن صورت شرایط برای اصلاح طلبان بسیار دشوار می شود.
وی گفت: با این وجود و در صورتیکه در چنین وضعیتی رهبری اصلاح طلبان همچنان معتقد به حضور در انتخابات باشد، در آنصورت این امکان هست که دکتر عارف بتواند در دور دوم مشایی راشکست دهد. البته عرض کردم اصلاح طلبان کار دشواری پیش روی دارند که طرفدارانشان را متقاعد کنند تا در انتخابات شرکت کنند.
زیباکلام: هاشمی میآید
صادق زیباکلام یکشنبهشب در جمع خبرنگاران در بوشهر حاضر شد و به سوالات آنها پاسخ گفت. وی در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران درباره وضعیت حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات، اظهار داشت: برخی تلاش دارند با تخریب هاشمی، مانع از اقبال عمومی نسبت به وی شوند و جلوی اقبال مردم نسبت به ایشان را بگیرند.
وی ادامه داد: این تخریبها و تلاشها بر ضد هاشمی، با ثبتنام وی در انتخابات تشدید خواهد شد و سوال اینجاست که آیا میتواند شرایط سال 84 را بهوجود آورد یا نه؟ در سال 84 همه اصولگرایان به صورت متحد در برابر ایشان قرار گرفتند و سعی کردند چهره هاشمی را عنوان کسی که خورده و برده و از چهرههای اشرافی است جا بیاندازند و در این کار هم موفق شدند و در مقابل هم احمدینژاد را به عنوان فردی خادم به مردم و محرومان و فردی سادهزیست معرفی کردند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران افزود: البته بعید میدانم که در این دوره اصولگرایان بتوانند به چنین موفقیتی دست یابند و مردم را به رای علیه هاشمی ترغیب کنند؛ چرا که عملکرد اصولگرایان در عرصههای اقتصادی و سیاسی و بینالملل ضعیف بوده است. اصولگرایان در ماههای اخیر تلاش دارند که همه تقصیرها را بر گردن احمدینژاد بیاندازند ولی مردم همه چیز را در احمدیتژاد نمیبینند و سایر ارکان را نیز مقصر میدانند. البته اصلاحطلبان نیز به دستههای مختلفی تقسیم شدهاند و باید با آمدن هاشمی به صورت یکپارچه در مقابل وی قرار بگیرند که بعید است که بتوانند به جمعبندی سال 84 دست یابند و بنابراین شانس هاشمی بسیار زیاد است.
هاشمی میآید
وی در ارتباط با حضور هاشمی نیز گفت: هاشمی میآید و در مقابل، اصولگرایان همه تلاش خود را خواهند کرد و آرایش سیاسی خود را به گونهای خواهند چید و پشت یک کاندیدا قرار میگیرند تا از این طریق مانع از موفقیت هاشمی در انتخابات شوند.
زیباکلام افزود: هر چند برخی از اصلاحطلبان از هاشمی استقبال لازم را نخواهند کرد و به او رای نمیدهند ولی بدنه اصلاحطلبان از ایشان حمایت خواهند کرد و نمیگذارند که تجربه تلخ سال 84 تکرار شود.
وی ادامه داد: در صورتی که هاشمی وارد صحنه انتخابات شود، سایر کاندیداهای اصلاحطلب از جمله عارف و جهانگیری و روحانی و . . . به نفع وی کنار خواهند کشید و این چهرهها میدانند که اگر حمایت اصلاحطلبان نباشد، به موفقیتی دست نخواهند یافت.
حضور پرتعداد اصولگرایان برای گرمکردن تنور انتخابات است
زیباکلام در ارتباط با حضور پرتعداد اصولگرایان در انتخابات نیز بیان داشت: تعداد بالای اصولگرایان برای گرمکردن صحنه و گرمکردن تنور انتخابات است.
وی به برخی از تحلیلهای اصلاحطلبان در ارتباط با حضور خاتمی در انتخابات اشاره کرد و گفت: به اعتقاد برخی، خاتمی باید بیاید و رد صلاحیت شود.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران در ارتباط با عملکرد احمدینژاد نیز اظهار داشت: به نظر من در دوران مدیریت احمدینژاد لطمه بسیار زیادی به کشور وارد شد که اینها را در عرصههای اقتصادی و بینالملل میتوانیم ببینیم. جایگاه ایران در عرصه بینالملل قبل از سال 84 چگونه بود و الان چگونه است؟ احمدینژاد اهل مشورت نیست ولی جسارت و شهامت بالایی دارد.
تحلیل فوتبالی از حضور هاشمی و خاتمی در انتخابات
وی در ارتباط با حضور خاتمی عنوان داشت: اگر اگر اصلاحطلبان خاتمی را به عنوان نامزد نهایی خود معرفی کنند مانند یک مسابقه فوتبال را در بازی رفت سه بر صفر پیروز شدهایم و در بازی برگشت نیز در خانه خود بازی داریم و پیروزی در این شرایط قطعی خواهد بود.
زیباکلام خاطرنشان ساخت: در مقابل، هاشمی رای منفی بالایی دارد و برای برخی افراد سخت است که به هاشمی رای دهند و اگر خاتمی و قالیباف مقابل هم قرار بگیرند نمیتوانیم بازی را تمام شده بدانیم.
وی ادامه داد: هر یک از اصلاحطلبان پیروز انتخابات شوند، مشکلات و موانع بسیاری را جلوی پای خود خواهند داشت و مسائلی مانند بدهیهای دولت، تحریمها و وضعیت یارانهها مشکلاتی را برای آنها ایجاد میکند.
ادامه هدفمندی یارانهها تیشه به ریشه کشور است
این استاد دانشگاه در ارتباط با وضعیت پرداخت یارانهها، تصریح کرد: هر رئیس جمهوری هدفمندی یارانهها را ادامه دهد، در واقع تیشه به ریشه کشور زده و طرح احمدینژاد برای پرداخت یارانه 250 هزار تومانی در واقع بریدن شاخهای است که روی آن قرار داریم.
خاتمی توان چهار سال اداره کشور را ندارد/ ظرف چند ماه متوقف میشود
وی اضافه کرد: اگر رئیس جمهور اصلاحطلب انتخاب شود از مرداد سال آینده موانع بسیاری خواهد داشت و خاتمی در این شرایط زود از پای درمیآید و نمیتواند بیش از چند ماه دوام بیاورد ولی هاشمی حامیان بسیاری دارد و مقاومت بیشتری خواهد داشت. برای بردن انتخابات خاتمی بهترین گزینه است ولی برای چهار سال ریاستجمهوری توان لازم را ندارد و در همان چند ماه اول متوقف خواهد شد.
قدرت رای آوردن خاتمی بیش از هاشمی است
زیباکلام افزود: هرچند قدرت رای آوردن خاتمی بیش از هاشمی است ولی هاشمی قدرت مانور بیشتری دارد و قدرت مقابله و واندادن بیشتری دارد و کشتی که هاشمی فرمانده آن باشد برای عبور از موانع خیلی قویتر است.
وی در ارتباط با رابطه بین هاشمی و مقام معظم رهبری نیز گفت: اختلاف نظرهایی وجود داردو بر سر مسائل اقتصادی و مسائل بینالملل اختلافاتی وجود دارد. هاشمی به این موضوع که باید انقلاب را صادر کنیم و با آمریکا و انگلیس و فرانسه تضاد داریم اعتقاد زیادی ندارد ولی رهبر انقلاب بر خلاف این نظر دارد. هاشمی به اقتصاد باز اعتقاد دارد که در بسیاری از کشورها جواب داده و اقتصاد دولتی باید از بین برود و الگوی غربی جایگزین آن شود.
اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات یک دست نیستند
وی در پاسخ به سوال خبرنگار مهر در ارتباط با میزان مشارکت هواداران اصلاحطلبان در انتخابات، اظهار داشت: اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات یک دست نیستند و اقلیت رادیکال اعتقاد دارند که نباید در انتخابات حضور داشته باشند و برخی نیز مانند ما اعتقاد داریم که باید حوادث سال 88 را فراموش کنیم و وارد صحنه شویم و بخشی از حاکمیت در شوراها و مجلس و حتی ریاست جمهوری را در اختیار بگیریم.
زیباکلام تصریح کرد: باید طرفداران اصلاحطلبان را مجاب کنیم که اگر رهبری اصلاحطلبان تصمیم به حضور در انتخابات گرفتند، باید حضور گسترده در انتخابات داشته باشیم و رهبری اصلاحطلبان باید مردم را برای حضور در انتخابات ترغیب کنند.
زیباکلام: اگر خاتمی بیاید سه بر صفر برندهایم
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: اصلاح طلبان برای پیروزی در انتخابات باید تلاش خود را برای حضور گسترده مردم در انتخابات به کار بگیرند.
زیباکلام: احمدینژاد از تایید صلاحیت مشایی مطمئن شده است
روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم صادق زیباکلام نوشت:
در رابطه با ثبتنام معاون اول رییسجمهوری جناب آقای رحیمی و همچنین آقای علیاکبر جوانفکر مشاور رسانهیی رییسجمهور و انصراف زودهنگام ایشان چند تحلیل میتوان ارائه داد که در ذیل به اختصار به آنها میپردازم.
در ابتدا به نظر میآید اهمیت این موضوع کمتر از آن است که اساسا نیازی به تحلیل وجود داشته باشد، زیرا با نگاهی کوتاه به عملکرد دولت در طول سالهای گذشته و تصمیمات خلقالساعهیی که گرفته، متوجه میشویم که این رفتار همانند بسیاری دیگر از رفتارهای آقای احمدینژاد براساس تصمیمگیری از قبل و برنامهریزی منسجم صورت نگرفته است. از قهر 11 روزه تا بسیاری تصمیمات دیگر را میتوان به عنوان مثال در نظر گرفت تا متوجه شویم که اعمال اینگونه رفتارها از جانب دولت آقای احمدینژاد به هیچوجه امر عجیب و غریبی نیست. به نظر میرسد حتی مدل ثبتنام آقای رحیمی معاون اول رییسجمهور که به یک نفر - محمدجعفر محمدزاده مشاور مطبوعاتی وزیر ارشاد- وکالت داده تا در آخرین لحظات برایش ثبتنام کند و بعد در کمتر از چهل و هشت ساعت انصراف خود را اعلام کرده است، نشاندهنده همین بیبرنامگی و خلقالساعه بودن تصمیمگیری این دولت و اعضای آن است.
ای بسا حتی خود آقای احمدینژاد در جریان ثبتنام معاون اولش نبوده که البته من این احتمال را خیلی ضعیف میدانم و بعید به نظر میرسد که آقای رحیمی بدون هماهنگی با رییس خود اقدام به ثبتنام کرده باشد. اگر این فرض را بپذیریم که ثبتنام آقایان رحیمی و جوانفکر با هماهنگی آقای احمدینژاد نبوده میتوان این گمانه را مطرح کرد که احتمال ایشان بعد از اینکه متوجه ثبتنام معاون اول و مشاور رسانهیی خود شدهاند و از هر دوی آنها خواستهاند که از کاندیداتوریشان انصراف دهند.
فرض دومی هم که میتواند در اینجا محتمل باشد اینکه آمدن آقای اسفندیار رحیممشایی و ورود نامزد جدی و اصلی جریان دولت در نهایت باعث شده که آقای احمدینژاد فقط بخواهد با یک نامزد خود وارد عرصه رقابت شود. فرض سومی هم میتواند محتمل باشد و به نظر من از دیگر احتمالهایی که تاکنون به آن اشاره کردم مهمتر و قویتر است، اینکه اخبار و اطلاعات دریافتی برای آقای احمدینژاد حکایت از این دارد که آقای رحیممشایی تایید صلاحیت میشود و بنابراین کاندیداتوری آقایان رحیمی و جوانفکر دیگر معنا ندارد. بر فرض این احتمال باید گفت که کاندیداهای درجه دوم و سوم دولت یعنی رحیمی و جوانفکر با دستور آقای احمدینژاد در انتخابات کاندیدا شدند و با دستور ایشان هم انصراف دادند.
پاسخ تند عباس عبدی به صادق زیباکلام
این استاد علوم سیاسی دانشگاه خاطرنشان کرد: "متاسفانه عباس عبدی نه شرایط کشور و نه اصلاحطلبان را در نظر نمیگیرد و صرفا به دنبال تسویه حساب و یک انتقام کور از آقایهاشمیاست. یقینا آقایهاشمیتا انتها حضور خواهند داشت. "
وی در انتها هم تاکید کرد که در حال حاضر دو گروه در کشور مخالف حضور هاشمی هستند. دسته اول کسانی مانند عباس عبدی که با نگاه به گذشته به دنبال انتقام گیری هستند و دسته دوم جریانهای راست افراطی که از هم اکنون تخریب و خبرسازی رسانه ای جهت دار را آغاز کرده اند.
این سخنان واکنش عباس عبدی را برانگیخت و این فعال سیاسی و روزنامه نگار پاسخی را به روزنامه ارسال کرد. در پاسخ عبدی آمده است:
"البته در ادامه گزاره نقل شده از بنده نکته دیگری هم آمده است که از قلم گزارشگر افتاده است. در آن متن گفتهام که"برداشت من این است که آقای هاشمیبرای ماندن نیامده است هر چند ممکن است مجبور به ماندن هم بشود" با این حال ذکر این نکته را لازم میدانم که خوانندگان محترم این گزارش مقایسه ای کنند میان پاسخ آقای زیبا کلام با سایر افرادی که در گزارش با آنان گفتوگو شده است. سایرین هیچکدام خود را استاد علوم سیاسی نمیدانند ولی به روشنی نظر خود را گفتهاند و به انگیزه شناسی روی نیاورده اند ولی آقای زیبا کلام بهجای آن که کلمه ای از منطق در گفتارش داشته باشد دستگاه کهنه شده انگیزه شناسی خود را بهکار انداخته و به نقد انگیزه ای که نمیشناسد پرداخته و اگر قرار باشد بر حسب انگیزه (آن هم انگیزههای اثبات نشده) نظرات افراد را سنجید. آن وقت همه خواهند گفت وی که عمری است شیفته رفتارهای آقای هاشمیاست همه نظراتش بر این شیفتگی متکی است.
اما بنده نیازی نمیبینم که این را بگویم. اگر در این گزارش فقط از آقای زیبا کلام نقل قول شده بود خوانندگان متوجه نمیشدند که سطح تحلیلی ایشان چقدر است اما وقتی اظهارات وی در برابر کسانی که داعیه استادی علوم سیاسی ندارند آمده است بهخوبی نشان میدهد که واقعیت چنین افرادی تا چه حد بیگانه از دانش و درک عرفی بشرسیاسی است. مسلم است که اگر سیاستمداران ایرانی افراد بادنجان دورقابچین را به منتقدان خود ترجیح نداده بودند امروز با چنین مشکلاتی در کشور مواجه نبودیم. هر سیاستمداری با داشتن دوستانی چون آقای زیبا کلام بینیاز از دشمنی کینه جویان واقعی یا خیالی خواهد بود.
با توجه به فضایی که برخی افراد ایجاد کردهاند تصمیم دارم که تا روزهای آینده درباره مسائل مربوط به انتخابات سلباً و ایجاباً صحبتی نکنم تا همه آقایان با خیال راحت پروژه خود را جلو ببرند امیدواریم که وضع کشور از این بهتر شود هر چند بنده در باره انگیزه آنان نه تنها قضاوت منفی نمیکنم بلکه آنان را به احتمال دارای انگیزههای خوب هم میدانم."
شباهتهایجلیلی و احمدینژاد از دید زیباکلام
زیباکلام در یک مناظره تأکید کرد: یکی از چهرههایی که نورانیترین بیرق مقاومت را در دست دارد، آقای سعید جلیلی است که به نظر من نامزد اصلی جریان اصولگرا خواهد شد.
وی افزود: خیلی جالب و حیرتآور است که وقتی ایشان راجع به انتخابات و آینده کشور صحبت میکند مطلقاً حرفی از مسائل عینی و حقیقی جامعه نمیزند، بلکه راجع به مسائل انتزاعی در خلأ و اینکه خط امام، انقلاب و مقاومت را به جلو ببریم سخن میگوید. او کاری به به تورم، گرانی و سقوط جایگاه ایران در عرصه بینالمللی که ظرف این 8 است که قدرت در دستشان بود ایجاد شده، ندارد.
این کارشناس مسائل سیاسی ادامه داد: اکنون در عرصه بینالمللی اینقدر که کانادا، نروژ و سوئد اصرار دارند علیه ما رأی دهند، آمریکا، اسرائیل و انگلیس ندارند. بسیاری از کشورهایی که دلیلی نداشت دشمن ما شوند به لطف اصولگرایان دشمنمان شدند. چه دلیلی داشت آلمان، فرانسه و ... دشمن جمهوری اسلامی ایران شوند.
زیباکلام تأکید کرد: از سوی دیگر بخش خصوصی شاهد ورشکست شدن شرکتها و مؤسسات است، اما آقای جلیلی طوری صحبت میکند که انگار قرار است رئیسجمهور کشور دیگری شود نه ایران و از دنیا، فضا و گفتمان دیگری صحبت میکند.
وی با بیان اینکه نظر جلیلی نزدیکترین گفتمان به احمدینژاد است، اظهار داشت: اگر عنوان سخنان جلیلی را بردارید همان نطقهای احمدینژاد در سال 84 است.
انگارههای «نامزد واحد» اصلاح طلبان از نگاه زیباکلام
برخی از طرفداران این جریان همچنان معتقدند با توجه به ظرفیت بالقوه بالای اصلاحطلبان (که ثبتنام هاشمیرفسنجانی آن را به نمایش گذارد)، رهبری اصلاحات نبایستی بگذارد تا آن شور و اشتیاق از میان رفته و باید هرچه سریعتر یکی از دو نامزد غیراصولگرا را با عنوان نامزد اصلی اصلاحطلبان معرفی کنند. در ابتدا آقایان هاشمیرفسنجانی و خاتمی و در مرحله بعدی، سایر چهرهها و شخصیتهای اصلاحطلب باید پس از رایزنی و توافق اعلام کنند که دکتر حسن روحانی یا دکتر محمدرضا عارف نامزد اصلی اصلاحطلبان شدهاند و در صورت پیروزی هر یک، دومی بهعنوان معاون اول وی تعیین خواهد شد.
طرفداران «نظریه اجماع» بر این باورند که اولا شانس روحانی یا عارف در صورت معرفی رسمی آنها از سوی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات خیلی هم پایین نبوده و حتی اگر بخشی از حمایت گستردهای که برای هاشمی به راه افتاده بود، به سمت عارف یا روحانی سرازیر شود، آنان بهراحتی میتوانند چهرههای اصولگرا را شکست دهند. یا دستکم آنان را در دور دوم شکست دهند. به علاوه و در صورت عدم موفقیت، با تحرک و شرکت گسترده در انتخابات، اصلاحطلبان نشان دادهاند که نیروی مهم سیاسی، اجتماعی بوده و اصولگرایان نمیتوانند در اداره مملکت، آنان را نادیده بگیرند.
اما در مقابل این رویکرد، گروه دیگری از اصلاحطلبان قرار دارند که استدلال میکنند اجماع روی عارف یا روحانی، در عمل به معنای پذیرش این اصل و رویه غیردموکراتیک است که اصولگرایان برای اصلاحطلبان تعیین تکلیف کرده و به آنان بگویند که هاشمیرفسنجانی یا خاتمی نمیتوانند نامزد شما باشند اما عارف و روحانی میتوانند. اصلاحطلبان با معرفینکردن نامزد دیگری در این انتخابات، اعتراض مدنی خود را به اصولگرایان به نمایش گذاردهاند.
به علاوه آنان معتقدند که به فرض هم که رهبری اصلاحات روی روحانی یا عارف به اجماع برسند و آن را اعلام رسمی کنند، خیلی معلوم نیست که بدنه اجتماعی اصلاحطلبان چه میزان از این اجماع استقبال کرده و در 24 خرداد، پای صندوقها حاضر شده و به نامزد مورد اجماع رهبری اصلاحات رای دهند. استدلال سوم آنان این است که با اجماع روی عارف یا روحانی، رهبری اصلاحات در مواجهه با موضوع «تعیین صلاحیت» یا «احراز صلاحیت» که معمولا مورد بحث میان طرفین بوده است، مساله را حل نکردهاند. رهبری اصلاحات به کدامیک از این دو گزینه باید تن دهد؟
آنچه مسلم است اصلاحطلبان فرصت زیادی برای تصمیمگیری ندارند. هاشمی و خاتمی به همراه مشاورین خود، میبایست گرد هم جمع شوند و بالاخره با رسیدن به تصمیم روشن، شفاف و شجاعانه، به این دوگانگی پایان دهند. البته تصمیم بسیار دشواری است اما آنها میبایستی این تصمیم را اتخاذ کنند و قرص و محکم پای تصمیم خود، بایستند.
جایگاه رهبری یک جنبش اجتماعی میطلبد که بعضا تصمیمات دشواری اتخاذ کنند. نکته دوم که رهبری اصلاحات میبایست در نظر داشته باشد، این است که هر تغییر و تحولی در ایران، هر حرکتی ولو اندک در جهت گسترش دموکراسی و اصلاح وضعیت موجود،لاجرم از صندوق رای میگذرد و مسیر دیگری نداریم ولو آنکه اصولگرایان دسترسی به صندوق رای را برای اصلاحطلبان دشوار کرده باشند.
اظهار تاسف عسگراولادی از سخنان زیباکلام
به گزارش ایسنا، حبیب الله عسگراولادی با اشاره به درگذشت آیت الله طاهری اصفهانی و تسلیت به خانواده و علاقمندان وی افزود: خدمات مرحوم آیت الله طاهری به انقلاب به ویژه در ایام دهه اول انقلاب در سنگر امام جمعه اصفهان و نیز 8 سال دفاع مقدس در کنار رزمندگان اسلام به خصوص شهادت یکی از فرزندان این عالم مجاهد برجسه است و در مواردی امام (ره) از ایشان به نیکی یاد می کرد، خداوند ایشان را مشمول رحمت و مغفرت خود قرار دهد.
عسگر اولادی با تجلیل از پدیدآورندگان حماسه 15 خرداد ، اظهار داشت: نیم قرن از حماسه 15 خرداد می گذرد و در این نیم قرن دشمنان اسلام ضعیف تر و ذلیل تر و پیروان امام(ره) و انقلاب هر روز قوی تر و نیرومند تر شدهاند.
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگر از اظهارات خود در پاسخ به سوالی درباره اظهارات زیبا کلام در مورد هاشمی رفسنجانی که گفته بود هاشمی در حال تبدیل به اپوزیسیون است، گفت: متاسفم از این دست اظهارات، آن هم در آستانه 15 خرداد. متهم کردن یکی از فرزندان انقلاب و پدیدآورندگان 15 خرداد به اپوزیسیون.
عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی افزود: آقای زیبا کلام که نام اش صادق و کلامش باید زیبا باشد، نباید تنش آفرین و موهن موضع بگیرد.آقای زیبا کلام به دلیل این اهانت به آقای هاشمی باید از ایشان عذرخواهی کند.آیت الله هاشمی رفسنجانی امین مقام معظم رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند و از استوانه های نظام جمهوری اسلامی می باشند. ایشان تلاش داشته و دارند که همانند امام (ره) و مقام معظم رهبری و بزرگان نظام فرا جناحی موضع داشته باشند و خود را در محدوده جناح ها محدود نمی کنند.
وی ادامه داد: نظرات ابرازی ایشان برای بهبود امور را باید در چارچوب منافع و مصالح نظام تلقی کرد، نه خوشایند یا تلخ کامی اپوزیسیون، ایشان همواره در شان مشاوری دلسوز برای رهبر عزیز انقلاب بوده و ان شاءالله خواهند بود.
عسگراولادی در پایان با اشاره به فراز و فرودهای ضد انقلاب در داخل عنوان کرد: بیش از سه دهه است انقلاب سرپا ایستاده است و ما اکنون در دهه چهارم انقلاب مستقر ترین نظام سیاسی جهان هستیم. مخالفان نظام باید آرزوی بازگشت به قدرت را به گور ببرند.رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری با اشاره به سوابق مبارزاتی آیت الله طاهری اصفهانی گفت: همراهی آیت الله طاهری با نهضت امام خمینی(ره) در تاریخ ثبت است.
به گزارش ایسنا، حبیب الله عسگراولادی با اشاره به درگذشت آیت الله طاهری اصفهانی و تسلیت به خانواده و علاقمندان وی افزود: خدمات مرحوم آیت الله طاهری به انقلاب به ویژه در ایام دهه اول انقلاب در سنگر امام جمعه اصفهان و نیز 8 سال دفاع مقدس در کنار رزمندگان اسلام به خصوص شهادت یکی از فرزندان این عالم مجاهد برجسه است و در مواردی امام (ره) از ایشان به نیکی یاد می کرد، خداوند ایشان را مشمول رحمت و مغفرت خود قرار دهد.
عسگر اولادی با تجلیل از پدیدآورندگان حماسه 15 خرداد ، اظهار داشت: نیم قرن از حماسه 15 خرداد می گذرد و در این نیم قرن دشمنان اسلام ضعیف تر و ذلیل تر و پیروان امام(ره) و انقلاب هر روز قوی تر و نیرومند تر شدهاند.
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگر از اظهارات خود در پاسخ به سوالی درباره اظهارات زیبا کلام در مورد هاشمی رفسنجانی که گفته بود هاشمی در حال تبدیل به اپوزیسیون است، گفت: متاسفم از این دست اظهارات، آن هم در آستانه 15 خرداد. متهم کردن یکی از فرزندان انقلاب و پدیدآورندگان 15 خرداد به اپوزیسیون.
عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی افزود: آقای زیبا کلام که نام اش صادق و کلامش باید زیبا باشد، نباید تنش آفرین و موهن موضع بگیرد.آقای زیبا کلام به دلیل این اهانت به آقای هاشمی باید از ایشان عذرخواهی کند.آیت الله هاشمی رفسنجانی امین مقام معظم رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند و از استوانه های نظام جمهوری اسلامی می باشند. ایشان تلاش داشته و دارند که همانند امام (ره) و مقام معظم رهبری و بزرگان نظام فرا جناحی موضع داشته باشند و خود را در محدوده جناح ها محدود نمی کنند.
وی ادامه داد: نظرات ابرازی ایشان برای بهبود امور را باید در چارچوب منافع و مصالح نظام تلقی کرد، نه خوشایند یا تلخ کامی اپوزیسیون، ایشان همواره در شان مشاوری دلسوز برای رهبر عزیز انقلاب بوده و ان شاءالله خواهند بود.
عسگراولادی در پایان با اشاره به فراز و فرودهای ضد انقلاب در داخل عنوان کرد: بیش از سه دهه است انقلاب سرپا ایستاده است و ما اکنون در دهه چهارم انقلاب مستقر ترین نظام سیاسی جهان هستیم. مخالفان نظام باید آرزوی بازگشت به قدرت را به گور ببرند.
زیباکلام: خوئینیها چشم دیدن هاشمی را ندارد و برای خاتمی هم خیلی تره خرد نمی کند
دکتر صادق زیباکلام در وب سایت شخصی اش متن مصاحبه خود با یکی از رسانه ها را ذیل تیتر فوق منتشر کرد . متن این مصاحبه به این شرح است:
هماکنون فضای سیاسی کشور کمکم دارد رنگ و بوی انتخابات ریاستجمهوری به خود میگیرد. در جریان اصولگرا طیفهای مختلف آن وارد صحنه شدند و هر کدام بهدنبال آن هستند که نامزد مطلوب خود را به تایید اکثریت نیروها و گروههای حاضر در این اردوگاه برسانند، اما وضعیت اصلاحطلبان هنوز مشخص نیست و حتی میتوان گفت رویکردهای آنها متناقض است، به نحوی که خلاف اصرار برخی به معرفی نامزد، بزرگان این جریان مثل آقای خاتمی صحبت از احتمال عدم معرفی نامزد میکنند. ارزیابی شما از این تحولات که در جریان اصلاحات میگذرد، چیست؟
موقعیت اصولگرایان با اصلاحطلبان فرق میکند. درست است که حضور اصلاحطلبان در رقابت سیاسی پیشرو خیلی مشخص نیست، اما آنها دچار تردیدهای اساسی هستند. البته شماری از اصلاحطلبان معتقدند که به هر حال باید در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 شرکت کرد و دکتر محمدرضا عارف، آقایان منتجبنیا و قدرتالله علیخانی بهعنوان مثال از افراد حامی این نظریه هستند و میگویند اصلاحطلبان باید پا به میدان رقابت بگذارند. در مقابل این طیف، یکسری از اصلاحطلبان خیلی مطمئن نیستند که شرکت در انتخابات عمل درست و به سود جنبش دموکراسیخواهی ایران باشد. به همین دلیل این بخش از اصلاحطلبان خیلی جدی اعلام نکردند که حتما در انتخابات نامزد معرفی میکنند و همچنان شرکتشان در تردید و ابهام است. آقایان هاشمیرفسنجانی و خاتمی هم هنوز خیلی صریح و روشن نگفتند که در انتخابات آتی چه موضعی دارند. از طرفی مشارکت بیانیه داده و اعلام کرده در انتخابات شرکت نمیکند. حدس من این است که اگر این روند عدم شرکت اصلاحطلبان تداوم یابد، خیلی طول نمیکشد که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و اتحادیههای انجمنهای اسلامی وابسته به دفتر تحکیم و برخی دیگر از تشکل های اصلاح طلب هم اعلام کنند که نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم ندارند. برهمین اساس هرقدر جلو میآییم احتمال موضعگیری عدم شرکت اصلاحطلبان در انتخابات تقویت میشود. از سویی دیگر سخنان آیتالله جنتی در قبال اصلاحطلبان این بود که «آنها باید توبه کنند، حال آنکه همچنان طلبکار هستند»، فکر کنم منظور ایشان به آقایخاتمی بود. به هرحال هنوز مساله حل نشده است و هرقدر جلوتر هم میرویم احتمال اینکه اصلاحطلبان در رقابت سیاسی سال 92 شرکت نکنند، بیشتر و بیشتر میشود. ضمن آنکه باید یادآور شوم وقتی مشارکت اعلام عدم شرکت کرد، بدنه اصلاحطلبان به هیچوجه مخالفت نکردند، حتی میتوان گفت که این موضعگیری با یک سکوت تاییدآمیز مواجه شد. البته جریاناتی مثل دکتر کواکبیان و حزب مردمسالاری یا شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم خود را به اصلاحطلبان پیوند زدند و گفتند ما در انتخابات نامزد معرفی میکنیم. واقعا مطلب این است که مردم و طرفداران اصلاحات یعنی آن 13 میلیونی که به میرحسین موسوی در خرداد سال 88 رای دادند چقدر آقایمصطفی کواکبیان، حزب مردمسالاری و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات را اصلاحطلب میشناسند و در مقابل چه سهمی از اصلاحطلبی را برای دفتر تحکیم وحدت و خاتمی و... قائل هستند؟ پاسخ روشن است؛ شکست آقای کواکبیان در سمنان و اینکه مردم این شهر دوباره در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی به وی رای ندادند، به وضوح نشان میدهد که مردم چقدر وی را اصلاحطلب میدانند و حاضرند به ایشان یا نامزد مورد حمایت حزب مردمسالاری رای دهند. بنابراین من گمان میکنم کفه عدم شرکت اصلاحطلبان در انتخابات پیشرو هر روز سنگین و سنگینتر میشود، ضمن اینکه بنا بر ملاحظات بسیار شخص آقای هاشمیرفسنجانی و آقای محمد خاتمی نمیتوانند بگویند در انتخابات شرکت نمیکنند، اما عدم شرکت خود را بهطور دیگر بیان میکنند و میگویند نامزد معرفی نمیکنیم.نامزد معرفی نمی کنیم یعنی در انتخابات شرکت نمی کنیم. از این رو احتمالش خیلی کم است که آنها از میان نامزدهای موجود هم از کسی حمایت کنند؛ حال میخواهد آن نامزد اصولگرا یا شبهاصلاحطلب باشد. چون یک جریان سیاسی وقتی میخواهد در انتخابات ریاستجمهوری وارد شود، نامزد معرفی میکند و وقتی این کار را نمیکند به معنای این است که سودای رقابت در سر ندارد، اما بنا به ملاحظاتی نمیخواهد این را بهطور صریح بگوید.
شما در مصاحبهها و موضعگیریهای خود میگفتید اصلاحطلبان به نفعشان است روی نامزدی غیراصلاحطلب به تفاهم برسند چون شانس وی بیشتر است؛ با صحبتهایی که کردید اینطور برداشت میشود که این تئوری در حال کمرنگ شدن است.
من این تئوری، نظریه، دیدگاه یا فرمول انتخاباتی را مطرح کردم و معتقدم که این گزینه برای اصلاحطلبان مناسب تر است تا اینکه خودشان یک نامزد معرفی کنند. اما شما درست می فرمایید و این حرف یا تئوری خیلی از سوی اصلاح طلبان با استقبال مواجه نشد. دوم اینکه چهره و شخصیت ایدهآل از نظر من که اصلاحطلبان میتوانند پشت او قرار بگیرند آقای ناطق نوری و در مرتبه بعدی آقای قالیباف است. آقای ناطق نوری تا به الان که آخر آذرهستیم نگفته که میخواهد نامزد ریاستجمهوری شود، برعکس گفته که نامزد نخواهد شد؛ آقای ناطقنوری چهرهای اصولگرا اما تا حدودی مستقل است و میتواند یک دولت میانهرو، معتدل و در جهت آشتی ملی کشور تشکیل دهد و نظام را از بحرانهای داخلی و خارجی نجات دهد ولی وقتی چنین نامزدی از ناحیه اصولگرایان به صحنه نمیآید، عملا آن نظریه بلاموضوع میشود، چون سایر نامزدهای اصولگرا مثل سعید جلیلی، دکتر ولایتی، دکتر حدادعادل و دیگران که صحبت از حضور آنها در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم مطرح است، کسانی نیستند که به نظر من گزینههای مناسبی برای طرح دولت آشتی ملی باشند. بنابراین این نظریه که اصلاحطلبان از آقای حدادعادل یا آقای جلیلی حمایت کنند بلاموضوع میشود؛ همانطور که گفتم نظریه من منوط به این است که نامزد اصولگرا فردی مانند ناطقنوری باشد، اما وقتی ایشان میگوید من نامزد نمیشوم؛ بنابراین آن فرمول و نظریه من دیگر بلا موضوع میشود.
با این تفاسیر دولت وحدت ملی که بعضیها برای تحقق آن تلاش میکنند نیز بلاموضوع میشود؟
پذیرش تئوری یا فرمول دولت آشتی ملی یا دولت ائتلاف ملی مستلزم این است که شما در وهله نخست بپذیرند که کشور در عرصه داخلی و بین المللی با مشکل و بحران مواجه شده است ولی اگر شما این اعتقاد را نداشته باشید و معتقد باشید که به هیچ وجه بحرانی وجود ندارد و همه چیز در داخل مطلوب است و ما در معادلات بین المللی دست بالا را داریم دیگر طرح ایده دولت وحدت ملی ضرورتی پیدا نمی کند.
یعنی چون گزینه جامعالاطرافی برای جمعکردن همه سلایق سیاسی نیست، این را میگویید؟
دولت آشتی ملی دولتی است که بتواند مشکلاتی را که کشور گرفتارش شده، رفع کند.
اما شما میگویید گزینهای که بتواند در رأس این دولت قرار گیرد، وجود ندارد، چون ناطق نوری که اعلام کرده نامزد نمیشود سایر نامزد های اصولگرا را هم که شما می فرمایید توان آشتی ملی را ندارند. بهعلاوه اصولگرایان بههیچ روی نظر شما را قبول ندارند که کشور با یک بحران روبهروست. یعنی جدای از نبودن نامزد مناسب برای تشکیل بهقول شما دولت آشتی ملی ، اساسا نفس تشکیل چنین دولتی هم محل تردید است.
قبل از مشخص کردن گزینه باید فلسفه یا درستتر گفته باشم ضرورت تشکیل دولت آشتی ملی را پذیرفت. مثلا من میگویم برای حراست از این ساختمان نیاز به نگهبان است، بعد باید سراغ گزینهای برای نگهبانی برویم، اما اگر دیگران معتقد باشند که اینجا امنیت زیاد است و نیاز به چنین کاری نیست آن وقت قضیه بلاموضوع میشود. اگر اصولگرایان مشکلات کنونی کشور را بپذیرند، اگر آن وجود بحران را قبول کنند ، آن وقت مدیریتشان در این هشت سال زیر سوال میرود، بنابراین طبیعی است که میگویند همه چیز در داخل و عرصه بینالملل خوب است و ما موفقیم. البته اصولگرایان معتدل و واقعبین در نهان و مجالس غیررسمی مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی کشور را قبول دارند.
از اصولگرایان که بگذریم ، اصلاح طلبان هم خیلی از تز شما استقبال نکردند. آقای موسویخوئینیها گفته اصلاحطلبان با نامزد اجارهای پا به میدان رقابت سیاسی پیشرو نمیگذارند و اگر روزی تصمیم به حضور بگیرند با حفظ اصول خودشان در انتخابات شرکت میکنند. این نشان میدهد که رهبران جریان اصلاحات نیز موافق نظریه دولت وحدتملی نیستند؛ بیشتر از اصولگرایان انگار اصلاحطلبان با آن مشکل دارند.
بله. وی موافق چنین دولتی نیست، اما آقایموسویخوئینیها نماینده همه اصلاحطلبان نیست. این نظر که برویم به سمت تشکیل آشتی ملی هیچ وقت از سوی اصلاحطلبان مورد کنکاش جدی قرار نگرفته. اصلاحطلبان تا اواخر آذر 91 اصلا دور هم جمع نشدند که استراتژی خود در انتخابات را براساس شرایط کشور تعریف و تبیین کنند، بنابراین معلوم نیست اهداف کوتاهمدت و بلندمدت آنها چیست؟ هر صحبتی که میشود نظر شخصی وفردی است؛ وقتی آقای موسویخوئینیها میگوید نامزد اجارهای نمیخواهیم باید از ایشان سوال شود که آقایموسویخوئینیها شما مقصودتان چیست و چرا میگویید اگر ناطقنوری نامزد شود با وی نباید همکاری کنیم؟ خطاب به آقای موسویخوئینیها میگویم با تمام احترامی که برای شما قائلم اصلا صحبت شما را درست نمیدانم. به ایشان می گویم آقای خوئینی ها فرض بگیریم الان مرداد سال 1392 است و نامزد اختصاصی اصلاحطلبان خاتمی، عبداللهنوری یا هر شخص دیگری که میخواهد باشد در انتخابات پیروز شده و دولتش نیز از مجلس رای اعتماد گرفته. سوال از حجتالاسلام موسویخوئینیها این است که دولت اصلاحات پس از مرداد 92 چه کار میتواند کند؟ پاسخ؛ هیچ کاری نمیتواند بکند چون مجلس،قوه قضائیه، صداوسیما، احزاب و شخصیتهای اصولگرا و... مخالفش هستند. بنابراین این دولت هیچ شانسی برای موفقیت ندارد. آقایموسویخوئینیها چرا اصرار دارید که تجربه دوم خرداد 76 دوباره تکرار شود؟ چرا اصرار دارید دولت اصلاحات بیاید بدون اینکه پیشرفتی کند. اگر آقای ناطقنوری رئیسجمهور شود خیلی بیشتر میتواند به اصلاحطلبان کمک کند. من حاضرم این نظر را در دانشگاه فنی، صنعتیشریف، پلیتکنیک با آقای موسویخوئینیها به مناظره بگذارم، ایشان بیاید و از معرفی نامزد اختصاصی اصلاحطلبان دفاع کند و من از لزوم حمایت آقای ناطقنوری صحبت میکنم. اینکه آقای ناطق بشود رئیسجمهور اتفاقا اهداف اصلاحطلبان را بیشتر میتواند جلو ببردتا آقای خاتمی؛ نمیدانم آقای موسویخوئینیها از رئیسجمهور آینده چه میخواهد؟ اما خواسته های من مشخص است : آزادی زندانی های سیاسی، آزادی مطبوعات، انتخابات آزاد، آزادی اجتماعات، لغو ممنوعیت از تحصیل صدها دانشجو، حاکمیت قانون و تنش زدایی در سیاست خارجی. معتقدم آقای ناطق نوری اگر بشود رئیس جمهور امکان تحقق اینها خیلی بیشتر است تا اینکه فردی مثل عبدالله نوری، سعید حجاریان،عارف، خاتمی یا حتی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بشود. ببینید من اینقدر واقع بین هستم که انتظار نداشته باشم ناطقنوری بتواند همه زندانیان سیاسی را آزاد کند. اما او دست کم می تواند شرایط آنان را اندکی بهبود ببخشد در حالیکه هیچ یک از نامزدهای اصلاحطلب اگر هم انتخاب شوند سر سوزنی نخواهند توانست در وضعیت زندانیان سیاسی یا آزادی مطبوعات تغییری ایجاد کنند. آیا این چیزی هست که آقایموسوی خوئینیها می خواهند؟
واقعا ارتباط بین موسویخوئینیها با اقایان خاتمی و هاشمی چیست. آیا ارتباط تعریف شدهای بین آنها وجود دارد؟
ارتباط تعریف شدهای بین آنها نیست. آقای موسویخوئینیها کلا چشم دیدن آقای هاشمیرفسنجانی را ندارد و هر وقت پای هاشمیرفسنجانی وسط میآید ایشان مسائل قدیمی را پیش میکشد، در حالیکه عالم سیاست، عالم بغض و کینه و نفرت و دشمنی نیست. آقای موسویخوئینیها باید به فکر دموکراسی باشد، نباید بهدنبال تسویه حسابهای دهه شصت، پنجاه یا حتی چهل باشد. اگر ریاست جمهوری آقای ناطق نوری منجر به پیشرفت ولو اندک دموکراسی در جامعه مان شود، ما اصلاح طلبان باید با همه وجود از وی حمایت کنیم. اگر ریاست جمهوری آقای هاشمی در شرایط فعلی کشور به تحقق دموکراسی کمک می کند باید به دنبال هاشمی رفسنجانی برویم. هدف اصلاح طلبان توسعه دموکراسی در جامعه ایران است. اساسا اصلاح طلبی یعنی دموکراسی خواهی؛ تمام شد و رفت. ، من شک و تردید جدی دارم که اساساً آقای موسوی خوئیینی ها به دنبال دموکراسی باشد. من تردید دارم که اساسا دموکراسی برای آقای موسوی خوئینی ها اهمیتی داشته باشد یا این مسئله برای وی مهم باشد، به همین خاطر ایشان به دنبال راه حل ها و فرمول هایی که دموکراسی را در ایران تحقق ببخشد نمی رود.
رابطه آقای موسویخوئینیها با آقای محمد خاتمی چگونه است؟
با آقای خاتمی رابطهشان کمی بهتر از آقای هاشمی است. بهعبارت دیگر بغض و کینه ایشان از خاتمی کمتر از هاشمیرفسنجانی است، ولی در کل وی برای خاتمی هم خیلی تره خرد نمیکند. اصلا مساله شخصی مطرح نیست اینکه آقای موسویخوئینیها از خاتمی کمتر کینه به دل دارد مهم نیست، مهم این است که آقایان هاشمیرفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، موسویخوئینیها، موسویلاری و عبدالله نوری چقدر به دموکراسی پایبند هستند و آزادی چقدر برای آنها اهمیت دارد؟ چون به نظر من نگاه به مقوله آزادی و پیشرفت دموکراسی است که اصلاح طلب را از اصولگرا جدا می کند.
اینکه برخی میگویند انتخابات ریاستجمهوری یازدهم شانس آخر اصلاحطلبان است و حافظه تاریخی مردم ابدی نیست و اگر اصلاحطلبان به عرصه نیایند از صحنه سیاسی کشور حذف میشوند، چقدر درست است؟
به هیچ وجه با این نظر موافق نیستم. اینکه اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند پایان راه آنها نیست، این تصور که اگر اصلاحطلبان یک دوره وارد انتخابات ریاستجمهوری نشوند نزد افکار عمومی فراموش میشوند درست نیست. چون بحث اصلاحات نیست، بحث دموکراسیخواهی است. مردم اگر ارزش و اهمیتی برای اصلاحطلبان و اصلاحات قائلند برای این است که آنها ارادت و تعهد بیشتری به دموکراسی دارند، به همین دلیل مردم از آنها طرفداری میکنند.
آقایان عارف، جهانگیری، نجفی یا افرادی در این سطح نامشان برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری مطرح است، اما آقای موسویخوئینیها میگوید اینها کاندیدای دستچندم هستند. اصلا حضور این افراد را به نام اصلاحطلبی چطور ارزیابی میکنید؟ درست است به رقابت ریاستجمهوری وارد شوند یا خیر؟
اصلاح طلبان باید سازمان یافته، متشکل و منسجم عمل کنند. مقدم بر هر امر دیگری اصلاح طلبان باید بسمت رهبری منسجم، دسته جمعی و تشکیلات پیش بروند. لنین جمله معروفی دارد، می گوید با حزب همه چیز هستیم و بدون حزب هیچ چیز نیستیم. منظور از حزب، تشکل و سازماندهی است. اگر اصلاح طلبان با تشکل و سازماندهی و رهبری دسته جمعی در انتخابات شرکت کنند شانس شان خیلی زیاد است ولی اگر به صورت پراکنده هر کدام از رهبران آنها همچون آقایان موسوی خوئینی ها، هاشمی رفسنجانی، خاتمی و دیگران چیزی بگویند، اصلاح طلبان هیچ شانسی ندارند. اگر رهبری دسته جمعی اصلاح طلبان پشت محمدرضا عارف یا هر کس دیگری قرار بگیرد آن نامزد شانس زیادی برای پیروزی پیدا می کند. البته شانس خاتمی صد در صد است؛ او اگر نامزد شود کار تمام است و سیل و بهمنی راه می افتاد بمراتب از 2 خرداد 76 نیرومند تر. اما اگر اصلاح طلبان منسجم عمل نکنند و به صورت دسته جمعی از یک نامزد حمایت نکنند آن نامزد هر که باشد دکتر عارف یا نجفی، اسحاق جهانگیری یا حتی عبدالله نوری هیچ شانسی نخواهد داشت. چون مردم اینها را به صورت فردی نمی پذیرند. مردم کسی را می پذیرند که مجموعه رهبری اصلاح طلبان بر نامزدی وی مهر تأیید زده باشد. این تنها شانس اصلاحطلبان است. البته این در صورتی است که آنها خواسته باشند در انتخابات شرکت کنند که فعلا بهنظر نمیرسد آنها قصد شرکت در انتخابات را داشته باشند.
فال نیک زیباکلام برای احمدی نژاد
کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: صادق زیباکلام نامه نگاری احمدی نژاد برای بازدید از زندان اوین را دیرهنگام دانست اما گفت: باید این موضوع را به فال نیک گرفت. وی درباره این سوال «فرارو» که انگیزه محمود احمدی نژاد درباره بازدید از زندان اوین چیست؟ چرا وی در طول هفت سال اخیر خواستار بازدید از اوین نشده بود؟ گفت: «به این سوال می توان یک پاسخ کوتاه و یک پاسخ بلند داد. پاسخ کوتاه این است که ظرف هفت سال گذشته یکی از نزدیکان و دستیاران ارشد آقای احمدی نژاد در زندان اوین نبود که احمدی نژاد مجبور شود برای دیدار با وی به زندان اوین برود.»
وی ادامه داد: «اما پاسخ بلند به این سوال این است که می توان امیدوار بود که آقای احمدی نژاد دچار یک نوع تحول فکری، سیاسی و اجتماعی شده، متوجه اوین هم شده است، لذا نفس اینکه آقای احمدی نژاد متوجه این موضوع شدند، در عین آنکه دیرهنگام است؛ اما باز هم به نظر من باید آن را به فال نیک گرفت.»
زیباکلام در پاسخ به این سوال که آیا رفتار تبعیض آمیز احمدی نژاد درباره جوانفکر نسبت به دیگر زندانیان، مغایر با شعارهای عدالت خواهانه ایشان نیست؟، گفت: «بله. درست است. این سوال را می توان از آقای احمدی نژاد پرسید. اینکه چرا ایشان در قبال دیگر زندانیان سعی نکرد به ملاقات آنها برود.»
وی با بیان اینکه اگر جوانفکر جرمی مرتکب شده پس اساساً بازدید احمدی نژاد از زندان خیلی معنا و مفهومی ندارد، مدعی شد جوانفکر زندانی سیاسی است!
وی خاطر نشان کرد: «واکنش آقای احمدی نژاد به بازداشت آقای جوانفکر گویای آن است که به هر حال مصلحت نظام و آنچه که می طلبد به جای خود، ولی آنچه که آقای احمدی نژاد بیشتر بر آن تاکید دارند، حمایت از یک همراه و همکار و حمایت از کسی است که ظرف هفت سال گذشته یکی از صدیق ترین و باوفاترین افراد نسبت به آقای احمدی نژاد بوده است.»
زیباکلام که از حامیان هاشمی رفسنجانی است پس از بهره برداری از اقدام اخیر احمدی نژاد به نفع عناصر بازداشتی اصلاح طلب، به مقایسه اقدام احمدی نژاد با هاشمی رفسنجانی پرداخت و سکوت هاشمی در قبال بازداشت فائزه و مهدی هاشمی را نشانه سعه صدر و اهمیت دادن به مصالح نظام دانست.
بازداشت فائزه و مهدی هاشمی به خاطر همراهی با فتنه گران در حوادث چند سال اخیر صورت گرفته است، موضوعی که از سوی زیباکلام مسکوت گذاشته است.
وی پیش از این هم در مصاحبه با سایت روزنامه ایران، مخالفت احمدی نژاد با روزنامه متخلف شرق را، شجاعانه و شایسته تمجید دانسته و گفته بود: این اقدام آقای احمدی نژاد واقعاً اصلاح طلبانه و خوب بود. از رئیس جمهور انتظار داریم چند گام دیگر هم بردارد.
وی در مصاحبه با سایت عصر ایران نیز گفته بود: تقابل احمدی نژاد و اصولگرایان در مجموع به اصولگرایان ضربه جدی می زند و باعث تضعیف آنان خواهد شد و اصلاح طلبان می توانند از این شکاف و اختلاف استفاده کنند.
زیباکلام درباره اظهار تأسف احمدی نژاد نسبت به توقیف روزنامه شرق و موضع وزیر ارشاد گفته بود: به نظر من این موضعگیری کمی نبود. این موضع گیری چیزی است که آدم از یک رئیس جمهور اصلاح طلب انتظار دارد. موضع گیری های احمدی نژاد در قبال حل و فصل روابط ایران و آمریکا هم تقریبا عین موضع آقای هاشمی بود. برای من ابراز این نظرات از سوی احمدی نژاد مهم است.
زیباکلام دو هفته پیش گفته بود: من به عنوان یک اصلاح طلب این واقعیت را می بینم که یک فرد سیاسی منصب دار مواضعی مترقی اتخاذ می کند. ممکن است آقای احمدی نژاد در سخنرانی بعدی اش به قوه قضائیه بگوید پرونده کوی دانشگاه که آن طور به خاک و خون کشیده شد به کجا رسید؟ و یا پرونده کهریزک چه شد؟ اگر احمدی نژاد چنین حرفهایی بزند من علی القاعده باید از او حمایت کنم. اما مشکل من این است که این حرف را کسی می زند که عامل کهریزک را به عنوان رئیس سازمان تامین اجتماعی منصوب کرده است. به همین دلیل است که من فکر می کنم موضع گیری های جدید احمدی نژاد ما و اصلاح طلبان را دچار نوعی پارادوکس می کند. اگر او با همین روند پیش بیاید ما تا کجا می توانیم بگوییم احمدی نژاد به این حرفها اعتقادی ندارد و فقط چون با اصولگرایان درافتاده است چنین حرفهایی می زند؟ من همچنان احمدی نژاد را یکی از بزرگترین موانع دموکراسی در ایران می دانم. من حتی اگر ناطق نوری در انتخابات کاندیدا شود از ناطق حمایت می کنم و همچنان به احمدی نژاد بی اعتماد هستم.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 23,نوامبر,2024