رییس کل دادگستری استان کرمان آخرین وضعیت پرونده سمیه مهری از قربانیان اسیدپاشی را تشریح کرد.
یدالله موحد در جمع خبرنگاران در حاشیه مراسم تودیع و معارفه رییس دادگستری شهرستان بم در خصوص روند صدور رای پرونده اسیدپاشی سمیه مهری گفت: عدم مراجعه اولیایدم «سمیه مهری» مانع از صدور حکم شده است.
وی با بیان اینکه پرونده وی در دادگاه کیفری یک مطرح شده که اولیایدم باید مراجعه بکنند که هماکنون اولیایدم احراز شدهاند، گفت: با توجه به تغییر به وجود آمده در وضعیت جسمانی مصدوم که باعث فوت این شخص شد، تاکنون اولیایدم برای پیگیری بحث قتل مراجعه به دادگاه یک نداشتند.
رییس کل دادگستری استان کرمان با تاکید بر اینکه اولیایدم سمیه مهری باید در دادگاه حضور پیدا تا مراسم قسامه را اجرا بکنند افزود: دادگستری استان قطعا این موضوع را پیگیری خواهد کرد.
به گزارش ایسنا، سمیه به دلیل امتناع از ادامه زندگی با همسر معتادش برای طلاق اقدام کرد. همین موضوع سبب شد که در اردیبهشتماه سال 90 از سوی همسرش مورد اسیدپاشی قرار گیرد و رعنا و نازنین نیز که در کنارش بودند، قربانی این جنایت شدند که سمیه در اثر عارضه ریوی ناشی از اسید در روز 25 فروردین ماه امسال بعد تحمل سالها درد در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت.
به گزارش اعتماد، صدای خندههای دو کودک قربانی اسیدپاشی از پشت تلفن میآمد. نازنین و رعنا به گفته پدربزرگ با تبلتی که یکی از آشنایانشان برایشان خریده بازی میکردند. آنها 27 روز است که مادرشان سمیه را از دست دادهاند؛ زنی که چهار سال پیش وقتی رعنا را در بغل داشت، در خواب با اسیدپاشی همسرش روبهرو شد و سرانجام به دلیل آسیب ریوی ناشی از اسید در بیمارستان جان خود را از دست داد.
در آن حادثه رعنا صورتش سوخت و نازنین هم نه تنها شاهد اسیدپاشی پدرش بود بلکه خود نیز از اسید در امان نماند و بخشی از بدنش طعمه آن شد. پدر و مادر سمیه در حالی نگهداری از رعنا و نازنین، نوههایشان، را به عهده گرفتهاند که به گفته پدربزرگ، خانواده شوهر سابق سمیه مدام آنها را تهدید میکنند. با این حال آنها میگویند که میخواهند دختران سمیه را خودشان بزرگ کنند. هرچند در تامین هزینههای کمرشکن درمانی رعنا و نازنین، جز خیرین و بخشی از مردم، هیچ مسئولی آنها را یاری نمیکند. رسیدگی به پرونده اسیدپاشی هم به خاطر مشکلاتی که بعد از مرگ سمیه به وجود آمده به تعویق افتاده است اما پدربزرگ بچهها به میگوید او پیگیر است تا زمانی که «اسیدپاش اعدام شود و دیگر کسی جرأت نکند که با زندگی دیگری بازی کند.»
رعنا و نازنین الان چه شرایطی دارند؟
شاداب و منظم و قشنگ دارند زندگی میکنند. اینها دختر دایی و دختر خاله دارند که میآیند اینجا بازی میکنند و سرگرم هستند. نقاشی میکشند، با تبلت بازی میکنند. نازنین الان کلاس دوم است درسش را میخواند.
شما بچهها را پیش روانکاو میبرید؟ روند درمانیشان را به طور منظم پیگیری میکنید؟
من در این چهار سال با کمک خدا از پس این هزینهها برآمدم. اینها در همه بیمارستانها پرونده دارند. من طبق همان ساعتی که در آن پروندهها آمده، اینها را به بیمارستان میبرم. اگر بخواهید میتوانید بروید ببینید که دکتر رفتند یا نه.
بچهها درباره مادرشان سمیه چه میگویند؟
آنها بیشتر زنم - مادربزرگشان - را دلداری میدهند. خانم من بعد از اسیدپاشی دو بار عمل آنژیو کرد. الان هم هر وقت برای سمیه گریه میکند، رعنا به او میگوید که این همه گریه کردی سمیه جوابت را داد؟ او جوابت را نمیدهد. خودت هم میافتی میمیری ننه.
نظر رعنا و نازنین درباره پدرشان چیست؟
اصلا حرف او که میشود اینها روحیهشان عوض میشود. ناراحت میشوند. میگویند اگر دولت اجازه بدهد ما خودمان اینجورشان میکنیم و آنجورشان میکنیم. (خودمان قصاصش میکنیم.)
برخورد عموها و عمههای رعنا و نازنین با آنها چگونه است؟
آنها همهاش ما را تهدید میکنند که این کار را میکنیم، آن کار را میکنیم؛ که شکایتمان را پس بگیریم.
به پلیس گفتهاید که شما را تهدید میکنند؟
نه ولی در دادگاه گفتم.
خانواده همسر سابق سمیه درخواستی برای حضانت بچهها دادهاند؟ آنها بچهها را میبینند؟
نه. هیچ پیشنهادی ندادهاند.
هزینههای درمانی و نگهداری از رعنا و نازنین را چگونه تأمین میکنید؟
من همه بچههایم را عروس و داماد کردهام. رعنا و نازنین هم عین بچههای خودم هستند. آنها من را بابا صدا میکنند و به مادربزرگشان هم میگویند ننه. در این مدت هم خدا کمک کرده و هم از مردم، هرکسی دستش میرسید کمک کرده است. یکی 10 تومان، دیگری پنج تومان. خدا رسانده.
از طرف دولت برای تأمین هزینههای درمانی کمکی به شما شده؟
نه هیچ کمکی به ما نشده. چهار سال پیش که تازه اسیدپاشی شده بود، من خودم با سمیه و رعنا رفتم پیش مسئولان. آنجا وقتی دختر و نوهام را دیدند گفتند که عاملانش باید نه یک بار که چند بار اعدام شوند. همان موقع گفتند که 20 میلیون تومان کمک میکنند. 10 میلیون برای رعنا و 10 میلیون هم برای سمیه. ما برگشتیم کرمان حساب بازکردیم اما بعد از چند وقت که حساب را چک کردیم، دیدیم در حساب رعنا اصلا پول نیامده. بعد از آن روز هم مدام امروز و فردا میکردند و دیگر خبری نشد.
نه هیچ کمکی به ما نکردند. خودمان داریم هزینهها را تأمین میکنیم.
در خبرها آمده بود که یکی از اعضای شورای شهر تهران هزینههای درمانی رعنا و نازنین را به عهده گرفته، این خبر درست است؟
نه این طور نیست. فقط یک بلیت هواپیما برای ما گرفتهاند، والسلام. بعد از فوت سمیه، من رعنا را برای عمل جراحی روی سرش به بیمارستان برده بودم. آنجا یک نمایندهای از طرف او آمد. ما را برد شورای شهر. گفت که من وقتی رفتم خانه خدا، عهد بستم که یک چهارم سود شرکت بازرگانیام را خرج بچههای بیسرپرست کنم و الان هم میخواهم هزینههای درمانی رعنا را خودم بدهم. من گفتم که خواهر درست است که رعنا الان چهار سال است بدترین شرایط را داشته اما به لطف خدا و کمکهای مردم به اینجا رسیده و از این به بعد هم خدا بزرگ است. اما با همه این حرفهایی که ما زدیم، او فقط یک بلیت هواپیما برای ما گرفت و کمکی نکرد.
آخرین بار کی برای پیگیری پرونده به دادگاه رفتید؟
بعد از هفتم سمیه بود. یعنی 14 - 15 روز پیش.
برای پرونده وکیل گرفتهاید؟
نه هنوز. ما قبلا یک وکیلی داشتیم که بعد از چند ماه که از پرونده اسیدپاشی گذشت فهمیدیم که اول وکالت شوهر سابق سمیه را در پرونده داشته و بعد وکیل ما شده که به خاطر همین عوضش کردیم اما الان وکیل نداریم.
کی متوجه شدید که وکیل شما قبلا وکالت همسر سابق سمیه را هم بر عهده داشته؟
یک سال بعد از دادگاه رفتنمان فهمیدیم. بعد از آن رفتم دفترش. آنجا یک قرآن روی میز بود. گفتم آقای وکیل، دل آدم مثل این قرآن میماند. اگر تو بخواهی حق سمیه و دخترش را پایمال کنی انگار حرف این قرآن را زمین گذاشتهای، اما او چیزی نگفت. رابطهاش با خانواده شوهر سابق سمیه صمیمی بود اما ما نمیدانستیم.
در حال حاضر پرونده اسیدپاشی به کجا رسیده؟
روز هفتم سمیه ما وقت دادگاه داشتیم، اما به خاطر مراسم نمیشد برویم. همین آقای وکیل از طریق زن و بچهاش پیغام فرستاد که به دادگاه نامه زده و رسیدگی به پرونده را عقب انداخته. اما بعد از هفتم که من رفتم دادگاه گفتند که هیچ نامهای نیامده و ما برای اینکه شما نیامدید، پرونده را بستهایم. الان شوهر سابق سمیه در زندان است اما برادر او که این نقشه را کشید، قبل از عید آزاد شده.
پس وکیل هیچ نامهای به دادگاه ننوشته بود که جلسه رسیدگی عقب بیفتد؟
نه، نامه ننوشته بود. آنها اصلا نمیدانستند. بعد به من گفتند که تا سه ماه وقت دارید اعتراض کنید. من هم رفتم دادگاه دو تا شکایت نوشتم. یکی اینکه خودم قیم بچهها باشم و دیگری هم اینکه پرونده قصاص شوهر سابق سمیه به قتل تغییر پیدا کند. چون دختر من الان فوت شده و اسید باعث آن بوده. آقایی که در آن دفتر بود شکایت اول من را قبول کرد و یک چیزهایی روی برگه نوشت اما شکایت دوم من را گفت که باید شناسنامه سمیه را باطل کنیم و مقدمات دارد.
درخواست شما از مسئولان چیست؟
میخواهم اینها را اعدام کنند تا دیگر کسی جرأت نکند چنین جنایتی بکند. بچه من مُرد و رفت. درست است که اول حکم قصاص داده بودند اما الان که سمیه فوت کرده باید او را اعدام کنند. برای رضای خدا کاری کنند که دیگر کسی جرأت انجام این کار را نداشته باشد.
نگاهی به پرونده
نیمههای شب 27 اردیبهشت 90، سمیه مهری در خواب و در حالی که دختر 3.5 سالهاش رعنا را در بغل داشت مورد اسیدپاشی همسرش قرار گرفت. در آن حادثه صورت و بدن سمیه و رعنا در اسید سوخت و اسیدپاش به زندان افتاد. در میان شاهدان آن حادثه، نازنین، دختر بزرگ سمیه که آن زمان پنج ساله بود، بیش از همه تصویر خشم افسارگسیخته اسیدپاش را به یاد دارد. جسم او هم کمی آسیب دیده اما اسید بیش از همه در قلب او ریشه دوانده است.
اسیدپاش، «پدر» خانواده است. روز حادثه، او در واکنش به تقاضای طلاق سمیه و با نقشه برادرش، یک بطری را از اسید پر کرد، به خانه مادرزنش در بم رفت و در حالی که همسر و دختر خردسالش در خواب بودند، اسید را روی آنها خالی کرد. بعد از آن حادثه، زندگی سمیه در راهروهای بیمارستان و دادگاه خلاصه شد. او و دخترش از یک سو با درد ناشی از اسیدپاشی و هزینههای کمرشکن درمانی دست به گریبان شدند و از سوی دیگر شکایت از اسیدپاش را به جریان انداختند.
قدرت تخریب اسید اما به حدی است که میتواند قربانی را از پای درآورد و سمیه از پا درآمد. چهار سال بعد از حادثه، ریه سمیه به دلیل شدت جراحات وارده از اسید به میزانی از تخریب رسید که او را روانه تخت بیمارستان کرد و جانش را گرفت. 25 فروردین امسال، رعنا و نازنین مادر خود را از دست دادند. آنها اکنون در کنار پدر و مادر سمیه زندگی میکنند. اسیدپاش در زندان کرمان به سر میبرد و برادرش، پیش از عید از زندان آزاد شده است.
پرونده اسیدپاشی سمیه نیز که پیش از این با حکم قصاص اسیدپاش در حال رسیدگی بود، اکنون با فوت سمیه وارد مسیر دیگری شده است. اکنون، پدر و مادر او خواستار مجازات اسیدپاش به دلیل قتل هستند.
وقتی اسید زندگیاش را سوزاند، دنیا از او جلوتر رفت، او ماند و دخترش؛ ٢قربانی اسیدپاشی. نامش سمیه بود، ٢٨ساله، ساکن روستای همتآباد بم و مادر رعنای ٨ساله. مادر و دختری که سال ٩٠ قربانی اسیدپاشی شوهرش شدند. از روزی که اسید صورتشان را سوزاند، زندگی نباتیشان آغاز شد. مادر جوان با صورت اسیدی همبازی دخترش شد، دخترکی که کابوس اسیدپاشی، قصه کودکیاش بود.
اسید کابوس تلخ یک رویا
وقتی خواب شبانه آشفته شد، رویاهایشان با کابوس اسید گره خورد و بعد از آن شب زندگی جور دیگری رقم خورد، زندگی که نه؛ روزی هزار بار تجربه مرگ. زخمهای بيمرهم و گریههای بيانتها تنها بخشی از زندگی سمیه و رعنا بود. ٤سال از روزی که کابوس اسیدی سایهاش را بر سر مادر و دخترکش انداخت، گذشت اما باز هم تبعات شوم اسیدپاشی، سرنوشتی تلخ را بر جای گذاشت. وقتی سمیه مورد هجوم شوهر اسیدپاشاش قرار گرفت، رعنا تنها ٤سال داشت. او کوچکترین قربانی اسیدپاشی بود که همراه با صورت سوخته مادر تحلیل رفت و زیباییاش را یک شبه وقتی در کنار مادرش به خواب کودکی فرو رفته بود، از دست داد. بامداد اواخر اردیبهشتماه سال ٩٠ صدای زنی که فریاد «سوختم، سوختم» سر داده بود بر سکوت شبانه روستای همتآباد شهرستان بم، خط انداخت.
از مردم درخواست آب میکرد، همسایهها در لحظات اولیه تصور میکردند که این زن دچار برقگرفتگی شده است اما هنگامی که صورت تخریب شده او و دختر ٤سالهاش را دیدند، متوجه شدند که این مادر و دختر وقتی در خواب بودهاند، قربانی اسیدپاشی شوهر معتادش شدهاند. حادثهای که همه را در شوکی عمیق فرو برد و از آن روز به بعد زندگی سمیه و رعنا، همراه با صورت اسیدیشان سوخت و تحلیل رفت. سالهای اول سختتر بود، مادر و و فرزند باید علاوه بر طی کردن روال درمانشان برای مجازات شوهر و پدر اسیدپاش جدال میکردند. چشمهای سمیه در آتش اسید خاموش شده بود. اسید موجب سوختگی شدید صورت، بدن و نابینا شدن سمیه و نابینایی یکی از چشمان رعنا شد. به گفته پزشکان برای جراحی پلاستیک سمیه مهری و دخترش، حدود ٧٠ عمل جراحی نیاز بود و هزینههای درمان و جراحی سمیه و دخترش سرفصل جدیدی از رنج و درد را آغاز کرد.
اما سمیه بعد از این غافلگیری بزرگ که زندگیاش را زیر و رو کرده بود و سوی چشمانش را هم ربوده بود، مرهم زخمهای دخترانش شد و همان زمان به خودش قول داد تا جلوی رعنا و نازنین (دختر بزرگش) صبور باشد و کودکانش را به آینده مبهمشان امیدوار کند.
مرگ زندگیاش را ربود
سمیه مهری روز سهشنبه ٢٥ فروردینماه سال ٩٤ بعد از مدتها تحمل بیماری و ٢ روز بستری در بیمارستان و زیر چادر اکسیژن، به دلیل ازکارافتادگی ناشی از زخمهای اسید، روی تخت بیمارستان جان سپرد.
سمیه که از روز جمعه (همزمان با روز مادر) دیگر به سختی نفس میکشید، توسط مادرش به بیمارستانی در تهران منتقل شد، تا شاید امیدی به درمانش باشد اما نفسهای به شمارش افتادهاش، تراژدی دیگری از پیامدهای اسیدی را رقم زد و مادر دیگر نفس نکشید.
رعنا و نازنین، دختران سمیه حالا باید در انتظار آیندهای مبهم با پدری که زندگیشان را اسیدی کرد، آینده را تاب بیاورند. عمق روزهای سختی که تکتک اعضای خانواده رعنا در این سالها یدک کشیدند، تصویر غیرقابل تصوری دارد. ٣سال و ١١ ماه از روزی که آتش خشم و نفرت زندگیشان را اسیدی کرده بود، گذشت اما این تنها آتش زیر خاکستر بود و روزی فرا رسید که سمیه درمانده، بعد از سالها جنگ و جدال با زندگی و مرگ روی تخت بیمارستان جان سپرد. زندگی رعنا باز هم قربانی داد اما نه قربانی اسیدی. این بار مادرش در پی پیامدهای اسید که ریههایش را سوزانده بود به کام مرگ فرو رفت. زخمهای ماندگار رعنا و رنجهای ویرانکننده حالا با زخمی عمیقتر، بيمرهم مانده و باید درد اسیدی را در کنار درد بيمادری تاب بیاورد. با این حال اسید همچنان هست، همچنان قربانی میگیرد و به اندازه یک خبر کوتاه از کنار زندگی همه ما عبور میکند و بر صفحه اخبار مینشیند...
حمایت جامعه از کودکان قربانی اسید پاشی
دکتر حسن عشایری: کودک آزاری این روزها یکی از معضلات جوامع بشری است. کودکان قربانیان جنگ ها و درگیری ها ی خرد و کلان دنیا می شوند.از بمباران مدرسه کودکان در سوریه تا تنبیه بدنی دانش آموزان در مدرسه ها همه و همه نشان دهنده ترویج کودک آزاری در جهان است. با این حال اسیدپاشی را می توان در صدر این نوع جرایم خشن علیه کودکان قرار داد.عقده های سرکوب شده و کمبودهایی که شخصیت یک هنجارشکن جامعه را شکل می دهد علت برخی آسیبهای اجتماعی و وقوع جرم است، اما در پرونده های اسید پاشی از این موارد باید عبور کرد چراکه نیاز به یک آسیبشناسی عمیق دارد.
با این حال قربانیان اسید پاشی به خصوص اگر در سنین کمتری باشند نیازمند حمایت همه جانبه از طرف جامعه و قانون هستند. این کودکان به دلیل تجربه شرایط بحرانی، معمولا دچار استرس و تشنج در زندگی می شوند و رشد ذهنی شان با تاثیر پذیری از ضربه هولناکی که به آنها وارد شده است دچار فرآیندی آسیب پذیر خواهد شد. با این حال این کودک قربانی اسید پاشی نیازمند حمایت انجمن ها و ارگان هایی است که او را برای درک شرایط متفاوت زندگی اش با دیگر هم سن و سالان تحت کمک و درمان قرار دهند.
این کودکان قطعا باید تحت درمان های تخصصی قرار گرفته و تا زمان بهبودی کامل کنترل شوند. هرچند برای قربانیان اسید پاشی که همراه با خاطرات تلخ صورت هایشان نیز سوخته است روال درمان بسیار سخت تر است. اسید پاشی تنها به حریم شخصی افراد آسیب وارد نمی کند بلکه اثرات منفی این پدیده شوم، جامعه را در برمی گیرد. به همین خاطر باید ریشه این فرهنگ را واکاوی کرد تا شاید یادگیری اجتماعی، خرد جمعی و عاطفه اجتماعی تکرار این پدیده شوم را متوقف کند.منبع: روزنامه شهروند
به گزارش ایسنا، سمیه مهری که چند سال پیش از سوی همسرش مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود امروز بعد از مدتها تحمل بیماری و دو روز بستری در بیمارستان و زیر چادر اکسیژن بودن، به دلیل از کار افتادگی ریه در اثر زخمهای ناشی از اسید در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت.
سمیه که از روز جمعه (همزمان با روز مادر) دیگر به سختی نفس میکشید توسط مادرش به بیمارستان برده شد، تا شاید امیدی به درمانش باشد.
رعنا و نازنین، دختران سمیه حالا باید در انتظار آیندهای مبهم با پدری که زندگیشان را اسیدی کرد، باشند.
سمیه در اردیبهشتماه سال 90 از سوی همسرش مورد اسیدپاشی قرار گرفت.
سميه مهري، زن قرباني اسيدپاشي با اشاره به آزادي شوهرسابقش كه چندي پيش اقدام به پاشيدن اسيد به صورت وي و دختر خردسالش «رعنا» كرده بود، با قرار وثيقه 100 ميليون توماني از زندان، مدعي شد: «عباس» پس از آزادي از زندان، در تماسهاي تلفني و همچنين پيغامهاي متعدد، عنوان كرده است كه در صورت عدمرضايت، من و خانوادهام را خواهد كشت.
وي با بيان اينكه «عباس» با وثيقه، شوهرخواهرش از زندان آزاد شد، گفت: از هفته پيش كه اين فرد از زندان آزاد شد، هر روز پيامهاي تهديد خود را برايم ميفرستد.
وي مدعي شد: «عباس» فردي معتاد و موادفروش بود كه از راه سرقت، مخارج خود را تامين ميكرد و هنگامي كه متوجه شد من قصد جداشدن از او را دارم، مرا تهديد به اسيدپاشي كرد و نهايتا در اواخر ارديبهشت ماه سال گذشته در حالي كه در خواب بودم، نقشهشومش را روي من و دختر 3.5 سالهام «رعنا» اجرا كرد.
سميه با بيان اينكه روز گذشته پدرش با مراجعه به دادگاه از «عباس» به دليل تهديدهاي جديدش شكايت كرده است، گفت: اميدوارم «عباس» تا مشخص شدن حكم نهايياش در زندان بماند.
به گزارش ايسنا، بامداد اواخر ارديبهشتماه سال گذشته مردم روستاي «براتآباد» شهرستان بم با صداي فريادهاي «كمك» زني جوان روبرو شدند كه بلند فرياد ميزد كه «سوختم» و از مردم درخواست آب ميكرد، هرچند همسايهها در لحظات اوليه تصور ميكردند كه اين زن 24 ساله دچار برقگرفتگي شده است اما هنگامي كه صورت تخريب شده او و دختر دو و نيم سالهاش را ديدند متوجه شدند كه اين زن قرباني اسيدپاشي شوهر معتادش شده است.منبع: خبرگزاری ایسنا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 23,نوامبر,2024