زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

حاج‌آقا با دهان روزه، دلی پاک، کارت بانکی خالی، شبانه‌روز حلق و گلو پاره می‌کند که این چهاردرصدی‌های لامصب مال نودوشش درصد مردم فقیر را می‌خورند و لباس بچه هم از خارج می‌آورند ما باید تولید ملی را دریابیم مردم مقاومت کنند…

الهی بمیرم برای مظلومیتش! برای بی‌خبری و تنهاییش! رفقای نارفیقش که بیخ گوشش ده‌ها میلیارد پول و هزاران ملک را بالا کشیده یک لیوان آب معدنی فرانسوی لاکچری «روش!» نوشیدند.

نگذاشتند حاجی بفهمد! مظلومیت و بی‌خبری دیگر او اینکه ماه رمضان و شب‌های قدر (هلک و پلک) حاجی خانم و صبیه و شاخ دامادش به بهانه رفتن زیارت شاه عبدالعظیم برای خرید یک کامیون ناقابل سیسمونی به فرنگ رفته تا میزان مقاومت مردم و تولیدملی فرنگی‌ها را بسنجند و در گزارش بنیاد خیریه خود و پسرشان مطرح کنند.

بیچاره گل پسر هم که پرسیده مامان کجا می‌روید؟ مامانش گفته هیچ‌جا مامان! می‌رویم و زود برمی‌گردیم!

دمپختک بدون گوشت تو یخچال خالی‌مان است حاجی‌آقا که برای افطار آمدند گرم کن باهم بخورید شب هم شاید خانه (بی‌بی) بخوابیم مادربزرگت مریض است پول د‌کتر و دوا که نداریم از همسایه‌ها قرص و دارو، قرض می‌کنیم!

چه کار کنم خواهرت هم پا به ماه است شوهرش هم بیکار و بی‌خانه یک فکری باید بکنیم. دیدم کارت بانکی حاج‌آقا مثل یخچال‌مان خالی است! الهی قدم نوه‌ام خیر باشد وام فرزندآوری بدهند گره ساک‌های سیسمونی خارجکی‌مان باز بشود.

زبان‌دراز

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/Bddyb
  • نویسنده : زبان دراز
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا