زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

دیروز خدمت خان‌عمو رسیدم خیلی مهربان شده بودند به جای آن چماق معهود گل رز سفید در دست و به جای خم ابرو و اخم پیشانی لبخند بر لب داشتند، چنان برای اولین‌بار اخوی‌زاده‌جان به جای بیان غربگرای لیبرالِ اجنبی‌پرست فرمودند که دلم لرزید. خواستم پایین مجلس نه از روی فروتنی بلکه از واهمه دم‌پایی نقطه‌زن مبارکشان بنشینم که به غلومی به جای امر به زدن!

گفتند: «اخوی‌زاده ما را بر صدرنشان و قدردان» گفتم: خان‌عمو دیگر ظرفیت این همه محبت را ندارم، در حال ترکیدن هستم، امرتان را بفرمایید گفتند: بچه‌ها اینجا یک (موقعیت و خاکریز) یعنی همان ستاد مردمی زده‌اند عصر افتتاحیه است بیا و یک شعر در وصف ما دکلمه کن! گفتم: قربان! گاو رمضان روغنگر شیرش را بر من حرام کرده اگر به آن ستاد بروم چون اگر رفقا پیروز شدند اول مرا زدند و حذف کردند که (زبان‌درازی!) و اگر رقبا پیروز شدند اول مرا زدند و حذف کردند که (زبان‌درازی!) لذا از ترس فهم آن گاو شیرده و قهرش و حرامخواری‌! قریحه‌ام خشکیده رخصت فرمایید بروم و ذوقم را بردارم و برگردم ولی فکر نکنم بتوانم که… رسید دم‌پایی مبارک بر فرق منحوس حقیر امر فرمودند: گم‌شو! بنده که عقب عقب در حال گم شدن نه از ادب بلکه از واهمه لنگه دوم دم‌پایی بودم.

دیدم گوشی را برداشتند و گفتند: برادر دکتر…! به موقعیت ما!! نمی‌آیید؟ عصر وعده! سپس به نحوی که بشنوم گفتند: به جهنم فلانی می‌آید. یادم آمد فلانی در وصف کرامات پنج رییس‌جمهور متفاوتِ الفکرِ والعمل! مدحیه سروده و ده استاندار را مشورت فرهنگی داده است… آخ! گلدان بود که خان‌عمو بدرقه فرمودند و زبان‌دراز الفرار، الفرار… عزت زیاد.

زبان‌دراز

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/d5Sp8
  • نویسنده : زبان دراز
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا