یزدفردا:محمد رضا شوق الشعراء منتقد یزدی در سوگ از دست دادن عموی خود نشست .

 مرحوم جلال شوق الشعرا را تنها اینگونه که  برادرزاده اش  معرفی کرده می توان معرفی کرد:

آخرین عمو هم رفت.  مرحوم شد
اول عمو امیر رفت، خیلی سال پیش و خیلی زودتر از همه برادران
بعد عمو علی
بعدترها عمو احمد که معلم و نجار و پر شور و ذوق و هنرمند بود
پنج سال پیش پدر مرحوم شد و حال
«جلال شوق الشعراء»
یک برادر از چهار برادران شیرینی ساز روستا زاده ای که از همان دوران کودکی و بجای درس خواندن، بسراغ بازار و  کار کردن و شیرینی سازی و شیرینی فروشی رفتن، هم چند سال پس از تحمل و درد یک بیماری سخت، مرد، و پسران یک نسل، فرزندان مرحوم غلامرضا، که کفش دوز و کفاش و پیله وری شاعر و «منشادی» بود و فقط یک پسرش، همراه با تنها دخترش، سراغ بازار نرفته و معلم شده بود، پرونده شان بسته شد. بهمین سادگی
نسلی که با دست خالی و «هیچ» و بدون رانت و رابطه، شروع کردند و هر چه که خواستند خود تلاش کردند و بدست آوردند، و سالم زیستند و مردند و رفتند...
روحشان شاد! خدایشان بیامرزد

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا