بيانيه جشن نوروز
اي پروردگار توانا و اي يكتا كردگار خردمندي، با نام تو آغاز ميكنيم و از تو ياري ميخواهيم و همانطور كه نياكان پاكمان همواره راه تو، كه راه راستي و سروري است را برگزيدند، به سوي تو قدم برميداريم.
يك : نوروز به عنوان يكي از بزرگترين شاد روزهاي سرزمين ايران از دورانهاي گذشته تا كنون در جاي جاي اين كشور پهناور با مراسم خاصي برگزار ميشده است.
شاد روزي كه همراه با نو شدن طبيعت و سالگشت، در تمامي ادوار تاريخي سينه به سينه به ما كه وارثان اين ميراث معنوي هستيم رسيده است، همانا به درستي كه اين ميراث متعلق به گسترة ايران فرهنگي است. اما ما به عنوان انجمنهاي مردم نهاد و دانشگاهي از نمايندگان يونسكو و ميراث فرهنگي خواهانيم كه اين يادگار نياكان خردمندمان را تنها بنام ايران جغرافيايي در فهرست ميراث معنوي بشري ثبت و اعلام كنند.
دو: نوروز به عنوان يك پايگاه براي اتحاد اقوام ايراني ميتواند قرار گيرد، اما بايد تمامي كشورهايي كه ريشههاي تاريخي با نام و فرهنگ بزرگ ايران زمين دارند را به راستي و به كمال نام برد. ده كشور ياد شده در حوزة نوروز به جز ايران، افغانستان، تاجيكستان، ازبكستان، آذربايجان، پاكستان، قزاقستان، قرقيزستان، هند و تركيه ميباشند.
حضور و عدم حضور برخي كشورها در اين فهرست جاي پرسش دارد كشورهايي مانند تركيه كه تا همين چند هنگامة گذشته با برگزاري جشن نوروز در سرزمينشان مخالف بودند چگونه در اين فهرست قرار ميگيرند هر چند حضور بسياري از هم تباران كُرد و همچنين بنياد اصلي نوروز كه نويد دهندة هم بستگي ميان تمامي آفريدههاي خداوند ميباشد اين همراهي را در خور پذيرش مينمايد اما 2 دغدغه و نگراني وجود دارد:
اول اينكه چراي جاي كشورهايي چون عراق، بحرين و برخي كشورهاي حوزة قفقاز در اين همانديشي خالي است؟ اين نياز به يادآوري نداردكه اكثريت جمعيت اين كشورها يا ايرانيتبار هستند يا وابستة فرهنگي ايران ( به سخن ديگر حوزه نوروز ). دست كم ميزان نزديكي اين كشورها به گستردة فرهنگي نوروز كمتر از برخي كشورهاي دعوت شده نيست.
دوم اينكه: تا چه اندازه دولتهاي كشورهاي اشاره شده به فرهنگي كه زايندة سنتهاي ارزشمندي چون نوروز است، پايبند هستند و آيا تنها به خاطر همرنگي با جماعت يا مفتخر شدن به پيشينهاي شكوهمند، به اين جريان نپيوستهاند؟ به سخن ديگر تا چه ميزان باورمندي آنان به جريان فرهنگي نوروز صادقانه است و در صورت قرار گرفتن در اين جريان،آيا تلاش نخواهند كرد تا به قلب اجراي تشكيل دهندة آن ـ از چهارشنبه سوري تا سيزده به در ـ تا فرهنگ پديد آورندة آن بپردازند؟ به گمان ما خواست اين كشورها به پيوستن به چنين نماد ارزشمندي از ارج گذاري گستردة فرهنگي ايران به طبيعت و زندگي، بايد فراتر از علاقه باشد تا آن گاه بتوان به درون ماية راستين اين جشن بزرگ كه همانا راستي است رسيد.
لذا از نمايندگان يونسكو خواستاريم در مورد تصميم گيري در مورد ثبت اين نوع ميراث معنوي نهايت دقت و كارشناسي را به كار گيرند.
سه : ما به عنوان انجمنهاي فرهنگي ايران زمين بار ديگر اعلام ميكنيم، مولانا جلال الدين محمد بلخي (موسوم به مولوی) نخست شخصيتي ايراني و متعلق به جامعة فرهنگي و ادبي ايران است و سپس متعلق به جامعة جهاني ميباشد. و همچنين هر گونه ادعايي در مورد چهار شخصيت خيام، پورسينا، زكرياي رازي و رودكي مبني بر غير ايراني بودنشان را ادعايي پوچ و واهي ميدانيم و آن را با دلايلي مستند و مكتوب مردود اعلام ميداريم.
لذا از نمايندة محترم ميراث فرهنگي ميخواهيم با پشتوانه به بار علمي انجمنهاي مردم نهاد اعتراض خود را محكمتر به گوش نمايندگان يونسكو برساند.
چهار: ميراث مادي و آثار باستاني در تمامي دورههاي تاريخي يك وظيفة ملي و انساني و نگاهباني از اين آثار بر عهدة يكايك ما ميباشد.
نگرانيها در مورد پروژه سد سيوند و راهآهن نزديك سنگ برجستة نقش رستم و متروی شهر اصفهان که به حریم چهار باغ اصفهان تجاو زنموده است همچنان ادامه دارد، لذا از نمايندگان يونسكو و ميراث فرهنگي جداً خواستاريم با كارشناسي دقيق و اصولي تا برطرف شدن كامل نگرانيها از تخريب و آسيب رساندن به اين ميراث گرانبهاي فرهنگي و ديگر آثار باستاني در جاي،جاي اين سرزمين جلوگيري كنند.
پنج: با توجه به اقليمهاي آب و هوايي گوناگون در ايران كه نمايانگر مهر و توجة پروردگار بيهمتا به اين سرزمين است حفظ و نگهداري از آن به عنوان يك منبع اقتصادي و گردشگری براي حال و آيندة كشور يك امر ضروري ميباشد، لذا از مسئولين مربوطه در هر نهاد و ارگاني خواستاريم تا با پروژههايي كه از طرف پيمانكاران سودجو و با نفوذ كه طرحهاي خود را در قالب پروژههاي عمراني مطرح ميكنند به صورت كارشناسي برخورد شود تا اين منابع طبيعي براي آيندگان همواره با طراوت حفظ شود.
شش:همانطور كه ميدانيم در جهاني زندگي ميكنيم كه جهان جنگ نمادها ونشانهاي تاريخي و ملي است و گاهي مي بينيم كشورهاي كه به لطف وياري استعمارگران و متجاوزگري خودشان به اسمو رسمي در جهان رسيدهاند،به پشتوانه ابر قدرتها كه همانا دشمنان هميشگي اين سرزمين بودهاند در پيآن هستند كه نمادها و نشانهاي خودشان را جايگزين نمادهاي ما بكنند. در سال2000 ميلادي كشور اشغالگر اسراييل با همكاري آمريكا براي جايگزيني نماد ستاره داوود به جاي شيروخورشيد سرخ به عنوان يك گروه امداد رساني بينالمللي اقدام نمود که خوشبختانه این عمل با واكنش دولت ايران مواجه شد و بي نتيجه ماند. لذا از مسؤلين فرهنگي و امداد رساني خواستاريم نماد شيروخورشيد(كه يك نماد كاملا فرهنگي و نه سياسيوسلطنتي ميباشد)و در جوامع امداد رساني داراي اعتبار ميباشد را حفظ و پاسداري نمايند. نشود روزي برسد بر اثر بيتوجهي به اين گونه نمادها و نشانها ديگر نمادها كه به دشمنان اين خاك و بوم تعلق دارد جایگزین آنها شود.
هفتم: براستي كه فرهنگ و تمدن اين سرزمين بر بنياد شاد زيستن بنا شده است و داشتن بيش از30 جشن در طول سال اين ادعا را اثبات ميكند. دركنارنوروزگسترش ديگر جشنهاي باستاني چون:ارديبهشتگان،خوردادگان،امردادگان،مهرگان،آبانگان،چله،سده،سپندارمذگان و غيره ميتواند در فرهنگ جامعه كنوني ما جايگاهي ارزشمند پيدا كند و آموزش دهنده يكتا پرستي،نيك زيستن،مهرباني و از طرف ديگر نزديكي بيش از پيش تمامي اقوام اين سرزمين را موجب شود.لذا از تمامي مسؤولين فرهنگي خواستاريم بسيار بيشتر از گذشته به اين ميراث هاي معنوي بپردازند و براي گسترش آن تلاش كنند.
در آغاز با نام تو آغاز كرديم و در پايان نيز پايداري سرزميني كه اولين جايگاه پرستش تو بوده است را خواستاریم ،اي پروردگار بي همتا.براي سرفرازي ملت و ميهن پر افتخار خود كسي را جز تو نشناخته و نخواهيم شناخت،اي نگهدارنده مرز وبوم ايران كهن.سوگندياد ميكنم تا جان در بدن دارم،از انديشه تو و نيكي در راه سرزمين وفاداران تو،ايران با فر شكوه،هيچ گاه روي نتابم.
جمعيت دوستداران ميراث فرهنگي يادگار يزد-جمعيت جوانان عصر سبز يزد