زمان : 18 Esfand 1386 - 14:34
شناسه : 9810
بازدید : 3818
کمی هم مارا درک کنید !(انتخابات مجلس هشتم 288) کمی هم مارا درک کنید !(انتخابات مجلس هشتم 288)
(انتخابات مجلس هشتم 288)
                                                   کمی هم مارا درک کنید !         
به نام خدا

می توان همچون عروسک های کوکی بود

با دوچشم شیشه ای دنیا ی خود را دید

می توان در جعبه ای ماهوت

باتنی انباشته از کاه

سالها در لابلای تور و پولک خفت

می توان با هر فشار هرزه ی دستی

بی سبب فریاد کردوگفت:

اه من بسیار.....

.


شاید شما هم از جمله کسانی باشید که روزی چند بار به یزد فردا سر می زنید وشاید بخواهید این روزها از حال ما جویا شوید، راستش را بخواهید وقتی متن برادر جانباز آقای حسینی را خواندم که نو شته بود ند (( آنچه در انتخابات بر ما گذشت ریبا بود ))  انگیزه ای در خودم دیدم تا چند کلامی را بنویسم . اگر بخواهم به سیاق ایشان بگویم باید گفت آنچه در انتخابات به ما می گذرد از زیبایی گذشته  ! و خدا می داند این چند کلامی که می نویسم نه برای سبک شدن خودم بلکه به خاطر خسته نباشید گفتن به گروهی از جوانان بی ادعاست که در این عرصه عاشقانه تمرین چند صدایی و دمکراسی می کنند .

تازه امروز متوجه می شویم که چرا اینقدر در مورد آزادی طلب بودن  و آزاد اندیشی و تحمل صداهای مختلف در جامعه صحبت می شود اما در عمل  از آن خبری نیست .

 چرا که می بینیم همانهایی که از چندصدایی صحبت می کردند امروز تحمل صدای مخالف را ندارند!

شاید باور نکنید چه فشارها یی را در این دوره از زمان از همه ی جناح ها تحمل می کنیم بارها ما را منتسب به راست و چپ و مشارکت و مجاهدین و این و آن می کنند ، بارها توضیح می دهیم اما مثل اینکه آب در هاون می کوبیم ،چرا که باز هم از ما می خواهند فقط مثل آنها فکر کنیم ! و فکر های دیگر ان را سانسور کنیم ؟

 حتی تهدید می کنند و...در اوج این زیبایی ها ! فقط به این شعر مجتبی کاشانی است که مارا سر پا و سر حال نگه می دارد

آخرین برگ ...

به آخرین برگ سپیداری كه در
یك پائیز در مقابل باد مقاومت می كرد
ریشه دارم در خاك كهنم
پرچم عشق است حرفم
سخنم
جنس آتش دارد پیرهنم
باد می آید باد
می فزاید برافروختنم
باد می آید باد
می نوازد او موسیقی پائیزی را
برگها را می رقصاند، می لرزاند
باد می تازد با موسیقی خشم
می زند شلاق بر جان و تنم
من نمی ریزم لیك
من نمی افتم لیك
بسته بر عشق دل خویشتنم
هم اگر باید ریخت
هم اگر باید رفت
هم اگر می روبد باد از وطنم
آخرین تن به خزان داده باغ
آخرین سبز درافتاده به مرگ
آخرین برگ
منم...


دوست عزیز همشهری خوب من ای عزیز تر از جانم براد ر دینی من چند صدایی از اسمش معلوم است بایدچند صدا مطرح باشد ، خوب توی این چند صدا یکی هم پیدا می شود سوالهایی می پرسد که با تفکر ما هم خوانی ندارد.

پس اگر کسی پرسید آیا خدا وجود دارد ؟یاگفت خدا وجود ندارد ! که نباید سوالش را پاک کرد یا حرفش را سانسور کرد می نشینیم دوتا حرف حساب جوابش می نویسیم ، که نه عزیزم گلم این طور نیست و به این دلیل به آن دلیل این چنین است و....

جالب است  بدانید وقتی مطلبی مورد رضایتشان بوده یک نفر تماس نگرفته بگوید یزد فردایی ها دست شما درد نکند خیلی ممنون که به خاطر ....

این همه فشار را تحمل کردید و لی بار ها تماس گرفته اند این مطلب ها رانیاوریدو ....  باید گفت : عزیم این گونه تفکر که بوده و هست و مشکلی را حل نکرده ، بیایید از این فرصت استفاده کرده در یک فضای دوستانه گفتمان کنیم و دلایل روشن خود را برای گوشهای شنوا و دلهای روشن بیان کنیم از این گفتار پیامبر پیروی کنیم که فرمودند:

تعافوایسقط الضغائن بینکم      یکدیگر ببخشایید تا کینه ها بر زمین ریزند 

البته که در این میان عده ای بی تقوایی می کنند ،اما اگر در فضای موجود به موقع و هوشمندانه وارد شویم می توانیم با روشن کردن بسیاری از حقایق به سالم سازی این فضا کمک کنیم در پایان شعردیگر از  مجتبی کاشانی را هدیه می کنم به افکار و دلهای همیشه باصفای ! کسانی که حذف صدای مخالف را تنها راه مناسب می دانند

با قلم در افتادي تا شكسته‌اي آن را
با زبان در افتادي تا كه بسته‌اي آن را
هرچه را كه مي‌خواهي
يا ببند يا بشكن

با سكوت گويايم
با شعور بيدارم
با نياز ادراكم
با پيام احساسم
با سروش در گوشم
با دلم چه خواهي كرد؟
اي غبار آزادي

یزد فردا - مدیر مسئول( که خود کوچکترین عضو خانواده فردایی است)