اداره کل ارشاد عزیز سلام! حال ما خوب است اما شما باور نکنید! در عوض ما هم باور نمی کنیم که شما خوب هستید. پاسخ تان را خواندیم! اجازه می خواهم نه از باب تنویر افکار عمومی، نه از باب روشن شدن موضوع، نه از باب دفاعیه عملکردی، نه از باب الزام به تخطئه، نه از باب بی اطلاعی نویسنده که فقط از باب تشکر از شما در درج بند شماره یک جوابیه شش شماره ای تان که قرار است با آغوش باز نقد آحاد مردم را استقبال کرده و آن را موجب پویایی و شادابی در این عرصه بدانید و این تنها چیزی است که با عملکرد نهادها و ارگان های بانی فرهنگ و هنر از بین آحاد که نه اما از بین نویسندگان رخت بر بسته است و امید و انتظار میرود تا این شادابی و پویایی با عملی عملکرد داشتن برگشت و یا حاصل شود. اما بگویم که ارشاد را تحلیل نکردم. حتی انتقاد هم نکردم. چرا که هنوز معتقدم اداره ارشاد در تعریف از نویسنده، نگاه واقعی ندارد. نگاه هنری هم ندارد. ارشادی که شهروند - اما کارمند ارشاد - را نویسنده و مستحق لوح تقدیر می داند و از شجاعتش سخن می راند و اهل قلم را شهروند می داند باید قدری واقع بینانه تر به تحلیل و انتظارات هم پاسخ دهد. علیهذا در باب این که اطلاعی نداشتم و موضوعی را دچار شبهه نمودم و در معرض افکار عمومی قرار دادم، توجه مجدد را به بازخوانی آن مطلب (کد خبر 96344 یزد فردا) را درخواست دارم. مگر غیر از آن است که خواهش کردیم آقای ارشاد حمایت نفرمایید! حمایت کردن از یک کارمند ارشاد که قسمتی از پایان نامه اش را به صورت کتاب می کند و مورد نقد قرار می گیرد و مدیریت محترم اداره ارشاد و مشاور استاندار و..... در آن همایش شرکت می کنند ب ضرس قاطع یعنی اثر منتخب، یعنی اثر حمایتی، یعنی آن نویسندگان دیگر که نه پول و نه رسانه و نه دوستان اهلش را دارد تا برایش مراسم و میدان شجاعت نقد و انتقاد برپا شود و نه وابسته به ارگان و نهادی می شود تا بزرگان و مسولین عزیز بانی فرهنگ و هنر وقت و فراغتی بیابند تا در آن نشست حضور یابند و آنها خود در کافه رستوران ها، در گوشه و کنار کتاب فروشی ها، در اتاقکهای زیرزمینی و نمور گونی کشیده مراکز شخصی عاشقانه و بی ادعا بر کتاب های نوشته شده از ذهن و اندیشه و تفکر خود که به صرفه جویی و و وام، چند نسخه را با هزار امید و آرزو چاپ می کنند و آن وقتی اول آن است تا بتواند در پستو و اتاقک پشت بام و صندوقچه زیرزمینی در میان چند کیسه زباله فرو کرده تا از ابر و باد و باران و فلک در امان بماند، هم میدان شجاعت دارد تا کتابش نقد شود؟ اصلاً آیا این دست به قلم و نویسنده، میدان نوشتن را پیدا می کند تا کار به آن نقد و نشست ها برسد؟ نه آقای اداره کل ارشاد عزیز، گله نکردم! تحلیل و نقد نکردم، بی اطلاع هم از موضوعات نیستم، اما تنویر افکار عمومی و شبهات و رسانه ای کردن را خوب درک می کنم. اصلاً خوب مطلع هستم و برای همین است که میدانم همیشه نقد و تحلیل و گله و شکایت با جوابیه های این چنینی مواجه می شود و برای همین هم هست که نویسندگان نا ندارند، حوصله هم ندارند چون نه پویا هستند و نه شاداب! بلکه دقیقاً برعکس خموده و دلرنجیده تر از آنی هستند که بنویسند و عرق ریزان روح و روان داشته باشند و از زندگی خود بزنند تا شاید روزی که مردند و آلوده به نامه نگاری و انتقاد از یک نوع برخورد ارگان و نهادی نبودند، مورد تقدیر قرار گیرند.
جناب اداره کل ارشاد آن مقاله بیشتر اطلاع رسانی بود. بیشتر حاکی از آن است که اگر شروع کردید به نقد، بسیار خوب و قابل ارج است، اما به یک کارمند ارشادی ختم نشود. در تعریف کتاب و نویسنده، لازم نیست که اصرار به آن باشد که هر آنکه سر تراشد، قلندری داند! بیشتر اعلام درد است. آقای اداره کل ارشاد یک انقلابی بکنید. چند تا دست به قلم را که تولید کننده اثر نیستند دعوت این مراسم آن مراسم و قابل تقدیر و تشکر ندانید. چند نفر را خاص نکنید. ببینید کتاب تدوین و جمع آوری و فهرست نگاری است یا اثر آفرینش است و خلق کردن است و تحقیق و پژوهش است و عرق ریزان روح است. چشمها را شستن و جور دیگر نگریستن که دیگر تنویر افکار عمومی و شبهات نیست. ارگان هنری فرهنگی در یزد هست که اگر لازم است نام ببرم که بررسی بفرمایید ببینید چگونه انحصاری شده و اجازه عرض اندام به داستان نویس نمی دهد، چون دقیقاً نمی خواهد داستان نویسی خاص شود.
آقای اداره کل ارشاد جوابیه ننویسید که رعایت اصول اخلاقی شود و شتابزدگی نشود و پیش داوری نگردد! آیا خود این اداره قدری شتابزدگی نکرده و حضور و حمایتش حتی با این جوابیه، ایجاد شبهه نکرده است؟
آقای اداره کل ارشاد حال ما خوب است، اگر شما بخواهید.