- قدرت و ثروت دست هایی هستند که راحت بر دهان قانون قفل می زنند
- تنها در سکوت می توان به شکار افکار رفت
- آینه نشان داد که سنش زیاد شده ولی نشان نداد که عقلش هم زیاد شده است
- امسال نتوانستم به نمایشگاه کتاب بروم، در خانه سیب زمینی سرخ کرده خوردم
- یکماه رمضان خدا پا درمیانی کرد تا با خودش معامله کنم، افتاد به سال بعد!
- این روزها در دانشگاهها پسرها برای گرفتن نمره به دنبال بهانه می دوند و دخترها به دنبال لوازم آرایش جدید
- خسیسی که دستش به دهانش می رسد شکمش همیشه گرسنه بود
- این روزها غیر از آرایشگرها، همه کاسب کارها مشتری ها را تیغ می زنند
- خورشید هر روز یادآوری می کند از شرق باید به غرب پناه برد
- بساز بفروش ها قبور را هم دو طبقه ساختند
- قایق از بدو تولد تبعیدی دائمی بندر است
- خورشید روزها با آفتابگردان دور می چرخد و شبها پشت کوه به زیر چادر شب می خزد
- عزرائیل پلاستیک داروها را که دید، برای دیر آمدنش عذرخواهی کرد
- هر سال روز پدر که می شود دلش به درد می آید
- تمام میزها یک خواب مشترک دارند؛ جنگل
- سایه ام از تاریکی که می ترسد خودش را پنهان می کند
- آدم کچل هم می تواند مو به مو حرفهایش را بگوید
- هر چه گشت نتوانست کلاس های آمادگی برای امتحان شب اول قبر پیدا کند
- پل صراط تنها پلی است که نمی توان از زیر آن گذشت
- جنگل بان پیر چنگل را برای پسر نجارش یادگار گذاشت