چند نکته از جلسه دیدار اصحاب مطبوعات یزد با صدوقی
آنها که پول و آنهایی که حبر می خواهند!
در جلسه دیدار اصحاب مطبوعات یزد با صدوقی، فرزند «جوان» یکی از مدیران مسئول و صاحب امتیاز هفته نامه های «نیمه تعطیل» یزد، که بجای پدر! در این جلسه حاضر شده و «پا» روی «پا» انداحته بود، از عجمین و مدیریت ارشاد، بخاطر عدم کمک «مالی» انتقاد کرد، و بنوعی «قضیه» انتشار هفته نامه را با «قضیه» پول مرتبط دانست، و اما! بعد از صحبت های تکراری سرپرست نشریه ای که «خیر» جلسات مطبوعاتی را نه در «خبر»، که در «سفره» آن می بیند، و هیچگاه خبر این جلسات را در هیچ کجا بچاپ نمی رساند، یکی از سرپرستان نشریات کشوری در یزد نیز طی سخنان مبسوطی! مشکل بزرگ یزد را «بی خبری» و «نبود خبر» ذکر کرده و از مدیران و مسئولان استان درخواست «خبر» کرد، تا بخاطر «بی خبری» دیگر از مسئولان نشریه در تهران «خجالت» نکشد، و در نتیجه، اگر ارشاد «پول» و ادارات «خبر» بدهند، مهمترین مشکل مطبوعات یزد حل خواهد شد!
تبصره اول: در حالیکه از طرف روزنامه های «آفتاب یزد» و «پیمان یزد» و هفته نامه های «یزد امروز» و «آئینه یزد» و «بشارت نو» و دو هفته نامه «جام یزد» فقط مدیران مسئول آن نشریات در جلسه شرکت کرده بودند، دبیر سابق خانه مطبوعات، بعنوان خبرنگار ندای یزد، مدیر مسئول هفته نامه ندای یزد را، و سردبیر «هادی» نیز بعنوان سردبیر هادی، مدیر مسئول دو هفته نامه هادی را همراهی می کردند.
تبصره دوم: دبیر حزب اعتماد ملی یزد، نه بعنوان دبیر حزب، که با عنوان سرپرست روزنامه اعتماد ملی در یزد، در این نشست شرکت کرده بود!
تبصره سوم: !!!!
تبصره چهارم: ؟؟؟؟؟
يزدفردا : اما اين مطلب محمد رضا شوق الشعراء مانند پاسخ به جاي نماينده محترم ولي فقيه در مورد مطلب ( گلايه يزدفردا از نماينده محترم ولي فقيه) بي پاسخ نبوده و ميرجليلي وبلاك نويس ميرنگار اينچنين پاسخ داد :
ای دوست مگو آنچه نبایستی گفت تا عیب نگیرد ز تو آنکس که شنفت ؟؟
ای دوست مگو آنچه نبایستی گفت تا عیب نگیرد ز تو آنکس که شنفت ؟؟
صد خار ز گفتار نسنجیده دمید صد گل به دل از حرف پسندیده شکفت
امروز وبلاگ توفان یزد را مطالعه می کردم که این مطلب ( خبرنگار ندای یزد، مدیر مسئول هفته نامه ندای یزد را همراهی می کرد) آقای شوق به چشمم خورد و علی رغم احترامی که برای وی قائل هستم مجبور شدم چند کلمه ای را به اطلاع او و شما بزرگواران برسانم . اولا در آن جلسه نیز وقتی نوبت به صحبت اینجانب رسید عنوان نمودم که به عنوان خبرنگار هفته نامه تجارت و توسعه و سرپرستی روزنامه نسل فردا استان یزد در خدمتتان هستم و همچنین آقای عسکری کامران هم که از ندای یزد تشریف دارند و سپس عرایض خودم را خدمت آقای صدوقی گفتم . لذا این مطلب نوشته شده از طرف شما علی رغم اینکه موقع صحبت اینجانب حضور داشتید و متوجه صحبت های من هم شدید جای سئوال دارد و چون شخص دیگری هم در جلسه بود که هر چند صحبت نکرد ولی وقتی از او سئوال کردم گفت از نشریه رفیق گرمابه و گلستان شما آفتاب یزد آمده است و همچنین غیر از نشریه هادی از گلنار هم بود و تازه صحبت هم کرد . تا آنجا که ما می دانیم شخصا بدون دعوت نیامدم و تازه به عنوان عضو شورای مرکزی خانه مطبوعات و هم نماینده نشریاتی که عنوان شد صحبت کردم و فکر کنم ارجحیت اینجانب نسبت به بعضی سرپرستیهایی که فقط 30 نسخه نشریه در استان توزیع میکنند و تازه آنهم توسط خودشان نیست و فقط عنوان سرپرستی را یدک میکشند خیلی بیشتر است و جالب اینکه در جلسه سه ساعته با حاج آقا صدوقی ( هر چند که دیر آمدی ) اگر بگویم 40 دقیقه را فقط یکی از این حضرات صحبت کرد بیراه نگفتم . در پایان ضمن اظهار گلایه و تاسف از این مطلبی که مرقوم فرمودید شاید فراموش کردید که : شوق الشعرا: ما نیز بدون دعوت رفتیم و هیچکس هم نگفت و نپرسید که جرا آمدی!؟ به هر حال از اظهار لطف شما سپاسگذارم .
مکافات عمل دائم زند زنگ ضعیفان را مکن رنجور و دلتنگ
هر آن سنگی که بر راهی فکندی خورد روزی سرت را بر همان سنگ
منابع :وبلاك توفان -ميرنگار
يزدفردا