/رضا بردستانی
1374/
قطعه زمینی مملو از چرا و چگونه در مکانی نامناسب و در وضعیتی سراسر ایراد و ابهام برای ساخت بزرگترین کتابخانه ی استان یزد تحت عنوان«کتابخانه مرکزی یزد» در نظر گرفته می شود. پروژه ای که قصه ای پُر غصه و کلکسیونی از بی درایتی ها، ضعف مدیریت ها و نا همخوانی دستگاه ها در جهت منافع استان را در تاریخ 19 ساله ی خود به همراه دارد. اگر عمر مفید یک ساختمان با آن عظمت را در بهترین وضعیت، یکصدسال در نظر بگیریم؛ یک پنجم(بیست درصد) ِ آن صرف کش و قوس هایی شده است که اگر وجدان، جرأت و شجاعتی وجود داشت و بر زبان می آمد مستندی می شد دیدنی و داستانی از همه ی
داستان ها شنیدنی تر/
و اما نوزده سال بعد...
1393/
شهردار یزد که خود از بانیان و مسببان برخی ناملایمات و برخی ناکارآمدی ها در پروژه های شهری است با لبانی خندان و چهره ای شادان به صحن شورای اسلامی شهر می رود(شورایی که شاهکارهایی آفریده است جاودانی: زیر گذر چهارراه معلم، زیر گذر چهارراه مهدیه و در آینده زیرگذرهای...) و بدون مژدگانی خبری خوش را رسانه ای می کند: چه نشسته اید که: «در اولین جلسه شورای برنامه ریزی استان واگذاری
بهره برداری کتابخانه مرکزی یزد به شهرداری یزد مصوب گردید.[شما بخوانید؛ شد!]یزدفردا9اردیبهشت93» و در ادامه بیاناتِ به اصطلاح خوش خود را اینگونه کامل می کند: «وی با اشاره به اینکه کتابخانه مرکزی از سال 74 تا کنون در حال ساخت می باشد افزود: با تصمیم مثبت(؟!) مدیران ارشد استان در رفع مشکلات موجود و برطرف شدن موانع، پروژه راه اندازی و با توجه به مصوبه شورای برنامه ریزی استان تفاهم نامه انتقال بودجه امسال مجموعه به شهرداری در حال آماده شدن است و با حمایت شورا پیگیری اتمام کار آن توسط شهرداری انجام خواهد شد. مهندس عظیمی زاده افزود: 95 درصد از پروژه انجام و محوطه سازی آن و تملک قسمتی از مجموعه باید انجام شود که شهرداری با حمایت شورا(احتمالاً شورای اسلامی شهر یزد!) پروژه را تکمیل خواهد کرد. وی افزود: مطالعات راه اندازی بزرگترین کتابخانه دیجیتال استان(؟) در این محل توسط شهرداری یزد آغاز و انشاالله در آینده نزدیک شاهد راه اندازی بزرگترین کتابخانه دیجیتال استان در این محل خواهیم بود. شهرداریزد در ادامه به توجه شورا و شهرداری به انجام امور فرهنگی اشاره کرد و افزود: شهرداری سالیانه اعتبارات زیادی را جهت کمک به امور فرهنگی هزینه می نماید و با راه اندازی این مرکز به صورت متمرکز و هدفمند در راستای ارتقاء سطح فرهنگی همشهریان یزدی نیز اقدام خواهدشد. یزدفردا9اردیبهشت1393»
خوانندگان این متن از خود خواهند پرسید: واگذاریِ کتابخانه ی مرکزی یزد به شهرداری چه اشکال یا اشکالاتی خواهد داشت که نویسنده عبارت«فاجعه ای پنهان» را برای یادداشتش برگزیده است؟
برای پاسخ باید چندین و چند مقدمه ی کوتاه را فقط و فقط برای یادآوری گوشزد کرد؛ پاسخ این سؤال در بطن مقدمات و سؤالات ارائه شده به خوبی هویدا است:
مقدمه ی نخست:
شهردار محترم می گوید: «مالکیت زمین محل احداث کتابخانه مرکزی به شهرداری تعلق داشته»!!! یعنی باید اسناد و مدارکی موجود باشد که در سال 1374 دستگاه های مربوطه اعم از سازمان زمین شهری، استانداری، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت خانه های متبوع، شورا اسلامی شهر و شهرداری یزد توافق و تفاهم کرده باشند که کتابخانه ای بزرگ در زمینی متعلق به شهرداری با بودجه های عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ساخته شده، بهره برداریِ آن در اختیارِ«نهاد کتابخانه های عمومی» استان یزد گذارده شود؟
سؤال نخست: جناب مهندس عظیمی زاده، چنین اسناد و مدارکی وجود دارد؟ قابل ارائه و انتشار در جراید در راستای پاسخگویی به افکار عمومی هست؟
مقدمه ی دوم:
قطعه زمینی در شهرکی موسوم به رزمندگان حدفاصل سپاه الغدیر تا دانشگاه یزد برای کاربری های فرهنگی در نظر گرفته شده است از جمله: مرکز اسناد و کتابخانه ی ملی شعبه ی یزد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدرسه، مسجد، بنیاد ریحانه الرسول(بخش خصوصی!). این زمین به همراهی یکی از مسئولین حقوقی وقت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی از نزدیک رؤیت شد که در آن زمان(1389)تنها یک باب مسجد در حال ساخت بود.
سؤال دوم: جناب مهندس عظیمی زاده، از وجود چنین زمینی، قسمت های در نظر گرفته شده و نهایتاً سرنوشت آن خبری دارید؟
مقدمه سوم:
در زمان علی اکبر اشعری، مشاور رئیس جمهور و ریاست عالیه ی مرکز اسناد و کتابخانه ملی طی سفری در یزد تمامی رایزنی ها و توافقات اولیه جهت واگذاری همین کتابخانه ی مرکزی یزد با برآورد
هزینه های صورت پذیرفته تا آن زمان و پرداخت(اگر اشتباه نکنم هفت میلیارد تومان!) با در نظر گرفتن جایگزینی مناسب تا پای صورتجلسه شدن پیشرفت اما یک تماس زشت(زشت به تمام معنا!) همه ی رشته ها را پنبه کرد البته آن تماس زشت اگرچه برای استان تماماً ضرر بود اما برای شخص تماس گیرنده نه!!! وی خیلی زود مورد ملاطفت قرار گرفت و انتقال به مرکز کمترین پاداش آن تماس زشت بود.
سؤال سوم: جناب آقای مهندس عظیمی زاده، آیا در جریان موارد فوق و آن تماس خیلی زشت هم بوده اید؟
مقدمه چهارم:
شهرداری اگرچه در سال های اخیر در بسیاری از امور حتی سرمایه گذاری در بخش هایی که ابتکار عمل از بخش خصوصی را هم سلب کرده است و بدتر! آنان را به کلی دلسرد؛ نشان داده است اگر قرار بر انجام دیگر امور باشد ید طولایی دارد اما داستان درگیری های تمام ناشدنی شهرداری با نهاد کتابخانه های عمومی استان بر سر پرداخت سهمی که باید پرداخت شود تا آنجایی پیش می رود که نهاد کتابخانه ها عملاً بی دفاع و فاقد وجاهت تأثیرگذاری می شود حال در نظر بگیرید با کتابخانه داری شهرداری چه بلایی بر سر نهاد کتابخانه های عمومی خواهد آمد؟
سؤال چهارم: جناب آقای مهندس عظیمی زاده، آیا بهتر نیست تمام هوش و حواس شهرداری معطوف به امور رفاهی و خدماتی شهر و شهروندان باشد؟
مقدمه پنجم:
بیش از هفتاد درصد پتانسیل کتابخانه های شهر یزد در نیمه ی شرقی آن است یعنی اگر ما از میدان ابوذر تا دروازه قرآن را یک خط فرضی به حساب آوریم نیمه ی غربی فاقد کتابخانه های معتبری همچون: وزیری، فرهمند، مروج، شرف الدین علی یزدی است و این در حالی است که تجمع جمعیت، تجمع مجامع دانشگاهی و جمعیت در ارتباط با کتاب در نیمه ی غربی شهر سکنی و حضور دارند.
سؤال پنجم: جناب آقای مهندس عظیمی زاده، با کدام مطالعه و برآورد تصمیم گرفتید تن به
مصوبه ی خوب(به زعم و گمان حضرتعالی) شورای برنامه ریزی استان بدهید؟
مقدمه ششم
نزدیک به دو دهه است انواع و اقسامِ کش و قوس ها را بین ادارات داخل استان، خارج استان، افراد، گروه ها، مدیریت ها و غیره بوده ایم. دو دهه ای که می بایست روزی کسی پیدا شود و مسببین اصلی را مؤاخذه و تنبیه حداقل وجدانی کند اما این تصمیم شورای برنامه ریزی استان بر اساس کدامین
نیاز سنجی ها، مطالعات و غیره به انجام رسیده است. در همان شورای برنامه ریزی استان آیا فکری به حالِ سازمان اسناد و کتابخانه ی ملی هم شد یا احساس شده است همان خانه ی لاری ها از سرشان هم زیاد است؟
سوال ششم: جناب آقای مهندس عظیمی زاده، شما که خرسند از ایجاد راه هایی برای انجام امور فرهنگی هستید و سرخوش از واگذاری کتابخانه ی مرکزی آیا ممکن است مثلا بانک ملی سابقا مرکزی(ابتدای خیابان مسجد جامع)را خریداری کنید و بهره برداری آن را به سازمانی دیگر مثلا همین سازمان اسناد و کتابخانه ملی شعبه یزد واگذار کنید؟
مقدمه هفتم:
جناب مهندس عظیمی زاده اعلام فرموده اند که ملکی که در آن کتابخانه ی مرکزی بنا شده است در تملک شهرداری یزد بوده است. ایشان همچنین فرموده اند باید مقداری دیگر از زمین ها به تملک شهرداری درآید. به عنوان یک شهروند یزدی می توانم این درخواست را داشته باشم شهردار محترم و یا واحد حقوقی شهرداری یزد اسنادی را منتشر نمایند که نشان دهنده ی مالکیت بر زمینی باشد که کتابخانه ی مرکزی در آن بنا شده است البته سندی که مالکیت یک روز قبل از سال 1374 را نشان دهد و نه الآن را؟
سؤال هفتم: جناب آقای مهندس عظیمی زاده، چگونه خرسندی شما ما را نگران نکند وقتی می بینیم شهرداری فاقد ایستایی و موفقیت در امور فرهنگی است؟ شهرداری با آن عظمت که بودجه هایی چندصدمیلیاردی دارد و تا کنون حتی نتوانسته است از پس اداره ی یک روزنامه ی دوازه صفحه ای برآید چگونه می خواهد بزرگترین کتابخانه ی دیجیتال استان را راه اندازی و مدیریت کند؟
مقدمه ی ماقبل آخر:
تمامی دوستانی که در شورای برنامه ریزی استان رأی به این واگذاری دادند باید و باید تمامی ابعاد این واگذاری را روشن و آشکار در اختیار جراید استان قرار دهند زیرا قوانین می گوید چندسال بعد
سازمان های نظارتی بر بند بند این واگذاری انگشت خواهند نهاد و ایراد خواهند گرفت حال یا خودشان توضیح دهند و یا این که از سازمان های نظارتی بخواهیم درستی و بی شبهه بودن این واگذاری را به عموم اعلام نمایند.
سؤال ماقبل آخر: جناب آقای مهندس عظیمی زاده، همین چند روز قبل مصاحبه ی ریاست محترم سازمان رفاهی تفریحی شما را در سایت یزد فردا و یکی دو وبلاگ خواندیم. با تبریک تملک کتابخانه ی مرکزی یزد برایمان آشکار فرمایید با همین نوع مدیران و از همین دست افراد هم می خواهید کتابخانه مرکزی یزد و بزرگترین کتابخانه ی دیجیتال را مدیریت و نظارت فرمایید؟
مقدمه آخر:
کتابخانه ی مرکزی دیگر نه به درد کتابخانه می خورد نه سازمان اسناد اما ای کاش در سرزمین ما برخی موظف بودند خسارت هایی که ناشی از تصمیماتشان است را از جیب مبارکشان بپردازند آن وقت یک کتابخانه دو دهه بلاتکلیف نمی ماند.
سؤال آخر: جناب آقای مهندس عظیمی زاده، به نظر شما با احداث زیر گذر میدان ابوذر و چهارراه حکیمیان، مشکلات ترافیکی آن دو منطقه حل خواهد شد یا مصیبت نامه ی چهارراه مهدیه و معلم، بازسرایی خواهد شد؟ در ضمن آیا دقت شده است نقشه ی زیر گذر چهارراه حکیمیان و میدان ابوذر بر اثر وزش باد سر و ته نشود و میدانی غم انگیزتر از شهدای محراب دوباره سازی نشود؟!
منبع: روزنامه پیمان یزد/یکشنبه 21 اردیبهشت1393صفحه 7
مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید