مقالات و ياداشت هاي يزدفردا
شكوه سيادت
حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمدكاظم مدرسي
به چه كساني سيد گفته ميشود و آيا مزيتي در بين سلسلههاي مختلف سادات وجود دارد؟
از آنجا كه در فقه اسلامي، احكام بسياري وابسته به علم انساب است، فقيهان روشنضمير نيز به برخي از عناويني كه موضوع پارهاي از اين احكام بوده است پرداختهاند.
از جمله اين عناوين بحث هاشمي بودن، قرشي بودن و سيادت است.
البته اين بزرگان و حتي متأخرين آنان با وجود رايج شدن واژه سيد كمتر بحثهاي فقهي خود را مبتني بر اين واژه نموده و بيشتر با عناوين آل محمد، هاشمي، طالبي، قرشي و فاطمي مراد خود را بيان داشتهاند. عناوين فوق در ميدانهاي مختلف فقهي كاربرد داشته كه از جمله آنها بحث شرايط استحقاق خمس، حرمت صدقه و يائسگي در بانوان است.
براي رسيدن به سؤال فوق بايد بحث شرايط استحقاق خمس كه پيوستگي خاصي با حرمت صدقه دارد را از بحث يائسگي بانوان جدا نمود. گر چه بحث محرم بودن با پيامبر(ص) نيز در پايان خواهد آمد.
چرا كه موضوع بحث در يائسگي از ديدگاه برخي از فقيهان قرشي بودن است. (1(
قهراً عنوان قرشي وسيعتر و گستردهتر از عنوان هاشمي است.
بنابراين اگر در اينجا سخن از روشن شدن مفهوم سيادت ميشود، مراد همان افرادي هستند كه ميتوانند در شرايطي از خمس استفاده كنند و نيز صدقه بر آنان حرام شمرده شده است.
مرحوم سيد يزدي(ره) در كتاب عروهالوثقي مينويسد: مستحق خمس كسي است كه از طرف پدر به هاشم بن عبد مناف منتسب باشد، پس حلال نيست خمس به غير ايشان اگر چه از طرف مادر منتسب به هاشم باشد و بر ايشان (غير هاشمي) زكات حلال است و در مستحقين فرق نيست بين كساني كه علوي باشند يا عقيلي يا عباسي ولكن سزاوار است مقدم دارند كساني را كه علقه آنها به حضرت رسول(ص) تمامتر باشد و يا به آنان زيادتر دهند مثل سادات فاطميين.(2)
با استفاده از فتواي مرحوم آيتالله سيدمحمدكاظم طباطبايي يزدي بايد به چند مطلب مهم اشاره شود:
اولاً: كساني كه ميتوانند به دريافت خمس براي مصرف اقدام نمايند كه از ناحيه پدري به جد دوم پيامبر(ص) – هاشم – منتهي شوند.
وي كه سرسلسله بنيهاشم بود در مكه متولد شد و شغل او تجارت در راه شام بود. نام او در اصل «عمرو» است و چون در قحطسالي در مكه مردم را ضيافت ميكرد و خود به خورد كردن نان براي مردم اقدام ميكرد «هاشم» لقب دادند. در يكي از سفرهاي تجارتي در راه بيمار شد و در «غزه» به سال 510 ميلادي درگذشت و همانجا مدفون شد.(3)
ثانياً فرزندان دختري نيز گر چه حقيقتاً فرزندان جد هستند اما به خاطر دلايل خاص فقهي تنها به كساني ميتوان سهم سادات را بخشيد كه از طريق شرعي و يا عرفي منتسب به هاشم از ناحيه پدري باشند. (4)
گر چه برخي از فقيهان تمام همت خود را بر توسعه معناي هاشمي و شامل دانستن آن بر فرزندان دختري به كار گرفتهاند. (5)
ثالثاً: گاهي به جاي فرزندان هاشم، فرزندان عبدالمطلب به كار گرفته ميشود(6). اين جابهجايي با وجود آنكه جناب هاشم دست كم داراي پنج فرزند بوده است و يكي از آنان «اسد» ميباشد كه «فاطمه بنت اسد» مادر اميرالمؤمنين(ع) دختر اوست شايد بدان جهت باشد كه انتساب نوادگاني جز از طريق فرزندش «عبدالمطلب» روشن نبوده است. اما آنچه حقيقتاً موضوع اين بخش از فقه است انتساب به «هاشم» ميباشد.
افزون بر آنكه در پارهاي از روايات، پيامبر(ص) تصريح به يكسان بودن بنيهاشم و بنيعبدالمطلب را دارند(7.)
رابعاً: در حكم امكان پرداخت خمس به سادات تفاوتي ميان عباسيان، عقيليان، علويان، جعفريان، نوفليان يا لهبيان كه تمامي انان به عبدالمطلب و هاشم منتهي ميشوند نيست(8)
اگر كسي واجد شرايط ديگر دريافت سهم سادات باشد و بتواند انتساب خود را به يكي از افراد از ناحيه پدر روشن كند قطعاً تفاوتي از اين جهت بين او و ديگر بنيهاشم نيست.
خامساً: از ديدگاه برخي از فقيهان شيعي از جمله مرحوم سيد يزدي(ره) كساني كه ارتباط خانوادگي قويتري با پيامبر اسلام(ص) دارند از اولويت ويژهاي براي دريافت سهم سادات برخوردارند و اين بدان جهت است كه موضوع ذكر شده در پارهاي از روايات خمس «آل محمد(ع)»، «اقرباء الرسول(ص)»، «اهل بيته»، «منا خاصه»، و «فينا خاصه» ميباشد.(9)
از برخي كلمات نيز استفاده ميشود كه سادات «حسيني» بر سادات «حسني» برتري ويژهاي دارند كه گر چه اين سخن داراي مستند قابل اعتمادي نيست (10) اما آنچه كه عنوان موضوع يائسگي در بانوان ميباشد، «قرشي» بودن است(11)
قرشي منسوب به قريش است و قريش نام قبيلهاي است كه پدر ايشان «نضربن كنانه» - دوازدهمين جد پيامبر(ص)(12)- و يا به تعبير برخي از بزرگان «قهر بن مالك» است.
اين قبيله را قريش گويند از آن جهت كه گرد هم آمدند. در وجه نامگذاري اين قبيل به قريش نيز گفته شده است كه «نضر» در درياي فارس در كشتي نشسته بود. ناگاه حيواني عظيمالجثه كه آن را قريش ميگفتند به كشتي نزديك شد و ساكنان كشتي از آن ترسيدند. او تيري به سوي آن حيوان انداخت و آن را در جاي خود متوقف كرد و پس از نزديك شدن كشتي به آن حيوان، نضر آن را گرفت و سرش را بريد و به مكه برد و خود و فرزندانش از آن به بعد به اين نام معروف شدند. همچنين گويند فرزندان او به اين نام خوانده شدند زيرا كه بر قبايل ديگر چيره شدند و به اين جهت نام آن حيوان را كه تمامي حيوانات دريايي مغلوب او بودند بر ايشان نهادند(13(
به هر حال از اين توضيحات معلوم ميشود كه موضوع حكم سهم سادات دايرهاي تنگتر از موضوع حكم يائسگي در بانوان را دارد و اگر در برخي از گفت و شنودها، بحث يائسگي را مرتبط با سيادت ميدانند غلط فاحش است، گر چه چون نوعاً سلسله نسب سادات روشن است و آنان الزاماً به قريش منتهي ميشوند، بحث يائسگي بر آنان منطبق ميشود.
گفتني است: گر چه سهم سادات اختصاص به فرزندان پسري هاشم دارد اما بدون شك تمامي فرزندان پسري و دختري فاطمه زهرا(س) با پيامبر عظيمالشأن اسلام(ص) محرم هستند و از آن دودمان و خانواده به حساب ميآيند.
از اين جهت به تمامي ذراري پيامبر(ص) چه از طريق مادر و چه از طريق پدر ميتوان عنوان سيادت را منطبق دانست گر چه امروزه اين استعمال رايج نبوده و تنها فرزندان و فرزند زادگان پسري از نسل پيامبر(ص) با نماد سيادت و لقب سيادت در عرف شناخته ميشوند.
و اگر بحث احترام و اداي حقوق معنوي باشد قهراً به تمامي آنان بايد احترام گذاشت و حقوق معنوي سيادت را ادا نمود.
براي اثبات اين مطلب دلايل و شواهد فراواني وجود دارد كه مؤلف كتاب «انوار زهراء(ع)» به برخي از آنان اشاره كرده است(14(
بنابراين نه تنها كسي كه مادر او سيده باشد از حقوق معنوي سيادت برخوردار است بلكه اگر در رديف جدههاي او هم بانويي سيده باشد تمام فرزندان و فرزند زادگاني كه از بطن آن جده متولد شدهاند از آن جهت كه با پيامبر(ص) و فاطمه زهرا(س) محرم هستند داراي حقوق معنوي سيادت ميباشند.
در خاتمه يادآوري ميشود كه به فرموده علي(ع) در خاندان پيامبر(ص) پيامبر بهترين خاندانها و درخت خانوادگياش بهترين درختان چرا كه شاخههايش درست و مستقيم بوده و برگ و بارش (از سنگيني آويزان شده و فروهشته شده است». اين سخن گوياي برترين ساداتي است كه مستقيماً از نسل پيامبر(ص) به وجود آمدهاند.
1- توضيح المسائل مراجع، 1: 268 (مسأله 435).
2- غايه القصوي في ترجمه عروه الوثقي، 1:267 (مسأله 3).
3- فرهنگ فارسي دكتر معين، 6: 2247.
4- مستند عروه الوثقي، كتاب الخمس: 318، انوار الفقاهه، كتاب الخمس و الانفال: 361.
5- الحدائق الناضره في احكام العتره الطاهره، 12: 390-419.
6- همان: 386.
7- كتاب الخلاف، 4:213.
8- العروه الوثقي، 4: 307 (ديدگاه آيتالله بروجردي).
9- انوار الفقاهه، كتاب الخمس و الانفال: 462.
10- فضائل السادات، سيدمحمد اشرف: 198-199.
11- العروه الوثقي، فصل في الحيض.
12- محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصي بن كلاب بن مره بن كعب بن لؤي بن غالب بن قهر بن مالك بن نضربن كنانه.
13- لغت نامه دهخدا، ماده قريش.
14- انوار زهرا(س): 119-138.
15- مكاتيب الرسول(ص): 1/550.
منبع مطلب :هفته نامه يزد امروز
يزدفردا