= وحید شیخ احمد صفاری"مدرس داستانی و منتقد ادبی""بهترین نویسنده شهر" کاری تازه از حسین معلم که با طرح جلد خاص در قطع رقعی و 160 صفحه و شمارگان 3000 نسخه در روزهای پایانی سال 92 از سوی نشر اندیشمندان یزد و به همّ بسیج هنرمندان به چاپ رسید. اثری که پیش از این بنده مطالعه نموده و اکنون با دیدن شناسه اثر در ابتدای کتاب مرا به این اندیشه واداشت که شاهد تغییراتی اساسی از سوی نویسنده در نثر، بافت کلامی و ساختار باشم. لیکن با بررسی جاذبه های مختلف آن، در می یابیم که گزینش خوانش پسامدرنیته به عنوان خوانش مسلط، بر آن احاطه دارد. نویسنده بر مبنای تأثیر از ضمیر ناخودآگاه به ساختاری ایدئولوژیکی و رابطه مجازی آن با واقعیت های متصور شده، به روایت اثر پرداخته است. ایدئولوژی نویسنده در این اثر به راحتی جولان گه نحوه عملکرد و بازی دیکته شده شخصیت ها قرار گرفته است و به صورت امری معمول از یک واقعه، واسازی شده است و درنهایت شاهد اثری شده ایم که آلتوسر (Louis Althusser) از آن به گرفتار شدن در زندان ایدئولوژی تعبیر می کند.
کتاب "بهترین نویسنده شهر" دارای دو بخش کاملاً متمایز است. بخش اول که روایت داستان از یک کارگاه نویسندگی توسط معلم را به تصویر می کشد و داستان هایی را از سوی هنرجویانش در متن رمان می آورد و همین باعث بسط و گسترش داستان شده است و بخش دوم با فاصله گیری نویسنده از نویسندگی به اتوبیوگرافی پرداخته است.
در بررسی " بهترین نویسنده شهر" به نظر می رسد شخصیت های داستان، نقش از پیش تعیین شده را اعمال می کنند، به طوری که هویت پرسناژی خود را از دست داده و گرفتار خواه ناخواه نویسنده شده اند و حتی شاهد فراخوانده شدن آن ها توسط ناظر(راوی روایت) هستیم تا تبدیل به سوژه شوند. اما با بررسی مجدد و نگاهی دقیق تر به کلیت اثر، گویی نویسنده با ذکاوتی خاص در ارائه یک نوشته ایی متفاوت، رویه ی دیگری از داستان نویسی را معرفی می نماید و با بازگذاشتن متن، برای معنا ساز کردن داستان توسط دلالت های ضمنی که دلالت های واضح متن را به چالش می کشند، مجموعه ایی از پاسخ های بی سؤال و سؤالات بی جواب را با ارجاع های متعدد به گفتمان های بین راوی و بازیگران داستان و بازگذاشتن متن برای بازی خواننده به معنا ساز کردن داستان اهتمام ورزیده و ویژگی های غایب مهارت نویسندگی اش را در چنین کتابی با قابلیت خوانش های متکثر به نمایش گذاشته است و متن را با قوت به سمت متن شدگی سوق داده است.
"بهترین نویسنده شهر" را نمی توان به عنوان اثری کلاسیک و یا مدرن مورد نقد قرار داد، چرا که در کلیه تقابل های داستان، تقابل قطعی و مشخصی وجود ندارد، اما داستان خط روایی مشخصه ی خود را به قوت دنبال می کند، به نحوی که سنت شکنی کلاسیکی و گریز از مدرنیته ی داستان های نوگرا به خوبی در سرتاسر داستان دنبال شده است و همین اثر را خاص نموده است.
شاید این اثر مورد انتظار منتقدین ادبی نباشد، اما خوانندگان حرفه ایی خوب خواندن را برمی گزینند و خوب خواندن مستلزم نقد است. هر چند که برای نقد الزامی نیست تا بین فاکنر و لارنس و یا احمد محمود و چوبک و ..... به حکمیت بپردازیم اما به ناگزیر باید بین اصلی و غیر آن، عمیق و سطحی، پربار و صرفاَ سرگرم کننده و یا حتی اثری با ردپای بی کتمان نویسنده، تمییز قائل شویم.
در نخستین هدف از خواندن اثر، لذت بردن و کمال طلبی انسان هم ایجاب می کند تا بیشترین کام را از مطلبی بگیریم. آیا "بهترین نویسند شهر" این شهد انگبین را فراهم نموده است؟ این یک بحث سلیقه ایی است که نمی تواند مطلق ملاک نقد و یا جذب و دفع اثر باشد، چرا که هر کسی به ظن و به سلیقه خاص خود از آن به کمالی مطلوب می رسد.
در این داستان، شکل فعلی اثر، نوعی روایی بدون خروجی تکنیکی است که شاید مهمترین نقصان آن عدم حادثه پردازی می باشد و همین نقص، اقناعی خواننده نیست، هر چند که ایده ایی نوآرانه و قابل ستایش دارد، ولی عدم وجود گره داستانی و تعلیق و عدم خلق شخصیت ها و موقعیت های ویژه ، هر کدام به تنهایی باعث ضربه ایی خردکننده به داستان شده است. شاید بتوان گفت که نویسنده تعمداً به خلق شخصیت و مهمتر از آن به شخصیت پردازی نپرداخته است و تیپ را دستمایه بازیگران داستان قرار داده است که در آن صورت علاوه بر قابل قبول بودن، از گروه تیپ هنرآموزان شخصیت ها را با نام به خواننده شناسانده است، اما بازیگر اصلی این روایت، شاید همان بهترین نویسنده شهر است که اصلا شناسایی نمی شود.
در نهایت باید گفت، هدف غایی نویسنده هر آن چه که هست به ارائه این اثر منجر شد است و نویسنده محترم این هدف و انگیزه، فراتر از ارائه قواعد معمول داستانی دانسته و بدان همت گماشته است.
دوازدهم فروردین ماه 93