زمان : 11 Bahman 1392 - 21:20
شناسه : 82634
بازدید : 4720
دستانی از جنس خدا دستانی از جنس خدا محمود ملاحیدری بافقی

امروز در روزگاری که اکثر ما درگیر مسائل ومشکلات خودمان هستیم وهمه تلاشمان ودغدغه ی فکریمان رسیدن به خواسته های خودمان است،هستند کسانی که مشکلات مردم را مشکل خود میدانند وبرای رفع گرفتاری آنها از جان ، مال وزندگیشان میگذرند اینان همه تلاششان در راستای خدمت به خلق ورضای خداوند است.

این داستان واقعی را که در شهرستان بافق اتفاق افتاده به این نیت می نویسم تا با عنایت خداوند تلنگری باشد بر ما تا زین پس کمی به مشکلات مردم بیاندیشیم واگر در توانمان است کاری بکنیم.

در ایام محرم امسال ودر یکی از جلسات خانگی زیارت عاشورا مریضی پسر بچه ای ۱۰ ساله مطرح شد که با یک عارضه قلبی از بدو تولد تا کنون دست وپنجه نرم میکرد،پدر این خانواده که یک کارگر ساده ی ساختمانی است تمام دارو ندار خود را خرج میکند تا این مشکل را از قلب امیر حسین دور کند واو را نجات دهداما سکانس آخر این تراژدی غمناک در بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران رقم میخورد جایی که پزشکان برای عمل جراحی قلب  ونجات جان کودک مبلغ ۴۰ میلیون تومان را براورد وپیش بینی می کنند.

دنیا روی سر پدر خراب می شود،با کدام پول ؟از کجا تهیه کنم؟بعد از چند لحظه، فکری به ذهنش می رسد به پزشک معالج مراجعه کرده ومیگوید پسرم را مرخص کنید می خواهم او را به پابوس امام رضا(ع) ببرم،دکتر می گوید با توجه به علم پزشکی به محض اینکه مریض از این تخت واین دستگاها جدا شود دوام نخواهد آورد اما می توانید با امضای رضایت نامه او را ببرید ترس تمام وجود پدر را فرا می گیرد دیگر شهامت این را ندارد که آن برگه را امضاء گرده وپسرک را از بیمارستان ترخیص کند.

پدر ومادر در گوشه ای از بیمارستان تنها به این مشکل فکر می کنند واشک می ریزند.عمل قلب باید هرچه سریعتر انجام می شد اما با چه پولی؟

در این لحظه پدر رو به آسمان کرد وگفت خدایا۱۰ سال پیش این هدیه را به بنده ات دادی وبا این مریضی مرا مورد آزمایش قرار دادی تمام تلاشم را کردم تااز هدیه ات به بهترین شکل ممکن نگهداری کنم وامانت دار خوبی باشم اما نشد من در این امتحان نمره قبولی نگرفتم خدایا من عاجز وناتوانتر از همیشه این هدیه را به خودت میسپارم از همه مانده واز همه کس رانده ام تنها امیدم به لطف وعنایت توست هر گونه که صلاح می دانی سرنوشتش را رقم بزن.اینجا بود که قلب شکسته پدری خسته وتنها درهای رحمت خداوند را بسوی امیر حسین گشود وپروژه یک حرکت الهی کلید خورد،خدای مهربان

آستین دستهایی از جنس خودش را بالا زد وقلب های رئوفی را که در سینه انسانهای برگزیده اش گذاشته بود به طپش انداخت تا برای نجات امیر حسین بپا خیزند.دراین کار خداپسندانه وانساندوستانه بزرگوارانی بودند که از حقوق یک ماه خود گذشتند تا قلبی را تسکین دهند،عزیزانی بودند که از دخل خود بخشیدند تا رضای خداوند رادر کنار رضای خانواده ای نیازمند داشته باشند،در این میان یک مادر، چشم از تمام طلاهایش پوشید تا گوشه چشمی از خداوند هدیه بگیردولبخند را به لبان مادری نگران هدیه کند،

DSC_0003 (1)

اینان قطره هایی هستند از دریای مهر ومحبت وایثار واز خود گذشتگی،که دراین شهر مثل شبنم می درخشند(خدایا بهترینها را برایشان رقم بزن)

به لطف خدا وحمایت های بی دریغ این عزیزان هزینه های عمل قلب امیر حسین در کوتاهترین زمان ممکن تهیه شد ودر اختیار خانواده اش قرار گرفت وبه خواست خداوند در همان عمل اول خطر رفع شد ودیگر نیازی به جراحی های بعدی نبود وامروز پسر بچه دوران نقاهت پس از عمل را سپری می کند تا پس از ۱۰ سال دوباره به زندگی لبخند بزند ومثل هم سن وسالان خودش بازی کند ، درس بخواندبخندد وبخنداند.انشاءا…

اما در همین شهر کسانی بودند که توانایی پرداخت تمام این هزینه را داشتند اما دریغ از یک ریال.

پس از شنیدن این داستان از زبان یکی از بزرگواران خیر،اول به خودم بالیدم وافتخار کردم که در شهری زندگی می کنم که قلب هایی به عشق خداوند اینچنین می تپد وبعد از آن گفتم ای کاش من هم در این کار بزرگ سهم کوچکی داشتم اما افسوس که من با این قافله فرسنگها فاصله دارم.

خدایا به بزرگیت قسم ایمان واعتماد ما را نسبت به خودت روز به روز تقویت فرما وقدرتی عطاکن تادر مسیر خدمت به خلق قدم برداریم وما از شر شیطان،هوای نفس وزندان خواسته های خودمان نجات بده.آمین

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

value="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" />
مخاطبان آن لاین یزدفردا -فرداییان همیشه همراه یزدفردا در سراسر جهان