زمان : 13 Aban 1386 - 17:23
شناسه : 8121
بازدید : 2595
درخواست كمك يك فردائي از فردائيان(فکر کنم اگه همینطوری پیش برم خودکشی کنم) درخواست كمك يك فردائي از فردائيان(فکر کنم اگه همینطوری پیش برم خودکشی کنم)

درخواست كمك يك فردائي از فردائيان

يزدفردا :يك فردائي جوان ايراني با ارسال ياد داشتي به يزدفردا درخواست كمك فكري از شما دارد .اميد واريم كه همه فردائياني كه اين ياد داشت را مي خوانند در حد توان خود پاسخگوي اين دوست جوانمان باشند

متن كامل نامه بدون ويرايش  اين جوان :

سلام...

من بیش ازیکساله که دارم حشیش و آبکی(عرق) مصرف میکنم..الان دچار گیجی. سردرگمی و بیقراری شدم بخصوص در بیرون از خانه و در مقابل دیگران..این سردرگمی به قدری هست که خودم وجودش و حس میکنم و از اینکه دیگران متوجه این بیقراری ام میشن بسیار ناراحت میشم..الان یه چند وقتی هست که حشیش نکشیدم و میخوام دیگه برای همیشه بیخیالش بشم...ولی سیگار رو نتونستم نکشم..من به عنوان یک آدم که آگه اسمشو بشه آدم گذاشت خیلی از زندگی کردن پشیمونم..از این که نمیتونم سعید سابق باشم ناراحتم...من کلان آدم باهوشی هستم ولی نمی دونم چی میشه که وقتی در مقابل دیگران در بیرون از خانه قرار میگیرم به نوعی همه چیز و از یاد میبرم و از شخصیت خودم دور میشم... فکر کنم اگه همینطوری پیش برم خودکشی کنم. نمیدونم چه ظلمی به مردم کردم اینجوری باید زجر بکشم..بعضی وقتا آرزوی مرگ میکنم..شمایی که دارید اینو میخونید الان شاید خنده ات بگیره و بگی این پسر دیوونه ولی به اون خدایی که دوستش دارم دارم حرف دلم و میزنم..من 19 سالمه از اینکه به جای اینکه واقعا یه جوون پر غرور و محکمی باشم و اینک از اون سعید پارسال با خصوصیات خوبش خبری نیست عصبی میشم...یادمه وقتی که میخواستم این کار رو شروع کنم یه پسر تقریبا 23 ساله ای گفت قدر این زندگی تو بدون گفتم آخه چرا گفت اگه به خوایی راه منو ادامه بدی از نفس کشیدنت پشیمون میشی و میشی یه آدم مثل من که الان از دور و برش بیخبره و به معنای دیگه مرده متحرک پیش خودم خندیدم و با خودم گفتم این الان معلوم نیست چی کشیده داره حزیون میگه ولی توی چشماش اشک جمع شده بود....انگار خدا هم منو دوست داشت میخواست یه جوری از ادامه این کار منصرفم کنه ولی منه خر نفهمیدم...خوب به من حق بدید هرکس به جای من بود تا سرش نخوره به سنگ متوجه نمیشد..آرزیه همه آدما داشتن ماشین.خونه.پول و قدرت ولی آرزویه من برگشتن به گذشته و سعید سابق شدنه..میخوام ایمیلم رو بزارم اینجا جان مادرتون جان هرکه دوست دارید کمکم کنید..به خدا هر که راهنماییم کنه و منو از این منجلاب بیرون بکشه همیشه دعا گوش میشم...

پايان

يزدفردا "دوست عزيز اولين قدم در برگشت به راه سازندگي و زندگي هميسن عاجز شدن است كه با توجه به نامه ات عجز را با تمام وجودت درك نموده اي و اميدواريم كه دوستان فردائي بهترين راهنمائي ها را ارائه دهند .

يزدفردا