زمان : 06 Aban 1386 - 23:28
شناسه : 8063
بازدید : 4172
اولین کسی که به کتاب ادکلن زد اولین کسی که به کتاب ادکلن زد

ظاهرا من اولين كسي هستم كه  به كتاب ادكلن زدم. نه اينكه فكر كنيد به ياد شعر عباس يميني شريف افتادم و خواستم دل اين يار مهربان را به دست آورم. نه ! حكايت اين است كه در يك جايي شاهد يك ظلم بي حساب به ساحت مقدس كتاب بودم. نميدانم چه شده بود كه كتابهايي در فضاهايي نامناسب محبوس شده و موريانه هايي گرسنه به تار و پود آنها حمله ور شده بودند. مستخدمي ، البته اينطور به داد كتابها رسيده و براي نجاتشان از مهلكه ، آنها را جمع آوري كرده و در گوشه پاركينگ رها كرده بود. از اقبال خوش كتابها ، گذر حقير به آنجا افتاد. بيچاره ها غريب و تنها درگوشه اي آواره شده بودند. بگذريم ، بموقع به دادشان رسيدم …يكساعتي كارم اين بود كه با يك برس محكم سر و رويشان را تميز كنم و آثار خاك و تخريب موريانه ها را بزدايم. بعد هم ناچار براي ضد عفوني و رفع كسالت و جسارت، مقداري ادكلن به آنها زدم . كتابها كه تميز و شاداب شدند ، نوبت به احوالپرسي معنوي رسيد. اولين كتابي را كه ورق زدم ، شعر معاصر بود. اثري از كريم رجب زاده . خوشم آمد . اتفاقا شاعر هم با غزلي آبدار، از اين محبت استقبال كرد :

 

 تا حيات تازه يابد، روزگار دوستي 

 ازتو دارم از تو اينك ، انتظار دوستي

  در نی بیگانگی جز نغمه بیگانه نيست

 ساز كن با من سرودي با سه تار دوستي

 زير سقف دشمني عمري به ناكامي گذشت

 اندكي هم ، زندگي كن، در كنار دوستي

 با هميم و ازهم اما ، آنچنان بيگانه ايم

 يادمان حتي نمي آيد قرار دوستي

 هر كويري سينه هم، سرسبزوزيبا مي شود

 گر ببارد لحظه اي ، ابر بهار دوستي

 صحبت از عشق است و ياد دوست، اما نيست نيست

 سربداري ، تا سپارد سر به دار دوستي

 

حالا شما قضاوت كنيد. حيف نبود اين همه اظهار دوستي را ، موريانه بخورد ؟


محمد کاظم دهقانی- وبلاگ مشق کویر