زمان : 02 Aban 1386 - 17:04
شناسه : 8013
بازدید : 6956
حاج اسكندر اصلاني  يك الگو بود حاج اسكندر اصلاني يك الگو بود

حاج اسكندر اصلاني يك الگو بود

يكسال از رفتن خادم واقعی و بی ادعای مردم یزد که در عین غریب بودنش برای ما یزدیها عزیز بود و گرانقدر،مرحوم حاج اسكندر اصلاني "رياست شوراي اسلامي شهر يزد ومعاون لايق دانشكده پزشكي علي ابن ابيطالب (ع)دانشگاه آزاداسلامي واحد يزد وقدیمی ترین رییس هیات شنای کشور ،  مسؤل هيأت عزاداران حسيني آذربايجاني هاي مقيم يزد مي گذرد .
استاد عاصی استاندار وقت به هنگام فوتش در باره او به حق چنین گفت : مرحوم اصلاني، خدمتگزاري بي ادعا، استادي زبر دست، پدري مهربان و خادم شايسته حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و نيز اولين شهردار پس از پيروزي انقلاب اسلامي شهر يزد بود كه بيش از سه دهه مردم شهر يزد از خدمات وي در رده هاي مختلف مديريتي بهره مند بودند.

و شرافت شهردار دور اول شوراي اسلامي شهر يزد  در واکنش به رحلت اصلانی در يزدفردا چنين نوشت : حاجی اصلانی صاحبدلی بود که علیرغم حضور در مردم و تلاش یرای رفع مشکلاتشان ، ناشناخته بود . ساده دلی مهاجر از خطه مؤمن پرور آذر بایجان که در دارالعباده یزد آرامش یافت و هرچه در توان داشت برای جبران مهمان نوازی یزدیها بکار بست. او ارزش کلمه را می دانست و حتی برای ناسزاگویانش نیز پدری مهربان بود. شهرداران زیادی در یزد مسئولیت داشته اند ولی فقط اصلانی سنگ صبور پرسنل زحمتکش شهرداری بود .«در دو دوره شورا مایه آرامش رابطه شهرداری و شورا بود و چون سختی کار شهرداری را می دانست در شورا مدافع شهردار بود و چون نیاز شهر، خواسته مردم و توان شهردار را نیز بخوبی می دانست در شهرداری مدافع شورا و مردم بود. هر چه بود و می گفت همین بود و مؤ دبانه و مردانه هرچه را در رابطه خود با خدا می دید بر زبان میراند. میدانیم کسی جای خالی او را در مدیریت شهر و شورا پر نخواهد کرد.

و يكي از اساتيد حقوقدان دانشگاه استاد جعفري ندوشن در باره وي نوشت "آن مرحوم به حق از مردان پر تلاش و سابقه مندي در مديريت امور شهري بود و به نيكي بر بسياري از ظرائف و دقايق امور اداري و اجرايي شهر اشراف داشت .دقت و مراقبت وي در حفظ بيت المال و انجام كليه امور حسب ضوابط دقيق اداري و تقيد وافر بر اجراي قوانين از او سيماي كارگزاري قانون گرا و احترام برانگيز برابر اين دانش آموخته حقوق ترسيم مي كرد . مرحوم اصلاني به رغم تنگ خلقي هايي كه بدان متهم مي شد ،همواره از چنان طينت پاك و صفاي باطني برخوردار بود كه هرگز غبار كينه و ملال دلخوري به دل راه نمي داد و غيظ و غضب ناگهاني را به دلجويي و ملاطفتي فراموش ناشدني تبديل مي ساخت . او كه از سلامت نفس در خور ستايشي برخوردار بود هرگز در صدد بهره گيري از موقعيت هايي كه حسب اعتماد شهروندان و يا اولياء امور به وي اعطا مي شد بر نيامد .زندگي ساده و بي آلايش و پرهيزكاريش از همه عوامل جاه طلبي و نفس پروري حكايت درس آموزي است براي بسياري از آنان كه از كوچك ترين موقعیتهاي اجتماعي پلكان شهرت طلبي و ثروت اندوزي بنا مي كنند . مرحوم اصلاني به شدت از بليه مخرب دورويي و چند چهره بودن در جامعه و گاهي در ميان پاره اي متوليان امور ابراز ناخرسندي مي كرد و با آنكه آگاهي از نسبت هاي نارواي اهل ظاهر بر كنار نمي ماند ،هرگز جامه عمل خود را به آلودگي ريا و دورويي ملوث نكرد و همواره همان مي نمود كه بود .

بله اصلاني تنها شهردار بعد از انقلاب بود كه قبل از انقلاب هم در اين پست خدمت مي كرد و مورد اعتمادسومين شهيد محراب  صدوقي بزرگ بود.وي در دوران شهردار بودنش به حق نمودنه يك مدير مردم دار بود. ورابطه اش با پرسنل شهرداري، رابطه اي ،مثال زدني بود به گونه اي كه  حتي پس از سالها دوري از شهرداري، كارمندان جديد شهرداري، نيز خود را مريد او مي دانستند .

اصلاني را نمي توان يك مدير و شهردار و يا عضو و رئيس شورا يا رئيس هيئت ورزشي ورئيس هيئت عزاداري دانست بلكه او يك الگوي ماندگار در عصر حاضر بود كه نه پست و نه شهرت و نه ماديات هيچ كدام نتوانست از او به غير از اصلاني چيز ديگري بسازد .او اصلاني بود و اصلاني هم رفت .

اگر چه بودند تنگ نظراني كه عزت او را نمي توانستند با چشمان تنگ نظرانه خود ببينند و براي نابودي او حاضر بودند به هر چيز متوسل شوند ولي خداي اصلاني مقرر فرموده بود كه اين مرد خدا همچو آئينه پاك بماند و پاك هم بار سفر را ببندد.

او در ماه هاي آخر زندگيش در مورد مردم يزد اينچنين گفت : من به مردم یزد خیلی ارادت قلبی دارم. بزرگ هستند در حق شناسی! و خدا شاهد است تا آنجا که از من برآمده برای آنها کار کردم، یعنی حق مردم یزد بر من حرام باشد که اگر کاری می توانستم انجام بدهم و نداده باشم! من افتخار می کنم که در یزد بودم و داماد یزد هستم و در یزد زندگی می کنم، امیدوارم مردم و مسئولین یزد دست بدست هم بدهند و یک فکری بحال شهرشان بکنند.

مرحوم اصلاني در مورد مسئولين استان چنين مي گفت "من بارها گفته ام، مدیران یزد از سالم ترین و شایسته ترین ها هستند، فقط یک فرقی با مدیران دیگر شهرها دارند! مدیران دیگر شهرها، موقعی که بحث شهرشان باشد و سازمانشان، سازمانشان را فدای شهرشان می کنند، اما اینجا مدیران ما سازمانشان برایشان مهمتر است! دزد نیستند! سالم هستند! ولی در حالت مساوی، طرف سازمانشان را می گیرند. این نظر من است!


و از خاطرات خواندني اصلاني در گفتگو با شوق الشعراء خاطره بازگشت اصلاني بعد از انقلاب به شهرداري است :بعد از پیروزی انقلاب من رفتم خانه آقای صدوقی، گفتم حاجی آقا من دیگر وظیفه ام را انجام دادم! فرمودند چرا؟ گفتم ما در زمان طاغوت شهردار بودیم. البته من از دوسال قبل از انقلاب در یزد شهردار بودم، ولی من با اجازه شهید صدوقی آمدم، در یزد بخاطر وجود صدوقی، دو سال زودتر انقلاب پیروز شده بود، و استاندار فرار کرده بود. صدوقی گقت: کی گفته؟! گفتم حالا میگن! گفت غلط می کنند! و من نیامدم سر کار و رفتم خانه، بچه های شهرداری می روند خدمت آقای صدوقی می گویند: حاج آقا شهردار نیامده سر کار! صدوقی می گوید چرا؟ می گویند ما نمی دانیم! صدوقی می گوید من چکار کنم که نیامده؟ بچه های شهرداری می پرسند حالا چکار کنیم؟ صدوقی می گوید: بروید بیاوریدش سر کار! من آنموقع هم مثل الان در خانه پدر زنم زندگی می کردم، در کوچه گل، یکدفعه دیدیم کوچه پر شد. ما حقیقتش خیلی ترسیدیم. اوایل انقلاب بود و بچه هامون هم زهر ترک شدند. دخترم آنموقع کوچک بود، خیلی ترسیده بود و گفت: بابا آمدند ببرند؟ من خودم هم ترسیدم. لباس پوشیدم رفتم پشت بام، نگاه کردم، دیدم نه اینها بگیر ببندی نیستند، چند نفر از دوستان را در بینشان دیدم، آمدیم بیرون، آنها ما را روی دست بلند کردند آوردند شهرداری و یک گوسفند هم کشتند و ما را بردند آنجا، تلخترین خاطره این بود که من آنجا خیلی ترسیدم!

مرحوم اصلاني از معدود مسئوليني بود كه از تكنولوژي استقبال مي كرد و از اولين كساني بود كه يزدفردا را به رسميت شناخته و ما را امكين خود در انتشار پيامهايش مي دانست وو آخرين مصاحبه مرحوم اصلاني چند روز قبل از رحلتش با يزدفردا بود :اصلاني در اولين كلام خود به خبر نگار ما گفت متاسفم كه در اين ايام يعني ايام ليالي قدر بايد در بيمارستان بستري باشم از فيض حضور در مراسم اين روزها محروم هستم

اصلاني در مورد انتقال خود به بيمارستان خصوصي يا بيمارستان ديگري گفت :من از لحظه بستري شدن تا كنون شرمنده تمامي پرسنل و پزشكان اين بيمارستان هستم و نحوه رسيدگي به بيماران در حد عالي است و انتقال به بيمارستان ديگر را ناسپاسي از زحمت اين عزيزان مي دانم .

اصلاني در مورد بيماري خود گفت :پنج شنبه سحر دردي در قفسه سينه خود حس نمودم وخانواده با اورژانس تماس گرفتند و من را مستقيم به بخش سي سي يو بيمارستان منتقل نمودند و از لحظه ورود تا كنون از ارائه خدمات درماني بيمارستان شهيد رهنمون رضايت كامل داشته و در مورد تمامي بيماران به صورت يكنواخت سرويس داده مي شود كه اميدوارم خداوند به تمامي زحمتكشان خصوصا دوستان بخش بهداشت و درمان توفيق خدمت به خلق خود را عنايت فرمايد

و در پايان وي ضمن تشكر از براز لطف همشهريان گفت :نمي خواهم باعث زحمت كسي شوم و فقط وفقط از كساني كه توفيق حضور در مراسم اين ايام را دارند عاجزانه التماس دعا دارم و من هم دعا گوي مردم مومن و خدا جوي يزد بوده و هستم.

و كارنامه زندگي خود را در گفتگو با سايت شوق دات كام اينچنين بازگو مي كند " 

متولد سال 1325 هستم. اهل میانه آذربایجان شرقی!

اولا که من یزدی هستم، غیر یزدی نیستم، در دعوا نرخ تعیین نکنید! من 34 سال است که در یزد هستم. من از 27 سالگی، دوره سربازی و خدمتم را در یزد شروع کردم. در دوره سربازی، سپاهی بهداشت بودم. و طی دوران سپاهی گری تمام دهات یزد را کوچه به کوچه و کوه به کوه گشتم. اکثر کارگاههای قالی بافی بهداشتی. درمانگاه. حمام و رختشویخانه هایی که دارید و موجود هست، در دوره ای ساخته شده که من در سپاه بهداشت بودم!

بعد از پایان دوره خدمت رفتم آذربایجان و در دانشگاه تبریز بعنوان دبیر گروه علوم روانشناسی استخدام شدم. بعد انجمن شهر آنزمان یزد، یک نامه و تلگرافی برای من فرستادند، و متن تلگرافشان این بود، که جناب سروان اصلانی، ما شما را بعنوان معاون شهردار یزد انتخاب کردیم، و شما بسرعت تشریف بیاورید و در شهرداری یزد مشغول کار شوید .

سال 1350 – بعد من نیامدم. تلگرافات ادامه یافت. این تلگرافات در پرونده من هست. تلگراف بعدی آمد، جناب سروان اصلانی، مردم حق شناس یزد، چشم براه آمدن شما هستند. خب! آذری بودیم و جواب دادیم و فکر کردیم که پشت دروازه قرآن منتظر ما هستند! استادی داشتم بنام «دکتر خانلو» با او برای رفتن به یزد مشورت کردم، و او گفت: تو بدرد دانشگاه نمی خوری! تو باید بروی استانداری، فرمانداری، شهرداری! بیا برو و ما یکسال پست ترا حفظ می کنیم، و بعد آمدیم یزد و آقای مهندس موئد اعلائی شهردار بود، و محل ساختمان شهرداری هم آنزمان جلوی محل فعلی اورژانس کلانتری قرار داشت. خلاصه معرفی شدیم و بعد، محبت یزدیها و ارادت من به مردم و تقدیر، باعث ماندگاری ما در یزد شد. نکته اینجاست
که در پرونده کاری من تقاضای استخدام نیست. دعوت بکار شدم و در یزد ماندم.
در هر ملتی! در هر کشوری! در هر شهر و استانی! یک خصوصیاتی خاص مردم آنجا می باشد، که به آن مشهور هستند و با آن خصوصیات شناخته می شوند. یک عده می گویند وجدان عمومی. یک عده می گویند فرهنگ عمومی. یک عده می گویند فرهنگ اصیل! و اما از شاخصه های مردم یزد، اعتقاد و زحمت کشی و حق شناسی آنهاست. مردم یزد را معتقد، تلاشگر و حق شناس می شناسم... و اما در مورد مقایسه و تفاوت شهرداری آن زمان با این زمان! خیلی مشکل است که شهرداری آن زمان را با این زمان مقایسه کرد .

آنزمان، فرهنگ خاص خودش را داشت. اصول خاص خودش را داشت. آنزمان مسئله باورها و اعتقادات به گونه دیگری مطرح می شد. من نمی خواهم بگویم مردم بی دین بودند. نه! همان مسلمانهای قبل از انقلاب، انقلاب را پیش آوردند. ولی در کل اعتقادات مبنی نبود. مسائل اصول خاص خودش را داشت. ولی الان باورها و اعتقادات، هم معیار بر مبنی شهر است و هم شهرداری و هم سایر ادارات و سازمانها... و این یکی ازشاخصه های تفاوت شهرداری و ادارات قبل از انقلاب با بعد از انقلاب می باشد. من یادم هست یزد آن زمانها یک استانداری داشت، و روزی به من گفت: که حال شما چطور است؟ گفتم الحمدلله! زیر سایه پروردگار! و ایشان با کمال پررویی به من گفت که نخیر! زیر سایه اعلیحضرت !

این فرقش هست. واقعا رفتار مسئولین آنزمان و سردمداران آنزمان مبنای اعتقادی نداشت. مسئولین این زمان با آن زمان قابل مقایسه نیستند. اما الان یک بحثی پیش آمده که نگران کننده است، و آن اینکه الان دولتمردان این زمان، یک مقدار اطلاعاتشان در مورد قوانین کم است، و کمتر مسلط هستند و کمتر مطالعه می کنند، کمتر بررسی می کنند و به تخصص کمتر بهاء می دهند، نه آنکه آنزمان بیشتر بهاء می دادند، الان کمتر بهاء می دهند! و یکی از مشکلات ما اینست که الان مسئولین کارشناسی هم می کنند! و کارشناسان ما تابع نظر مسئولین هستند! این خیلی ضربه سختی برای ماست، اگر مدیران مدیریت کنند و کارشناسان کارشناسی کنند، مسلما وضع ما بهتر از اینی که هست می شود؟
من دوبار از شهرداری رفتم. یکبار قبل از انقلاب. که آنزمان شهرداریها اتحادیه شهرداریها داشتند در وزارت کشور که الان سازمان شهرداری هست. این اتحادیه در چهار منطقه کشور تشکیل شد، من آنموقع معاون شهرداری بودم، در منطقه جنوبشرق که شامل یزد و کرمان و سیستان و بندرعباس بود انتخابات صورت گرفت، و من رای آوردم و شدم قائم مقام اتحادیه شهرداریها! و بعد از چندماه بعنوان شهردار یزد انتخاب شدم در قبل از انقلاب، و بعد تا سال 64 شهردار یزد بودم. بعد از انقلاب، حکم من را شهید صدوقی داد و بعد از آنهم شورا تشکیل شد، بعد استاندار آمد و حکم مرا تائید کرد، بعد از آن شورا مرا بعنوان شهردار انتخاب کرد، و من تا سال 64 بمدت هشت سال شهردار یزد بودم و بعد شورا منحل شد، و شورا که منحل شد، شهرداری برنامه دیگری به خود گرفت و شهردار هم به خودی خود رفت پی کارش، و بعبارتی من را نه برکنار کردن و برداشتن، نه استعفاء دادم.

اصلا! من نه کنار گذاشته شدم و نه استعفاء دادم. چون عرض کردم که من قائم مقام اتحادیه بودم، اتحادیه منحل شد، من شدم جزو کارمندان وزارت کشور و من کارمندی بودم که یک ساعت در وزارت کار نکرده بودم، بعد شورا که منحل شد، استاندار شد قائم مقام و دیگر تا شورایی که الان تشکیل شد، دیگر شورایی نبود و من رفتم وزارت کشور و حدود هشت ماه بعنوان کارشناس کار کردم و بعد هم بعنوان مامور خدمت از وزارت کشور آمدم قائم مقام دانشگاه آزاد اسلامی شدم. آن مسئله ای که شما به آن اشاره کردید، یک دیواری تخریب شده بود که به ثبت رسیده بوده، ما هم تخریب نکرده بودیم. یک پرونده برای من تشکیل دادند و مدیر کل ارشاد آن زمان شکایت کرده بود و بعد هم آمد رضایت داد و این قضیه ارتباطی با رفتن من از شهرداری نداشت.




و در ادامه هم كه اصلاني در دور اول شوراي اسلامي شهر يزد كانديد و با راي ملت فهيم يزد به شورا راه يافت و در دور دوم نيز به همان منوال مردم اعتمادشان را به او نشان داده و وي تا آخرين لحظه هاي زندگي با فكر مردم و براي مردم يزد زيست و و با در گذشت اصلاني شهرداري يزد واقعا يتيم شد و پدري دلسوز و مهربان را از دست داد كه به قول يكي از شهرداران رابطه شهرداري با اصلاني رابطه مريد است و مراد

يزدفردا "ازمردم قدرشناس شهريزد انتظار مي رود كه به پاس خدمات بي شائبه آن مرحوم در مراسم هاي يادبود وي شركت چشمگير داشته باشند.

در پایان و به آنان که خود را داغدار می دانند، همسر گرامی اش، فرزندان دلبندش ، همه آذری های غیور مهمان یزدو همه خدمتگزاران شهرداری یزد و همه یزدی هائی که میدانند یک عمر خدمت صادقانه را چگونه باید پاداش داد تسلیت عرض می کنیم


روحش شاد و قرین رحمت الهی

علي آبادي -يزدفردا