زمان : 28 Tir 1392 - 01:18
شناسه : 74093
بازدید : 14376
گفتگو با  ماني‌يزدان‌پرست:آشپزي نمي‌كردم هم، باز چيني مي‌خريدم گفتگو با ماني‌يزدان‌پرست:آشپزي نمي‌كردم هم، باز چيني مي‌خريدم
او مانی یزدان‌پرست است، یك انسان متفاوت، با سلیقه‌ترین و شاید خاص‌ترین هنرمندی كه در زندگی ایده‌آل مینویسد، فقط 23 سال دارد اما اگر میخواست با كارش تجارت كند حالا یك میلیونر بود. با مانی در مورد عوالم خاص خودش صحبت كردیم
قصه تو از کجا شروع شد؟ چه تاریخی به دنیا آمدی؟

متولد 16 فروردین 66 هستم.

پس تولدت نزدیك است، چه برنامه‌ای برای تولدت داری؟

میخواهم یك مهمانی بزرگ بگیرم.

الان 23 سالت است، 20 سال دیگر كه 43 ساله شدی، خودت را در چه تصویری میبینی؟

دوست دارم یك گالری كیك در حد جواهرفروشی داشته باشم. ایده در ذهن من، جایی مثل جواهرفروشی است كه فقط ماكت كیك‌ها موجود باشد و براساس ماكت‌ها سفارش بدهند. آموزشگاه آشپزی و مجله را هم دوست دارم، مجله آشپزی و شیرینیپزی.

مجله‌ای مشابه مجلات آشپزی موجود در بازار؟

شاید هم نه؛ هنوز نمیدانم چه میخواهم، ولی كار مطبوعات را دوست دارم.

آن روز كه آمدی ایده‌آل، فكر اینجاها را میكردی؟ این سومین عیدی است كه تو و ایده‌آل كنار هم هستید؛ پیش‌بینی چنین همكاری طولانی و خوبی را میكردی؟

نه، اصلا.

ایده‌آل بیشتر به تو كمك كرد یا تو به ایده‌آل؟

فكر كنم پایاپای بود. واقعا ایده‌آل خیلی به من كمك كرد، من هم سعی كردم هركاری میتوانم برای اید‌ه‌آل انجام بدهم.

درس‌خوان بودی؟

تا دبیرستان، بعدش از پشت‌میز نشستن متنفر شدم.

در چه رشته‌ای درس خواندی؟

دانشجوی معماری هستم.

از چه سنی حال و هوای آشپزی به سرت افتاد؟

از همان بچگی عاشق آشپزی بودم ولی وقتی دانشگاه شروع شد، اصلا فكر نمیكردم سراغ آشپزی بروم.


به چه چیزی فكر میكردی؟

آن زمان به كار فكر نمیكردم. كار را با درست كردن شمع و جعبه كادو شروع كردم، نمایشگاه میگذاشتم. بعد از كنكور، سال اول دانشگاه برای نخستین‌بار نمایشگاه گذاشتم كه خیلی خوب استقبال شد؛ همه محصولاتم در 2 ساعت اول فروخته شد ولی قصه از این‌جا شروع شد كه یك روز خواهرم به من گفت: چرا با برنامه‌های تلویزیون همكاری نمیكنی؟ یك‌بار بدون اطلاع من به دفتر خانم پوریامین، تهیه‌كننده تلویزیون زنگ زد و گفت فردا وقت گرفتم، بیا بریم. رفتیم، ‌خانم پوریامین نمونه كارهای مرا دید و خیلی خوشش آمد، گفت بیا شرایط اینجا را ببین اگر دوست داشتی، برنامه میگذاریم. خیلی استرس داشتم ولی قبول كردم كه بروم.
از آن زمان، به این فكر افتادم آشپزی را خیلی دوست دارم و الان موقعیت خوبی برای شروع این کار است اما چون آشپزی در خانه سخت بود، خیلی ملایم شروع كردم. اجرای برنامه‌های آشپزی در تلویزیون در دوره‌ای كه خانم پوریامین تهیه‌كننده بود میسر نشد، ایشان رفتند و آقای غفوریان تهیه‌كننده برنامه جام‌جم شد. آنها برای من برنامه آشپزی گذاشتند و وقتی دیدند خیلی پرطرفدار است، ‌ادامه دادند؛ به همین دلیل مجبور شدم كارگاهی برای انجام كارهای آشپزی بگیرم.


آشپزی ممنوع بود


الان كارهای هنری مثل قاب عكس و... نمیكنی؟

چرا ولی در كارگاهم برای هر 2 این كار‌ها یعنی آشپزی و كارهای هنری جا كم دارم.

برخورد پدرومادرت با این كارها چطور بود؟

تلویزیون را دوست داشتند. مادرم خیلی حمایتم كرد  و گفت: برو و نترس. اگر از اولش بترسی، ‌نمیتوانی پیشرفت كنی. با شروع كار هنری و به‌خصوص آشپزی موافق نبودند، فكر میكردند من معماری میخوانم و باید آرشیتكت شوم ولی خیلی هم مانع من نشدند؛ در کل، پدر و مادرم از كارهای هنری استقبال می‌کردند ولی خیلی طرفدار آشپزی نبودند.

روزی چند ساعت به آشپزی فكر میكنی؟

این موضوع همیشه در فكرم هست مثلا یك فروشگاه مبل میبینم ولی بین مبل‌ها یك مدل كیك به‌نظرم میآید یا وقتی برای خرید رنگ میروم، خیلی از وسایل رنگ و دیوار را برای شیرینی میگیرم و همانجا هم از من میپرسند: «این‌ها را برای دیوار میخواهی یا كیك؟» به هركه میگویم میخندد ولی خیلی وقت‌ها هم خواب  كارهایی را كه باید انجام بدهم، میبینم.

از بین مدل‌ها و نمونه‌های مختلف كیك‌ها كدام را بیشتر دوست داشتی؟

كیكی كه آچار و انبردست روی آن بود. سر‌آن ماجرا به دلیل عكسی كه با لباس تعمیركار انداختم، خیلی خوشحال بودم. مدلی هم با قیچی و قرقره درست كردم ولی شاخص‌تر‌ین‌شان همان آچار و انبر است.


تلفن، همراه همیشگی


هنگام آشپزی، كار خاص دیگری هم انجام میدهی؟

همیشه موسیقی گوش میدهم، همه‌جور موسیقی از كلاسیك تا مدرن، بسته به حال و هوای آن روز انتخاب. همیشه در كارگاهم با صدای بلند موسیقی گوش میدهم و از این بابت همیشه از همسایه‌ها عذرخواهی میكنم. با تلفن هم خیلی حرف میزنم.

تمركزت را به هم نمیریزد؟

نه، چون من ساعت‌های طولانی آشپزی میكنم؛‌گاهی برای یك عكس مجله از بعدازظهر تا شب كار میكنم. گاهی مدل یك غذا را 5بار عوض میكنم تا در عكس آن چیزی كه میخواهم بشود و در این مدت اگر با تلفن حرف نزنم، نمیتوانم، ‌تنهایی خیلی سخت است.

چقدر به دنیای آشپزی بین‌المللی نزدیكی و آگاهی داری؟

من تقریبا از آشپزی دنیا دورم چون كارهایی كه دلم میخواهد را انجام میدهم و از غذاهای بین‌المللی سررشته ندارم. سعی میكنم از آشپزی دنیا اطلاع داشته باشیم اما چون از تقلید بدم میآید سعی میكنم زیاد از حد درگیر آن نشوم.

چه طور؟ برنامه تلویزیونی خاصی را دنبال میكنی؟

نه اهل تلویزیون نیستم ولی كتاب‌ها و مجلات آشپزی خارجی را میخرم و ورق میزنم.
عكس‌هایشان را نگاه میكنم، از عكس میفهمم چه جوری درست شده است ولی اگر متوجه نشوم ترجمه میكنم. تا حالا در كل غذاها و شیرینیهایی که دستور آن‌ها را در مجله ایده‌آل چاپ كرده‌ام، شاید فقط 5  دستور را ترجمه كرده باشم.


از صفر تا صد

 

 



الان وقتش است كه خوانندگان ما بدانند صفحات تو تمام كار خودت است، از تهیه و تزئین غذا تا گرفتن عكس؟

غذایی را كه درست و تزئین می‌کنم، یك شكل و فرم خاصی میبینم ولی وقتی شخص دیگری عكاسی میكند، آن شكلی نیست كه من میبینم؛ همه‌اش با ایراد و اشکال است ولی خودم همان‌جوری كه غذا را میبینم عكاسی میكنم؛ برای همین سعی كردم كمی هم عكاسی یاد بگیرم تا بتوانم عكس قابل‌قبولی برای چاپ بگیرم.

احساس میكنم چون همه‌چیز را برای نخستین‌بار درست میكنم و از روی دستور خاصی تهیه نمیكنم؛ نمیتوانم آنچه در ذهنم است را برای شخص دیگری تعریف كنم تا درست كند ولی مادرم چون تکنیک‌های آشپزی را خیلی خوب بلد است و سبك آشپزی من را میداند خیلی به من كمك میكند چون كارهای مختلفی دارم، آماده كردن همه اینها خیلی وقت میگیرد و یكی از وقت‌‌گیرترین کارها، خرید است.

از جای خاصی خرید میكنی؟

نه؛ چینیهایم را فقط از جای خاصی میخرم. لوازم تزئینی را سعی میكنم خودم درست كنم. گل‌ها را شاخه‌ای میخرم و خودم درست میكنم. گل‌فروشی خاصی نیست كه اینها را برای من درست كند.

چرا؟

از اینكه منتظر بمانم تا شخص دیگری كاری برای من انجام بدهد، بهتر است. وقتی كار را خودم انجام میدهم آرامش بیشتری دارم.


 
مانی، تجسم بنده‌ای است كه خداوند او را دوست دارد. او با استعداد ذاتیاش كاری میكند كارستان كه اسباب تحسین دیگران را برمیانگیزد. او برای رسیدن به احساس متفاوت در مخاطبش كه هم از «دیدن» و هم از «خوردن» لذت میبرد، برنامه دارد. او در كار خودش بیشتر از یك استاد است شاید بهتر باشد بگویم پدیده است.باید زودتر از این‌ها با او گپ میزدیم.

سید محمدرضا حسینیان

 

از آشپزی تا پول


چندسال بعد از شروع كار آشپزی به درآمد رسیدی؟

از 4 سالی كه این كار را انجام میدهم، یك سال است به درآمد رسیدم. قبل از آن فقط هزینه میكردم.

چند ماه پیش هر 2دستت شكست كار یك دستت به جراحی هم رسید، آن روزها نترسیدی كه دیگر نتوانی با این دست‌ها آشپزی كنی؟

كسانی كه این اتفاق را تجربه كردند، میدانند دست بعد از یك ماهی كه بسته است، درست حركت نمیكند و من همه‌اش میترسیدم حركت دست‌هایم درست نشود و چون در راه رفتن عادی این اتفاق برایم افتاد، (پایم به جاییگیر كرد و زمین خوردم) در راه رفتن عادیام هم میترسم. برخلاف قبل كه توجهم به اطراف بود، حالا سعی میكنم سرم را پایین بگیرم.
از یك چیز دیگر هم میترسم: آن‌قدر همیشه كار دارم، میترسم به كارهایم نرسم.

 وقتی دست‌هایت در گچ بود به شغل جایگزین آشپزی فكر نمیكردی؟

آن روزها از این نمیترسیدم كه خوب نشوم، الان بیشتر میترسم كه این اتفاق تكرار شود.

به جز مادرت كه پایه آشپزی را از او یاد گرفتی، معلم دیگری نداشتی؟

نه.

چه كتاب‌های آشپزی در خانه داری؟

فقط رزا منتظمی. كارش بینظیر بود؛ بعد از این همه سال، سیستم آشپزی عوض شده ولی هنوز هم اگر دستوراتش را درست ‌كنی، غذای خوبی از آب در می‌آید.


آشپزی لوكس


آشپزی خودت را در كدام یك از این دسته‌ها قرار میدهی؟

آشپزی معمولی   آشپزی متوسط
من خودم فكر میكردم، معمولی است ولی آدم هرچیزی میخواهد درست كند، باید بهای آن را بپردازد. من هم همین‌كار را میكنم و به این مسئله اهمیت نمی دهم که این دستور چقدر پنیر احتیاج دارد، پنیر ارزان است یا گران است؟ ولی صحبتی كه با همه میكنم، میگویند دستورهای من گران؟ ولی وقتی با دیگران صحبت میكنم دستورهای ارزان هم بدهم ولی برخی جاها نمیشود مثلا «چیزكیك» به مقدار زیادی پنیر احتیاج دارد.

تو 23 سالت است و همان‌طور كه دانشجو هستی، میتوانستی هنوز در حال و هوای جوانی باشی ولی وارد بازار كار شدی، از این بابت ناراحت نیستی؟

نه.

فكر نمیكنی جوانی ات را از دست دادی؟

الان كار مورد علاقه‌ام را انجام میدهم. گاهی فكر میكنم من هم میتوانستم مثل خیلی دوستان دیگرم مسئولیت نداشته باشم ولی اینها همه باید روزی كار را شروع كنند؛ من زودتر شروع كردم و به جایی كه میخواستم، رسیدم. من 2سال برای اینكه به این نتیجه در كارم برسم استرس داشتم و خوشحالم كه دوره استرس تمام شده است.

برنامه بعدی‌ات چیست؟ حالا كه به اینجا رسیدی، هدف بعدیات چیست؟

دارم به این فكر میكنم كه نمیخواهم تا آخر عمرم آشپزی كنم.
من هركاری دلم خواسته در آشپزی انجام دادم، هرچه دلم خواسته غذا پختم. الان 23 سالم است و فكر میكنم حیفه! به این فكر میكنم كار تازه و متفاوتی از آشپزی را شروع كنم.

مثلا چه كاری؟

3‌بار به من فیلمنامه پیشنهاد كردند ولی هیچ‌وقت فكر نكردم بتوانم هنرپیشه بشوم؛ آدم سنش كه بالا میرود، نظرش عوض میشود چون من زمانی فكر نمیكردم بتوانم جلوی دوربین تلویزیون بروم ولی رفتم. 3تا فیلمنامه را خواندم، بد هم نبود ولی احساس نمیكردم بتوانم هنرپیشه بشوم ؛ حتی چندماه پیش فكر كردم نمایشگاه جعبه كادو بگذارم تا خارج از فضای آشپزی باشد. دوست دارم ركوردی بزنم كه ثبت شود.
 میخواهم بزرگ‌ترین كیك دنیا را درست كنم كه البته تنهایی نمیتوانم یا برای یك ماشین، جعبه كادو درست كنم كه بزرگ‌ترین جعبه كادو شود.


آشپزی برای خانم‌ها


هیچ‌وقت كسی این جمله را به تونگفته كه آشپزی كار خانم‌هاست؟

چرا، اوایل دوستان نزدیكم خیلی میگفتند، بعد هم به من میگفتند خودت را علاف كردی ولی بعد از یك مدت كه به مراحل خوبش رسید، برعكس شد و حالا میگویند همكار نمیخواهی؟ اول خیلی تو ذوقم زدند ولی به كار خودم مطمئن بودم. الان هم پیش میآید وقتی دارم خرید میكنم به من میگویند چقدر دهاتی است چون چیزهای بیربطی هستند ولی من به كار خودم ایمان پیدا كردم.

در سال 90 چندگزینه پیش رویت است، كدام را انتخاب میكنی؟

الف) تاسیس آموزشگاه
ب) راه انداختن مجله
ج) هنرپیشه شدن
مجله، چون فكر میكنم مجله خیلی ماندگار است. بعد از آن آموزشگاه، چون دوست دارم با یك گروه كار كنم. 

به جز آشپزی، علایق‌ات در زندگی چه چیزی است؟

برای خودم زیاد خرید میكنم. بیشترین چیزی كه میخرم لباس و ادكلن است. من اگر آشپزی هم نمیكردم حتما چینی میخریدم چون عاشق ظرف‌های چینی، شمعدان و... هستم.
دستور غذا زیر سرم

آدم‌ها با دیدن تو شروع میكنند به پرسیدن دستورغذا، این كلافه‌ات نمیكند؟

همیشه؛ در بیمارستان زیر سرم از من دستور كیك اسفنجی میپرسیدند. در مغازه‌های لوازم خانه و قنادی بیشتر از همه‌جا. وقتی یك نفر از من سوال میكند، 10 نفر پشتش یادداشت میكنند.
تلفن‌های زیادی هم می‌شود كه از من دستور میخواهند. فكر میكنم در زندگیام بیشتر از هرچیز دستور ذوب كردن ژلاتین را دادم.
گاهی كلافه میشوم ولی سعی میكنم با همه خوب برخورد كنم.

چه غذایی را دوست داری؟

رایج‌ترین غذاهای ایرانی مثل قورمه‌سبزی، كباب و كله‌پاچه را دوست ندارم. غذاهای تند با مرغ و سبزی را دوست دارم.

مهمانی گرفتن برای تو ساده است؟

خیلی، چون همیشه آماده هستم. لزومی ندارد چند ساعت آماده شوم.