به دیدارسلطان خنده سینمای ایران رفتیم. این دو صفحه تنها بخشی از حرفهایی است كه اكبر عبدی رضایت داد در مجله سیب سبز منتشر شود. امیدواریم از خواندن آن لذت ببرید و البته آرزومندیم سال خوبی را پشت سر بگذارید.
خاطره آن شلوار جین سوخته
در دوران كودكی خیلی چاق و تپل بودم. شلوار جین خیلی مد بود اما اندازه من وجود نداشت.
پدر من مكانیك ماشینهای نساجی در كارخانه چیتسازی تهران بود.
یك سال كارخانه پدرم، پارچه جین تولید كرد و ما چند متر خریدیم به قیمت آن زمان یادم است 18 تومان و پنجزار پول پارچه شد و 12 تومان هم دادیم چهارراه لشگر دوختند و چهارشنبهسوری حاضر شد، دو روز بعد هم عید بود. من از خوشحالی شلوار جین را شب چهارشنبهسوری پوشیدم و آمدم توی كوچه.
آنموقع پاچه گشاد مد بود و پاچهاش را هم تا میكردیم بیرون.
بچهها تو كوچه بدجنسی كردند و یك تكه ذغال داخل پاچه شلوار من انداختند.
بوی سوختگی به مشامم رسید ولی فكر نكردم كه شلوار من باشد. خلاصه شلوار سوخت و من آن سال مجبور شدم لباس كهنههای پارسال را بپوشم و این جریمهام بود كه مواظب نبودم.
من بعضی وقتها میگویم اگر تلفن من را خواست بگویید نیستم. پدرم پشت تلفن به مخاطب میگوید: «اكبر میگه بگو نیست.» به پدرم میگویم چرا نگفتی؟ او میگوید بهنظرت وقتی شما اینجا نشستی، من دروغ بگویم نیستی، درست است!
از میان آجیلهای شب عید، فندق و بادام را خیلی دوست دارم؛ البته اگر وارداتی نباشد چون مزه ندارد ولی كلا آجیل برای پذیرایی در سال نو برایم خیلی مهم است.
البته بعد از 15 اسفند 1381 كه برادرم اصغر عبدی شهید شد دیگر به آجیل و تنقلات عید توجه نمیكنیم.
ولی كلا مسئولیت تهیه سور و سات عید از جمله آجیل و میوه و شیرینی عید را بهعهده مادر میگذاریم.
مادر هر چه برای خودش تهیه میكند برای ما و برادران دیگرم هم تهیه میكند.
من قدیمها قبل از بیماری دیابتام شیرینی دوست نداشتم و فقط عاشق آجیل بودم اما نمیدانم چه حكمتی است از وقتی دیابت گرفتم، علاقه زیادی به شیرینی پیدا كردهام.
ولی توصیه میكنم شیرینی را از زندگی دور كنید و از آجیلهای كم نمك استفاده كنید بهخصوص افرادی كه دچار دیابت و فشار خون هستند باید بیشتر به این مسئله توجه كنند.
بهترین چیزی كه پیشنهاد میكنم به دیگران هدیه بدهید این است كه به خانوادههایی كه دوستشان داریم، دستگاه تست قند خون هدیه دهیم.
كشف بیماری دیابت در خانوادهها بهنظر من، 80 درصد به درمان كمك خواهد كرد چون به موقع تشخیص میدهیم و دیرتر دچار عوارض بیماری میشویم.
دور از جان هموطنانمان خیلیها شاید این بیماری را دارند و بیخبرند.
این هدیه كمك میكند به موقع از خطرات چشمی، قلبی و كلیوی دیابت جلوگیری كنیم.
در مورد افراد چاق باید گفت پیادهروی، ورزش،دارو و درمان با نظر پزشك حتما موثر است اما بهنظر من مهمترین اصل، كم خوردن و كاهش وزن و مقابله با چاقی است. تا وقتی آدم تصمیم نگیرد كم بخورد لاغر نخواهد شد.
در مشهد فیلم «استخوانهای بابام» را داشتم بازی میكردم و یك شب مهمان دكتر رضوانی شدم.
آنموقع كمردرد زیادی داشتم. دكتر به من گفت: اگر میخواهی تا چند ماه دیگر مشكل دیسك كمر پیدا نكنی باید وزنت را پایین بیاوری و درضمن گفت چاقی شكم مثل یك كیف كولهپشتی به كمرت فشار میآورد و موجب میشود دیسكت بیرون بزند.
این مسئله موجب شد من بهطور جدی برای كاهش وزن تلاش كنم. زمانی 127 كیلو وزن داشتم ولی آنقدر تلاش كردم تا كمكم به 100، 90 و الان هم به 83 كیلو برسم.
باور كنید از گرسنگی گریه میكردم.
خیلی سخت بود وقتی كه هنوز سیر نشدی از پای سفره و خوردن قورمهسبزی و چلوكباب بلند شوی اما وقتی به كمردرد فكر میكردم بهطور جدی با چاقی مبارزه میكردم.در خانواده ما، من از همه چاقتر بودم اما الان برادران دیگرم دارند چاق میشوند، درحالیكه من لاغر شدهام. علیآقا عبدی برادرم كه بعد از ازدواج در شمال زندگی میكند، به دلیل دستپخت خوب شمالیها این روزها چاق شده است.
الان من از سایر اعضا خانواده لاغرترم البته دخترم المیرا و همسرم هم چاق نیستند.