زمان : 15 Tir 1392 - 00:31
شناسه : 73426
بازدید : 3615
قصه گوی عشق قصه گوی عشق محمود ملک ثابت

 قصه گوی عشق

 محمود ملک ثابت

رفتی دلم برای تو آرام گریه کرد

وان قمری شکسته لب بام گریه کرد

جامی شکست و حیف که دنیا خبر نشد

آیا کسی به غربت این جام گریه کرد؟

آیا چه دید آذریزدی در این جهان

هر روز صبح صادق و هر شام گریه کرد

گفتی به سنگ قصه هجران خویش را

دیدم که سنگ ، سخت سرانجام گریه کرد

از چشمه سار معرفت ، ای قصه گوی عشق

«ثابت» نبرد بهره و ناکام گریه کرد