اما منتی بزرگ بر سر بندهی حقیر گذاشتند. طرح نوسازی و توسعه حرم امامزاده بی بی ساره (س)، نوهی امام موسی بن جعفر را که در حوالی اصفهان مدفون شدهاند را به من سپردند.
همواره به استاد فرشچیان حسادت میکردم که چه بزرگ افتخاراتی نصیبشان شده است. تابلوی ظهر عاشورا، طراحی ضریح حرم امام رضا(ع)، ضریح شش گوشهی حرم امام حسین(ع). تردیدی در این نداشتم که نظایر این افتخار نصیب چون منی نخواهد شد و این دردناکترین بخش ماجرا بود. هنری که مقبول هنرمند نشود، عین بیهنری است.
اما منتی بزرگ بر سر بندهی حقیر گذاشتند. طرح نوسازی و توسعه حرم امامزاده بی بی ساره (س)، نوهی امام موسی بن جعفر را که در حوالی اصفهان مدفون شدهاند را به من سپردند.
از طراحی ضریح تا محوطه (طراحی داخلی با تمام جزئیات تا طراحی بیرونی). هنوز باورم نمیشود... این افتخار، یک عمر برایم بس است... چندی بادهی توفیق خواهم نوشید و بعد از آن خدا عالم است که مست عشق میشوم یا انگور! نمیتوانم احساس خود را در قالب کلمات بیاورم...
من از بیهنری خود آگاهم اما امید دارم همان نقاش، به حق صاحب آن خانهی نورانی، پارهای از جمال خود را در قلمم مرحمت کند تا رسوای دو عالم نشوم.
چند سالی است که خانهها و ساختمانهایی که مردمانش مردگانی متحرکاند را نقش و نگاری دادم. هیچ کدام برایم لذتی نداشت و هربار بی رغبتتر از قبل اما امروز پادشاهی، قصر خود را به این خاک نشین سپرده است. من هنوز غرق این کوچک نوازیام. امیدوارم نجات نیابم.
خوشحالم به عنوان یک یزدی برای اجرای این کار انتخاب شدم. وقتی در آنجا بودم، وقتی نگاهم به زائرینی که از دور و نزدیک خود را برای حاجت خواهی و زیارت به آن امامزاده عزیز رسانده بودند و با در بسته روبرو می شدند، احساسی عجیب در من ایحاد می شد.
ایشان کسانی اند که وقتی کار تمام شود، می آیند و دست بر ضریحی میاندازند که حقیر طرحش را کشیدهام.
می خواهم کاری کنم آن دنیا، سرگشته فاطمه زهرا(س) را صدا بزنم و نظرش را در مورد طرحم بگیرم. می خواهم موسی بن جعفر(ع) را صدا بزنم، بگویم خانهی نوهیتان زیبا شد؟ میپسندید؟
جالب است این کار در زمانی به دست من است که دل شکستهام. دلِ شکسته اینجا به کار میآید...