طبس- سرپرستی یزدفردا/ یک شهروند طبسی که در مراجعه به بیمارستان شهید سید مصطفی خمینی این شهر با برخورد تند و ناراحت کننده پزشک کشیک این بیمارستان روبرو شده بود، دست به قلم برده و در نامه ای سرگشاده خطاب به مدیران که نسخه ای از آن در اختیار یزدفردا قرار گرفته است، از وضعیت اسفبار بیمارستان طبس گلایه کرده است.
گفتنی است رونوشت این نامه به دفتر ارزيابي وعملکرد و پاسخگويي به شکايات دانشگاه علوم پزشکي يزد - دفتر ارزيابي و عملکرد و پاسخگويي به شکايات دانشگاه علوم پزشکي بيرجند - معاونت استانداري و فرمانداري ويژه شهرستان طبس و ريیس شبکه بهداشت و درمان شهرستان طبس ارسال شده است.نام پزشک مذکور سانسور گردید./متن کامل این نامه به شرح ذیل است.
بسم الله الرحمن الرحيم
مديريت محترم بيمارستان طبس
احتراما به استحضار ميرساند اينجانب ع - ر در تاريخ 7/4/ 92 ساعت 43/5 صبح روز جمعه براي مداواي همسرم به بيمارستان طبس مراجعه وويزيت گرفتم و مسول پذيرش به محض اينکه ويزيت صادر نمودند زنگ زدنند به اتاق خانم دکتر ف- م که جواب ندادند و چنددقيقه خانم اينجانب نشست و دو يا سه بار ديگر هم مسول پذيرش زنگ زدنند که باز هم جواب ندادند، بعد از هفت يا هشت دقيقه با اجازه مسول پذيرش وارد مطب شديم و چند دقيقه اي هم داخل مطب نشستيم و در اين هنگام هم بنا به درخواست من دوبار ديگر هم مسول پذيرش زنگ زدند به اتاق خانم دکتر که باز هم جوابي نيامد،
در اين هنگام و بعداز گذشت حداقل 15دقيقه من از مسول پذيرش اجازه گرفتم که درب اتاق خانم دکتر را بزنم و مسول پذيرش هم اجازه دادند و من هم دو يا سه بار با انگشت دست، در را به آرامي کوبيدم و در اين هنگام خانم دکتر باصدايي خيلي بلند (بيشتر شبيه جيغ) و عصباني از داخل اطاق گفتند :بله . چه خبره . براي چي زنگ نمي زنيد؟
و تقريبا 45 تا 50 ثانيه طول کشيد تا خانم دکتر با چهره اي کاملا عصباني و چشمان پف کرده و خواب آلود از اتاق بيرون آمدند وگفتند براي چي درب اتاق را ميزنيد و براي چي زنگ نزديد ومن هم در جواب گفتم از مسول پذيرش بپرسيد که چندين بار زنگ زدند و شما جواب نداديد... و خانم دکتر جواب دادند من نماز ميخواندم و بعد با عصبانيت و ناراحتي که در ظاهر کاملا مشخص بود رو به خانمم گفت : خب چيه يا چته!!!؟؟؟
من هم در اين هنگام که برخورد کاملا خوب!!! و سرشار از خوشرفتاري!!! و خوشرويي!!! خانم دکتررا ديدم طاقتم به سر آمد و علي رغم اينکه حال خانمم خوب نبود و فشارش پايين آمده بود و انگشتان دست چپش بي حس شده بود گفتم بلند شو که برويم و خانمم را به دارالشفاء حضرت ابوالفضل (ع) طبس بردم .
حالا بايد سوالاتي از مسولين امر پرسيد :
1- آيا خواندن نماز قضا واجب است يا پاسخگويي به يک بيمار؟؟؟ چون به گفته خانم دکتر ايشان موقعي که من ويزيت گرفته ام و زمان بعد از آن که معطل بوده ام ايشان نماز ميخوانده اند و طلوع آفتاب ساعت 34/ 5دقيقه صبح ميباشد و ويزيت من ساعت43/ 5 دقيقه ميباشد... پس نتيجه اينکه ........ برفرض محال که نماز مي خوانده اند نماز صبح دو رکعت که بيشتر نيست و بايد پرسيد از ائمه جماعات که نماز دو رکعتی چند دقيقه طول ميکشد ؟
2- وضعيت نيروي کشيک در بيمارستان و اورژانس بايد به چه صورتي باشد؟
3- برخورد يک پزشک با بيمار به چه صورتي بايد باشد؟
4- آيا هرموقعي کم آورديم بايد از دين بعنوان وسيله اي ابزاري استفاده کنيم؟
خلاصه مطلب اينکه براي اينجانب اين اتفاق به خوبي تمام شد، ولي اگر همين اتفاق براي يک مريض قلبي اتفاق مي افتاد و سهل انگاري و بي تفاوتي شخصي دخيل مي بود، آنوقت تاسف و تاثر مسولين امر هيچ گونه فايده اي نداشت و نتيجه اينکه مسولين بي تفاوت نباشيد و اتفاقات کوچک را جدي بگيريد ......نام و امضا محفوظ