حكايت غريبي است مباحثه ميان حكيمان متعقل با عاميان متعصب ، كه گاه به مجادله مي انجامد و ليكن اگر چه في الظاهرالامور سرانجام نيك است و موجب رضاي مدعيان ولي آنچه در عمل متظاهر مي شود اسباب رسوايي مي گردد كه شكاف موجود در ميان اذهان ژرفتر از آنستكه در زماني اندك يا در اثر و ثمر مباحثه اي از ميان برود .
يكي ازمباحثاتي كه حتي بسيارافراد بااندك بهره ازفن و دانش براثرات آن صحه مي گذارند ، تاثيرات مثبت نقدوانتقادات سازنده است بدون و بدور از تعصبات وتحجرات و غرض ورزيها .
شاهدالامر فراوان ،كه اگر دوستان را رجعتي باشد بر سخن راندنهاي بسياري بزرگان و اهل نظر و صاحب منصب و سخن در بسياري اجتماعات خاصه در ميان خواصي همچون دانشجويان ودانشگاهيان يا ديگر فرهيختگان ، علي الخصوص در جمع اول كه جاي هيچ ترديدي در ميان نيست ، چرا كه نقد و انتقاد در ذات جوان است و خاصه دانشجويش ، همين مبحث سازنده تعريف و تمجيد از نقد و انتقاد سازنده است كه في رسم المعمول با تشكر و تقدير و سپاس هم همراه است .
علي ايحال اگر چه اندر نفس عمل وذات سخن مكاني براي ترديد نيست خاصه درميان حكيمان وفرهيختگان و صاحبان دانش وهنروانديشه ،كه نقد وانتقادسازنده جامعه رابه سمت صلاح واصلاح وصحت وسلامت سوق مي دهد ، كه چه بسا درمنظر شريعت نيزامر به معروف و نهي از منكر در جمله فرايض وزين است ، وليكن در برخي موارد و البته چه بسيار موارد كه حكايت معكوس جلوه مي نمايد و ناخودآگاه چماقي بر سر منتقد بي غرض فرود مي آيدكه اگرچه مقصود خيروصلاح بوده وليك چنان گيج وناكارآمدميشودكه ناكارآمدمي شود.
حكيمي حكايت مي كرد كه ، نيكو سرشت نگون بختي هراسان خود را به جمعيتي رساند كه اي جماعت ، پايه اي به كوه زده و في الحال سيلي در راه است و اگر نجنبيد شما را با خود به ديار باقي خواهد برد و جان از كفتان خواهد گرفت . جماعت هراسان خود و اموال خويش برداشته بر بلنداي امن ماهوري رساندند ؛ سيل آمد و گذر كرد و جماعت به سلامت از آن بلا رهيدند ؛ اما ، لايعقلي از ميان جمع ندايي در داد و بر سر آن مرد نگون بخت ريختند و تا جان داشت او را به مشت و لگد و ناسزا و تهمت و افتراي بدتر از لگد از راه بيراه كردند ؛
كه تو باعث سيل شده اي ؟! جل الخالق ؛!
تا فرداهايي بهتر .