زمان : 02 Tir 1392 - 10:50
شناسه : 72736
بازدید : 3139
آقای استاندار! دستی بجنبانید(2نظر) آقای استاندار! دستی بجنبانید(2نظر) محمد علی پورفلاح

حالا دیگر علاوه بر همه ی بافقی ها، خیلی از اهالی ایران هم می دانند، D19   چیست و قضیه اش کدام است. وقتی امام جمعه بافق در خطبه هایش خیلی صریح به آن پرداخت و جدی تذکر داد که از این حق مردمش پا پس نخواهد کشید و تا آخر بر آن پای خواهد فشرد، داستان این D19  ما هم همگانی شد.
در کویر ایران باران نیست و خشکی بسیار است.این را همه می دانید.
در کویر ایران کشت و زرع فراوان نیست. این را همه می دانید.
در کویر گشایش نیست. این را همه می دانید.
 در کویر رنج و تعب بسیار هست. این را همه می دانید.
 اما آنچه را ممکن است همه ندانید این است که حضرت پروردگار از رحمت و لطفی که به بندگانش دارد، همین کویر را سرشار از فلزات گرانبها قرار داده تا هم گشایش در کار مردمان این دیار باشد و هم راحتی برای سایر عالمیان.
بافق؛ شهری است سربزیر و نجیب. آرام و بی ادعا. روزهای بسیار سخت فقر و نداری را با صبر، سر کرده تا خدا گشایشش را برای این مردم فرستاد. تکنولوژی به او این توانایی را داد تا از دل سیاه خاکش، آهن بیرون کشد و چهره شهر دگرگون شود. و از آنجا که لطف خدا، بی اندازه است برای این شهر آنقدر ثروت نهاد تا مردمش، شکر و یادش، بیشتر کنند. از شمال تا جنوبش و از شرق تا غربش را به اقسام و انواع معادن زیور و زینت داد.
این D19 هم، یکی از سفره های وسیع خداست برای این شهر. سرشار از فلز آهن. در جوار منطقه ای بنام آریز. در دل بی انتهای کویر. وقتی می گویم بی انتها؛ واقعاً بی انتهاست. تا چشم کار می کند، بیابان است و خشکی. دریغ از بوته ای یا خاری. هر چه هست بیابان است و بیابان و در وسط این چنین برهوتی، خداوند سفره ای گسترده و چشمه ای از برکت نهاده. هزاران و بلکه میلیونها تن آهن. فقط باید کاوید و استخراج کرد و سپاسش را بجا آورد.
حالا این D19 گرفتار سیاست شده است. همانی سیاستی که می گویند از زیر بته به عمل آمده است. کشمکش ها انداخته و آتش ها افروخته و مردمانی را به تازیانه نواخته و عدالت باریتعالی را مخدوش خود ساخته. با چرخاندن سرقلمی بر برگه ای و امضایی به ناحق، مردمانی از حقوق خویش محرم شده اند. این همه ی داستان D19  ماست.
اکنون می خواهیم عدالت اجرا شود. یعنی آنچه سیاست، به نیرنگ و تزویر از ما گرفته، به دست فرشته  عدالت به ما برگردد و این باز، به دست و بازوی بعضی آدمهاست.
روی سخنم با استاندار محترم استان یزد است. حالا وقت تنگ است و وقت آن رسیده که دستی بجنبانند و خاطره ای خوش از خود در ذهن و زبان مردم این دیار بجا گذارند. همان مردمی که وقتی رنج بود، رنجها برده اند. (منظورم سالهای قبل از دهه پنجاه خورشیدی و آغاز بکار معدن چغارت است) همان مردمی که وقتی نوبت به اهداء جان و خونشان رسید، دریغ نکردند.( هنوزم هم کوچه پسکوچه های گاه گلی بافق، یاد نوجوانان شهیدش را دارد)  و همین مردمی که هوشیار و بیدار با 97% مشارکت در سرنوشت خودشان و مملکتشان حضور یافتند و کاری کردند کارستان.   
جناب آقای استاندار! اگر در زمان عدالت خواهی شما و همکارانتان، هزار وعده خوبان، یکی در حق بافق وفا نشد، دست کم این را به سرانجامی برسانید. وقت بسیار تنگ است. دستی بجنبانید پیش از آنکه وقت خدمت، سرآید و عدالت مغلوب سیاست شود.