زمان : 30 Khordad 1392 - 18:27
شناسه : 72543
بازدید : 2974
نمایش عجیب پسر افیونی در انتقام از پدر نمایش عجیب پسر افیونی در انتقام از پدر

 

 
پسر افیونی پس از دزدیدن گاو صندوق پدرش، آگهی فوت او را در خیابان های یک منطقه شمالی شهر بر در و دیوار چسباند و روز و زمان برگزاری مراسم ترحیم پدرش را هم اعلام کرد اما دوستان و آشنایانی که در آن روز برای شرکت در مراسم به محل مورد نظر رفتند با دیدن او به حیرت افتادند و شوکه شدند.
 
به گزارش ایران، چندی پیش جوان معتاد با مراجعه به دادگاه اسلامشهر مدعی شد پدرش سه دانگ از ویلایی را که به او واگذار کرده بود فروخته است.
  
وی در حالی که سرو صدای زیادی در راهروی دادگاه به راه انداخته بود اصرار می کرد پدرش را به فروش مال غیرمحکوم کنند.این پسر جوان که نشان می داد گرفتار اعتیاد شدیدی است به قاضی گفت: 15 ساله بودم که پدرم طی قراردادی که به صورت دستی نوشته شده بود سه دانگ از ویلایش واقع در شمال شهر را به نام من واگذار کرد. هنوز چند سالی از این ماجرا نگذشته بود که مادرم به خاطر بیماری لاعلاج درگذشت. چند ماه پس از مرگ مادرم، پدرم تصمیم گرفت با یکی از زنان فامیل ازدواج کند. از وقتی پای نامادری ام به خانه مان باز شد مشکلات خانوادگی مان هم شروع شد. من چشم دیدن نامادری را نداشتم و از طرفی انتظار نداشتم پدرم پس از مرگ مادرم بزودی ازدواج کند. هر روز در خانه مان دعوا و درگیری بود دوست نداشتم حتی شب ها به خانه بروم. به همین خاطر اکثر شب ها را در خانه دوستانم می گذراندم. چند وقت پیش به مغازه فرش فروشی پدرم در بازار رفتم و از او خواستم تا سند سه دانگ از ویلاکه قولش را داده بود به نام من سند بزند اما او امروز و فردا می کرد. گویا قرار نبود به وعده خودش عمل کند، می دانستم کاسه ای زیر نیم کاسه است و نامادری ام مخالف واگذاری سه دانگ ویلابه من است. به همین خاطر تصمیم گرفتم قرارداد دستی واگذاری سه دانگ ویلارا پیدا کنم و از طریق قانونی برای دریافت آن اقدام کنم. وقتی قرارداد را پیدا کردم چند هفته بعد از آن متوجه شدم پدرم ویلارا فروخته و هیچ سهمی از فروش ویلابه من پرداخت نکرده است.

با ادعای این پسر جوان قاضی دادگاه پدرش را احضار کرد.این مرد که آبروی خودش را در خطر می دید برای توضیحات بیشتر در دادگاه حاضر شد و به قاضی گفت: حدود 10 سال پیش وقتی پسر بزرگم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت با اصرار همسر خدا بیامرزم به صورت دستی قراردادی را نوشتیم که بعد از مرگم سه دانگ از این مغازه را به پسر کوچکم واگذار کنند. از آنجایی که این پسر بعد از فوت مادرش با دوستان نابابی معاشرت می کرد و دائماً سر ناسازگاری با من و نامادری اش داشت از تصمیم خود منصرف شدم. پسرم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر پیدا کرده بود و می دانستم اگر سند ویلارا به نامش بزنم قطعاً آن را هم دود خواهد کرد به همین دلیل تصمیم گرفتم به خاطر یک مشکل مالی ویلارا بفروشم.

آگهی فوت و ترحیم برای پدر
  
این پدر همچنین پرده از راز ماجرای دزدیده شدن گاوصندوق خود توسط پسرش برداشت و گفت: پیش از آنکه ویلارا بفروشم به همراه همسرم به سفر خارج از کشور رفته بودیم. پسرم از موقعیت سوءاستفاده کرد و به همراه دوستانش به ویلای من در شمال شهر دستبرد زدند.

آن ها وقتی نتوانسته بودند در گاوصندوق را باز کنند، گاوصندوق را به اتفاق هم از ویلاخارج کرد و بعد از فروش سکه ها و دلارها قصد داشتند تا از اسناد داخل آن سوءاستفاده کنند. پسرم بعد از جریان دزدی گاوصندوق برای این که بیشتر آبروی من را ببرد با انتشار آگهی فوت من در بین اهالی محل و چسباندن اعلامیه ترحیم در نانوایی، قصابی و میوه فروشی به دروغ می گوید مراسم تشییع جنازه روز دوشنبه ساعت 8 صبح از جلوی در خانه می باشد.

روز دوشنبه آماده رفتن به محل کارم بودم که با عده زیادی از اهالی محل جلوی در خانه ام روبه رو شدم. آن ها با دیدن من شگفت زده شده بودند و با نگاه های مرموزی محل را ترک کردند. پرونده به دستور بازپرس مورد بررسی دقیق قرار گرفت و سرانجام پدر به خاطر فروش مال غیر به یک سال زندان و جبران خسارت محکوم شد.

اکنون پرونده در حال رسیدگی در دادگاه تجدید نظر استان تهران است تا ضمن بررسی مجدد ماجرا، جریان دزدیده شدن گاوصندوق نیز بررسی شود.