اين نوشته در برگيرنده سه نوشته "انعكاس آيينه شماره 322" با عنوان "رييس جمهور آينده و چند نكته"به قلم مديرمسئول هفته نامه آیینه یزد است
در سي و چهار سال اخير، ايران در زمينه ايجاد راه و ساخت پل، تونل، بزرگراه، بردن برق به دور افتادهترين روستاها و بخشها و مناطق، تاسيس مراكز علمي، دانشگاهي، افزايش تعداد دانشجويان در رشتههاي گوناگون، احداث بيمارستانها، درمانگاهها و سدها، افزايش متخصصان و پزشكان ماهر، درمان بيماران قلبي و كليوي و...، طراحي و ساخت وسايل مختلف نظامي در بخشهاي زميني، دريايي، هوايي و علوم فضايي و غيره، به پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي نائل شده و توفيقات زيادي در رشتههاي گوناگون علمي و فني، نظامي و پزشكي به دست آورده است.
اما در اين ستون به مواردي اشاره ميشود كه نشان ميدهد آن طور كه شايسته است در زمينههاي فرهنگي و اجتماعي بر مشكلات و نابسامانيها فائق نيامدهايم. در اين هشت سال دولت نهم و دهم تا چه حد توانسته است موضوع بيكاري، تورم، اعتياد، تعداد زندانيان، زنان خياباني، كودكان كار، دختران و پسران سيگاري و معتاد به انواع مواد مخدر و فراري، اعمال جنايت آميز قمه كشي، زورگيري، همسر، فرزند و پدر و مادركشي، جنايت و انواع و اقسام اذيت و آزارجنسي و اغفال دختران و پسران را كم كند؟ و يا با برنامهريزي و مطالعه علمي و با كار فرهنگي بر ناهنجاريهاي موجود در جامعه فائق آيد و تبعيضها و بيعدالتيها و فاصله طبقاتي را از بين ببرد و يا كم كند؟
جوان فقير و در عين حال شرور و رذلي براي تهيه پول درمان پدر يا مادرش دست به جنايت و دزدي ميزند و در نهايت جان خود را بر سر اين كار ميگذارد در آخر نه تنها پدر و يا مادر معالجه و درمان نميشوند بلكه داغ از دست دادن فرزند هم بر دل آنان گذاشته ميشود، در مقابل مشاهده ميشود افرادي دهها برابر وجه به سرقت رفته توسط آن جوان را از بيتالمال ميدزدند، رشوه ميگيرند، رانت خواري ميكنند، اجناس خريداري شده با ارز 1200 توماني را 3600 تومان ميفروشند در واردات يا صادرات آن هم برخلاف قانون و ضابطه و با توصيه اين و يا آن به آلاف و الوف ميرسند.
چه بسيار جواناني كه به دليل فقر مالي و ناتواني در تامين معيشت و يا عضويت در خانوادهاي زنداني يا تبهكار يا فاسد به خريد و فروش مواد مخدر يا سرقت و جنايت روي ميآورند و گرفتار زندان ميشوند آنهم زنداني كه مسئولان امر ميگويند گاه تا چند برابر گنجايش، مجرم در آنها نگهداري ميشود جرم و جنايت در آن محيط رواج دارد، مواد مخدر به وفور يافت ميشود و بسياري از اين زندانيها پس از آزادي با تجربههاي جديد به انواع و اقسام فساد و خلاف روي ميآورند.
چه بسا دختر نوجوان و جواني كه به علت بدبختي و بيچارگي پدر يا مادرش تن به ازدواج و همسري با مردي ميدهد كه چهل پنجاه سال با او تفاوت سني دارد و ديدهايم كه چه روزگار سياهي را بايد بگذرانند و گاه بسوزند و بسازند و يا آلوده به انواع تباهيها بشوند.
آيا مسئولي ميتواند اين موارد و بيعدالتيها و تبعيضهاي موجود در جامعه را كتمان كند؟
قبل از انقلاب مسافران و يا دانشجويان يزدي بودند كه دوچرخه و احياناً موتور خود را كنار خيابان پارك ميكردند، دو، سه روزي به تهران ميرفتند و برميگشتند. مركب پارك شده كنار خيابان را برميداشتند و ميرفتند. بارها ديده ميشد عدهاي در ساعاتي از شب گذشته درب خانه همسايه را ميكوبيدند و ميگفتند چرا در خانه خود را باز گذاشتهايد يا شيشه اتومبيلتان پايين است؟،بيائيد در را ببنديد.
اين روزها كه عدهاي از مديران و دولتمردان از ازدواج آسان دم ميزنند كافي است يك شب به چند سالن و تالار برگزاري مراسم عروسي در شهر مراجعه كنند و مشاهده نمايند چه قيافههاي حق به جانبي به عنوان پدر و مادر يا فاميل عروس و داماد نشستهاند و يك شب دهها ميليون تومان فقط صرف هزينه شام و پذيرايي ميكنند. اگر موفق شدند سري هم به داخل سالن بزنند تا بدانند چه كساني قدم رنجه فرموده و براي سلامتي عروس و داماد اگر هم كف نميزنند، صلوات ميفرستند اما فرداي آن روز گذري به كميته امداد و محلات فقيرنشين شهر بزنند از اين و آن بپرسند تا بدانند دختران و پسراني كه پدران و مادرانشان توان تهيه مختصر جهيزيه و هزينه برگزاري جشن و ميهماني ساده و يا توان خريد اندكي شيريني و ميوه هم ندارند اما همين پسرها و دخترها شب گذشته شاهد مانور انواع و اقسام ماشينهاي آخرين سيستمي بودند كه بسياري از آنها در اثر بيسياستي و ناتواني و ضعف مديريت عدهاي از مجريان و دولتمردان به آن امكانات دست يافتهاند و ميليونها تومان گل بر روي آنها زدهاند و عروسكشاني ميكنند فرداي آن روز هم در ادارات و مدارس و مجامع از عروس و داماد فلان و بهمان شخص ياد ميكنند و از دهها دست لوازم و وسايل و يخچال و فريزر فرزند حاجي آقا و فلان مسئول و دولتمرد و يا باصطلاح تازه بدوران رسيده داستانها گفته ميشود. آيا در شهر و ديارتان ميبينيد عدهاي از دختران با پوشش زننده كنار خيابان راه ميروند، جواناني سوار بر مركب پدر يا مادرشان كنارخيابان توقف و آنان را سوار ميكنند و با سرعت سرسام آور از محل دور ميشوند ضمناً نه تنها خجالت نميكشند بلكه با غرور و مستي و نگاههاي پيروزمندانه ديگران را به خيال خود به سخره ميگيرند.
از آمار زندانيان سالهاي 58 و 1359 شهر و محل زندگي خودتان بپرسيد. در حال حاضر زندان دارالعباده بيش از 3 هزار نفر زنداني دارد انگشت و يا دست بعضي از آنها را به علت دزدي قطع كردهاند تعدادي را اعدام نموده و يا در انتظار اعدام هستند راستي تكليف خانوادههاي اين زندانيان چيست؟ در چه منجلابي گرفتار شدهاند؟ چگونه زندگي خود را اداره ميكنند؟
آيا فرزندان اينها، خانه، امكانات و وسايل رفاهي نياز ندارند؟
و آيا ميتوانند در برابر معضلات زندگي خود را حفظ كنند؟
جمعيت ايران از سال 1357 تاكنون اندكي بيش از دو برابر افزايش يافته اما آمار زندانيان در حال حاضر نسبت به سال 1358 كه ايران بيست هزار نفر زنداني داشته افزايش چشمگيري نشان ميدهد.!!
«سيد محسن صادقي مدير كل پيشگيريهاي امنيتي انتظامي معاونت اجتماعي قوه قضائيه در يزد اعلام نمود: نرخ رشد جرايم متأسفانه روز بروز در حال افزايش است، در سال گذشته يك ميليون و پانصد هزار نفر به خاطر جرايم مختلف در كشور دستگير شدند كه ششصد هزار نفر آنها در زندان به سر ميبرند...
نرخ رشد جهاني جرايم پنج درصد است در حاليكه جرايم در ايران بيشتر از آمار جهاني رشد دارد... سالانه بيش از 11 تا 13 ميليون پرونده در دستگاه قضايي تشكيل و رسيدگي ميشود.»1
رييس جمهور آينده به مردم قول بدهد سعي خواهد كرد داستان كوي دانشگاه و جنايت زندان كهريزك و مرگ ستاربهشتيدر زندانها تكرار نخواهد شد تا مخالفان و دشمنان نظام نتوانند در ديگر كشورها عليه ايران مانور بدهند.
استاندار و نماينده ارشد دولت و همه مسئولان بايد بدانند هنگامي كه دزدي به خانهاي مراجعه ميكند و زن ساكن آن خانه النگوها و طلاهاي خود را نشان ميدهد و التماس ميكند كه به او و فرزندانش صدمهاي نزنند ولي اموالشان را به يغما ببرند و يا دانشآموزي را گروگان ميگيرند و يا در روز روشن به مغازهاي حمله ميكنند يا شخصي كه بر ترك موتور نشسته جلو چشم مردم پياده ميشود دختري را سوار بر آن موتور ميكند و سه نفري با سرعت از محل دور ميشوند يا دزدي به خانه پيرزني ميرود وسايل او را به سرقت ميبرد اما وقتي فرزندش داستان را بازگو مينمايد به جد يا به شوخي به او ميگويند برو خدا را شكر كن كه پيرزن را نكشتهاند و يا سن و سالي از او گذشته و وي را مورد آزار و اذيت قرار ندادهاند.
دكتر محمدبامشاد پزشكي حاذق و متبحر و كاردان، با تجربه و مردم دوست و خدمتگزار كه خداوند او را در زمره نيكان و شايستگان قرار دهد و درجاتش را افزون نمايد و رحمت و غفران خويش را به آن شاد روان كرامت فرمايد بيش از دو سال است كه در مطبش به قتل رساندهاند اما هنوز قاتل او دستگير نشدهاست. همه اين پيش آمدها و اتفاقات دال بر اين است كه مردم كمتر احساس آرامش و امنيت بنمايند. اين كه هر سال بگوئيم پروندههايي وارد دادگستري شده و اين تعداد مختومه شده از ناهنجاريهاي موجود در جامعه كاسته نميشود، بايد با برنامهريزي دقيق و كار صحيح فرهنگي آنهم بدون دستور و صدور بخشنامه سعي كرد بر نابسامانيهاييكه در سالهاي اخير در اعماق جامعه نفوذ كرده است غلبه نمود.
رييس جمهور بعدي بايد براي فائق آمدن بر اين مشكلات و معضلات چاره انديشي نمايد اگر او بعد از 4 يا 8 سال يعني در پايان زمان رياستش بتواند با ارائه آمار صحيح و مورد قبول به مردم بگويد در دوران مديريتش بر قوه مجريه، بيكاري و تورم كم شده، آمار زنان خياباني و دختران فراري و طلاق و معتادان سير نزولي داشته و اكنون كه روزنامهها را ورق ميزنيم همانند 4 يا 8 سال گذشته شاهد آدم كشي، دزدي، جنايت نيستيم و در برابر صفا، صميميت، دوستي، برادري، خلق و خو و روش پسنديده و نيكو و اعتماد در بين شهروندان افزايش قابل قبولي داشته است آن گاه ميتواند با افتخار اعلام كند دولت به مسائل اجتماعي و فرهنگي عنايت ويژهاي مبذول نموده و به فكر آسايش روحي و رواني ملت بوده است.
هنگامي نشان دادن پل و بزرگراه و تونل و برجهاي سر بفلك كشيده افتخارآميز است كه كنار آنها كارتنخوابها نباشند، زنان خياباني در انتظار نايستاده باشند تا جامعه را به فساد و تباهي بكشانند يا معتاداني كنار آن ساختمان در اثر گرسنگي و بدبختي و فلاكت فوت نكنند و... «به اميد آن روز».
مدير مسئول
پي نوشت:
1- سايت دادگستري يزد
*****************************
چون پير شدي از ميكده بيرون شو
مطلع شديم اكابر و مشايخ پس از بحث و بررسي به اين نتيجه معقول و منطقي رسيدهاند كه «جامعه جوان ايراني را رياست بر دست جوانان قوي بنيه و پيلتن بايد وبراي پيران در عهد كهولت بهتر آن كه عزلت گرفته و به عبادت و توبه پردازند. چون قدما گفتهاند:«دو چيز عجيب است جواني كردن پيران، پيري كردن جوانان» و ما براي تاييد مطلب، خوانندگان را به محضر جناب سعدي و مطالعه باب پيري و جواني دلالت كنيم وخود به آستان حضرت حافظ رفته و براي مدعا سند آورديم
چون پيرشدي حافظ از ميكده بيرون شو
مستي و هوسناكي در عهد شباب اولي
اما ديديم گروهي كه بوي انحراف از قيافه شان ميباريد در رد كلام فوق متوسل به حافظ شده و اين بيت را باز از وي آوردهاند كه:
گرچه پيرم تو شبي تنگ در آغوشم كش
تا سحرگه ز كنارتو جوان برخيزم
و با تفسير به راي و مغالطه توضيح دادهاند كه مراد حافظ از «تو» «دولت با تو» ميباشد و اگر اين لعبت دلربا را در آغوش هر پيري قراردهي جوان شده چون پيري به سن نيست و به دل است.
در حال نگارش مناظره بوديم كه پيري و ضعف، خواب را به سراغمان آورد. بيدار كه شديم متوجه گشتيم جوانك كم خرد ما يعني همان زباندراز زادهي معرّف حضورتان بر نوشتههامان حاشيه زده و فضولتاً پرسيده:
آنانكه حكم به مردودي پيران ميكنند خود چند بهار را ديدهاند؟ و آيا بررسي شده كه جوانان مقبول سرحال تر و بانشاط تر از پيران مردود هستند؟
و اگر پاي امتحان وسط آيد آيا ثابت نميشود كه آن پير، روغن گوسفند و آجيل خورده تر بس چالاك تر باشد و سئوال آخر آنكه مگر به اين پير مرد قبلاً «ببخشيد اگر بيادبي ميشود خواستم رعايت امانت در نقل قول كرده باشم» لقب گردن كلفت و بنز سوار و... به او نداده بودند ؟
آيا پيري با گردن كلفتي مغايرت ندارد؟
البته لازم به عصباني شدن نيست چون بعد از رويت نوشتهيزباندراززاده شخصاً اين جوانك را گوشكشان به زير زمين انداختم تا ادب شود و در كار بزرگان اما و اگر نكند.!!
زبان دراز