«ما امروز در مقابلهى با استكبار، در سياست خارجى زبانمان زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بيايند همين را به عنوان نقطهى ضعف وانمود كنند كه نه آقا! شما كارى كردهايد كه فلان دولتها از شما خوششان نيايد. خب، معلوم است كه خوششان نمىآيد. فلان دولتها آن وقتى خوششان مىآيد كه انسان تملق آنها را بگويد و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذكر بكند؛ خودش را كوچك كند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقبنشينى كند؛ آن وقت آنها خيلى خوششان مىآيد! انتقاد خوب است، تخريب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخريب خيانت است؛ نه خيانت به دولت، بلكه خيانت به نظام و خيانت به كشور است. نبايد تخريب بكنند، انتقاد بكنند.»(2/6/87-دیدار مقام معظم رهبری با دولت)
مطلب زیر مروری است بر بیانات رهبری تا روشن شود مشاور رهبری بودن، دلیل بر هماهنگی نگاه و موضع و رویکرد نیست. دقت در تاریخ بیانات نقل شده از رهبری مشخص می کند که تاییدات رهبری در حوزه سیاست خارجی هم در دولت نهم بوده است و هم در دولت دهم.
آیا ما همه دنیا بد هستیم؟ یا با تنها با اقلیتی که تلاش دارند ما را از حقوقمان محروم کنند؟
در خبری که از ولایتی در 27/1/92 منتشر شده، آمده است:
اما مقام معظم رهبری، این «همه دنیا» و «جامعه جهانی» که خود آنها می خواهند القا کنند را اینگونه تبیین می نمایند:
1/1/92-حرم رضوی: «آنها میگویند ما نگرانی داریم كه شما به سمت توليد سلاح هستهای بروید ــ چندتا كشور هم بیشتر نیستند، كه اسم آوردم؛ اسم خودشان را میگذارند "جامعهی جهانی"! ــ میگویند جامعهی جهانی نگرانی دارد. نخیر، جامعهی جهانی هیچ نگرانیای ندارد. اكثر كشورهای دنیا طرف جمهوری اسلامی هستند و از خواستهی ما حمایت میكنند؛ چون خواستهی بحقی است.»
چرا روابط ما با دنیا بد است؟ ما با آنها مقابله می کنیم یا آنها با ما؟
ولایتی بدون اشاره به اینکه خود تحریم در چه ریشه دارد، ریشه روابط نامناسب خارجی از نگاه خودش را تحریم و مدیریت نادرست می داند. اما رهبری ضمن اینکه این روابط نامناسب را شامل چند کشور می کنند و نه همه دنیا، دیدگاه متفاوتی با ولایتی دارند:
2/6/91-دیدار با دولت: « هر بينندهاى احساس ميكند و مىبيند كه تلاش دشمنان در مقابلهى با جمهورى اسلامى در اين سالهاى اخير، بخصوص در همين شش هفت سال گذشته و بخصوص در اين دو سه سال اخير، بيشتر شده. به نظر من دو سه عامل تأثير دارد:
1- يكى از علل اين دشمنىها، همين پيشرفتهاى شماست؛ يعنى ميخواهند اين پيشرفتها كند شود. جمهورى اسلامى با داعيهى اسلامخواهى، با داعيهى مردمسالارى اسلامى، با داعيهى رد و نفى مستدل ليبرال دموكراسى، براى تشكيلات استكبارى دنيا يك خطرى است. هرچه شما بيشتر پيشرفت كنيد، اين خطر براى آنها بيشتر خواهد شد. ميخواهند جلوى اين را بگيرند.
2- عامل دوم اين دشمنىها، زنده شدن شعارهاى انقلاب است. وقتى شعارهاى انقلاب كمرنگ شود، پنهان شود، آنها طبعاً بيشتر خوششان مىآيد و چهرهى همراهترى ميگيرند؛ هرچه شما شعارهاى انقلاب را پررنگتر كنيد، آنها چهرهشان عبوستر و خصمانهتر ميشود؛ اين چيزِ طبيعى است.
3- عامل ديگر، همين حوادث منطقه است؛ اين بيدارى اسلامى و آنچه كه در منطقهى ما رخ داد، كه حادثهى فوقالعاده مهمى است.
خب، اگر چنانچه در اين شرائط، يك ايرانِ بىدردسرِ بىدغدغه اينجا وجود داشته باشد، با همين شعارهائى كه دارد، با همين كارهائى كه دارد ميكند، با همين پيشرفتى كه محسوس است، از آن كشورها بيايند ببينند كارخانهها را، دانشگاهها را، مراكز تحقيقاتى را، وضع زندگى مردم را، بازارهاى پر از اجناس را، دولت بىدردسر را، بديهى و طبيعى است كه آنها ميگويند الگوى خوب همين است. ميخواهند اين نشود. ميخواهند اين الگوشدن جمهورى اسلامى نباشد. يعنى براى جمهورى اسلامى دردسرهائى به وجود بياورند، تا آن كشورهائى كه تحولى در آنها رخ داده و وارد مرحلهى جديدى شدهاند، براى ادامهى راه، اين را الگو قرار ندهند.»
آیا ما دشمن تراشی می کنیم؟
2/6/91-دیدار با دولت: «حالا البته بعضىها در روزنامه، در سايت، در تريبونهاى گوناگون مطالبى منتشر ميكنند؛ اينكه چرا ما در دنيا دشمنتراشى كرديم كه اينقدر با ما دشمنى كنند! به نظر من اينها حرفبافى است. آنچه كه گفته ميشود، متكى به يك تحليل درست نيست. نه، دشمنىها خيلى طبيعى است. وقتى كه امام بزرگوار بود، دشمنىها زياد بود؛ براى خاطر مواضع قاطع امام. هرچه مواضع ما ضعيفتر شود و عقبنشينى كنيم، آنها طبعاً چهرهشان بظاهر متبسمتر ميشود. البته جلو مىآيند. يعنى چهره را متبسم ميكنند، براى اينكه بتوانند جلو بيايند، مناطق را تصرف كنند و ما را از پيشرفت هدفهامان باز بدارند. هرچه ما در حركت خودمان جدىتر و مصممتر باشيم، آنها ناراحت ميشوند و چهرهشان عبوس ميشود.»
آنچه رهبری پیشرفت می دانند و ولایتی پس رفت می بیند!
ولایتی در جایی دیگر می گوید: « رابطه بین کشورها رابطه بین آدمها است و اگر ما با زبانی که دنیا میفهمد حرف نزنیم نه آنها زبان ما را متوجه خواهند شد و نه ما زبان آنها را میفهمیم. زبان بینالمللی زبان خاص خود را دارد.» (اینجا). او حتی در جایی با لحن تندی گفته است که:« این چه وضعی است كه در سیاست خارجی داریم؟»(اینجا) . او وضعیت امروز سیاست خارجی دولت و در نتیجه نظام را ضعیفتر از دوره وزیری خودش می داند و به کنایه می گوید ادبیات امروز مسوولین مربوطه در سیاست خارجی، ادبیات درستی در زبان بین الملل نیست.
در حقیقت ولایتی و امثال او سعی می کنند یک نقطه قوت دولت فعلی را که از سال 84 تا 91 همچنان مورد تایید رهبری بوده است(و البته همراه با تذکرات جزئی) را نقطه ضعف جلوه دهند. اما مقام معظم رهبری تاکید می کنند که نه تنها سیاست خارجی ما به طور کلی امروز کارآمدتر و اثرگذارتر است که اتفاقاً ادبیات مورد انتقاد ولایتی هم پيشرفتهاى خوبى داشته است :
2/6/91-دیدار با دولت: «امروز در عرصهى سياست خارجى، ثقل و وزنهى كشور با چند سال قبل تفاوت دارد؛ ما در مسائل، تأثيرگذاريم؛ اينها مهم است. در حوادثى هم كه پيش آمده، ما تأثيرگذار بودهايم.»
25/7/91-خراسان شمالی: «خوشبختانه كشور در ادبياتِ برخورد با دنياى زورگوى مستكبر و غربى هم پيشرفتهاى خوبى داشته است. امروز مسئولين كشور ما در پشت ميز مذاكرات گوناگون، در تريبونهاى گوناگون، وقتى حرف ميزنند، حرفهاى پخته، جامع، جالب و درست زده ميشود. يكى از بخشهاى درگيرى و ميدانها و عرصههاى پيكار، عرصهى حرفزدنهاى بينالمللى است.»
امتیازات دولت احمدی نژاد در عرصه سیاست خارجی
«1- استكبارستيزى - كه معناى ويژهى انقلابى خودش را دارد - در اين دولت تشخص و تميّز پيدا كرد. معناى استكبارستيزى دشمنى كردن با دولتهاى دنيا نيست، معنايش دشمنى كردن با استكبار است.
2- مسئلهى اعادهى عزت ملى و ترك انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زيادهطلبى سياستهاى ديگران و ترك شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هم انسان در اين دولت احساس مىكند؛ عزت ملى و استقلال حقيقى و معنوى از اينجا حاصل ميشود. استقلال به اين نيست كه انسان شعار استقلال بدهد يا حتى مثلاً در زمينههاى اقتصادى هم به يك رشد بالايى دست پيدا كند؛ نه، استقلال اين است كه يك ملت به هويت خود و به عزت خود معتقد و براى او اهميت قائل باشد، براى حفظ او تلاش و كار كند و در مقابل متعرضين و مستهزئين، شرمندهى اظهارات و جايگاه خود نباشد.
3- روحيهى تهاجم در مقابلهى با زورگويان بينالمللى. يك وقت هست كه زورگويان بينالمللى مىآيند و ميگويند كه آقا شما فلان كار را كردهايد و ما رفع و رجوع مىكنيم و نه واللَّه، نه باللَّه...؛ ولى يك وقت هست كه تهاجمش، تهاجم زورگويانه است؛ بهترين دفاع در چنين مواقعى هجوم است. زورگويان بينالمللى، نقاط ضعف زيادى دارند، ...خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمى و با حالت طلبگارى، گفته و بيان بشود.
4- ما امروز در مقابلهى با استكبار، در سياست خارجى زبانمان زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بيايند همين را به عنوان نقطهى ضعف وانمود كنند كه نه آقا! شما كارى كردهايد كه فلان دولتها از شما خوششان نيايد. خب، معلوم است كه خوششان نمىآيد. فلان دولتها آن وقتى خوششان مىآيد كه انسان تملق آنها را بگويد و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذكر بكند؛ خودش را كوچك كند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقبنشينى كند؛ آن وقت آنها خيلى خوششان مىآيد! انتقاد خوب است، تخريب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخريب خيانت است؛ نه خيانت به دولت، بلكه خيانت به نظام و خيانت به كشور است. نبايد تخريب بكنند، انتقاد بكنند.»( 2/6/87-دیدار با دولت)
از میتران تا سارکوزی
ولایتی با تقل خاطره ای می خواهد القا کند که آن روز مثلا روابط گرم با فرانسه داشته ایم و امروز روابط سرد:
« ما با مسئولان همه کشورها به جز آنهایی که نمیخواستیم رابطه داشته باشیم رفیق بودیم؛ آقای میتران رئیس جمهور فرانسه در ملاقاتی به بنده گفت هر وقت از اینجا عبور میکنید گزارشی را به ما ارائه کن که آیا رابطه با ایران خوب است یا خیر؛ وی اظهار علاقه کرد که در ماه سپتامبر به ایران بیاید و چون بنده در سفر سازمان ملل بودم اکتبر را پیشنهاد دادم که میتران هم آن را قبول کرد؛ میتران فرد برجستهای بود و به راحتی با هر کسی نشست و برخاست نداشت اما تا پلههای الیزه برای بدرقه ما میآمد.»
او اشاره نمی کند که در آن سالها آیا فرانسه فقط به ما لبخند می زد و یا در عمل هم کاری می کرد؟ مثلا آیا سهام ما در کارخانه غنی سازی اورانیوم اورودیف را داد؟ یا در قضیه میکونوس رفتار درستی داشت؟
اما نگاه مقام معظم رهبری به فرانسه را ببینیم:
1/1/92-حرم رضوی: «بعضی از دولتهای ديگر هم دشمنیهائی دارند. من اينجا مناسب ميدانم كه بگويم مسئولين دولت فرانسه هم در چند سال اخير دشمنیهای آشكاری با ملت ايران كردهاند؛ اين يك ناهوشمندی از سوی دولتمردان فرانسه است. انسان عاقل، بخصوص سياستمدار عاقل، هرگز نبايد انگيزهی اين را داشته باشد كه موجودی را كه دشمن او نيست، تبديل به دشمن كند. ما با دولت فرانسه، با كشور فرانسه مشكلی نداشتيم؛ نه در طول تاريخ مشكلی داشتيم، نه در دوران حاضر؛ اما سياست غلط از زمان ساركوزی ــ كه دولت امروز فرانسه هم متأسفانه همان راه را میرود ــ دشمنی با ملت ایران است. به نظر ما این كار غلطی است، كار غیرمدبرانه و غیرعاقلانهای است، كار ناهوشمندانهای است.»
نتیجه آنکه مشاور بین الملل رهبری بودن، دلیلی بر همسویی دیدگاهها در حوزه سیاست خارجی حتی نمی شود، چه رسد به حوزه های دیگر. و حمایت از روی سوابق و سمت های یک شخص، حمایت غیردقیقی است.