زمان : 20 Farvardin 1392 - 08:38
شناسه : 67470
بازدید : 4449
گفتگو خودماني با مصطفي پور محمدي گفتگو خودماني با مصطفي پور محمدي

مصطفی پورمحمدی که پدرش مرحوم حاج حسين پورمحمدي از جمله خياط های بنام روحانيون در قم بودند، خانواده خود را یک خانواده کاملا مذهبی و روحانی معرفی می کند و می گوید: پدرم  اهل رفسنجان بودند و در نوجواني به قم آمدند و كار خياطي كردند. ایشان داماد يك خانواده روحاني مي شوند. از طرف مادري هم تبار ما يزدي است و از سادات يزدي بودند و جد اعلاي ما مرحوم حاج شيخ كريم حائري يزدي؛ موسس حوزه علميه قم است كه من از نوادگان ايشان هستم.

ابتدا كمي از خانواده تان بگوييد؟

پدر من مرحوم حاج حسين پورمحمدي بودند كه اهل رفسنجان و در نوجواني به قم آمدند و كار خياطي كردند. خياط روحانيون بودند. بعد هم داماد يك خانواده روحاني مي شوند. از طرف مادري هم تبار ما يزدي است و از سادات يزدي بودند و جد اعلاي ما مرحوم حاج شيخ كريم حائري يزدي؛ موسس حوزه علميه قم است كه من از نوادگان ايشان هستم. بالاخره ما از يك خانواده روحاني هستيم. مقام معظم رهبري يك بار به من فرمودند من اولين لباسم را پيش پدر تو دوختم.

مرحوم شهيد بهشتي هم لباسش را پيش پدر من مي دوختند و بعضي وقتا كه به مدرسه ما مي آمدند من لباس ايشان را كه آماده شده بود به ايشان تحويل مي دادم. يعني در همان اوان كودكي ارتباطات ما چه در خانواده و چه در محل تحصيل و طلبگي و اصولا تمام دايره زندگي ما در اين فضا بسته شده بود. من 5 – 6 ساله بودم كه حادثه 15 خرداد در قم رخ داد و از همان زمان اين اخبار و حوادث را دنبال مي كردم. زماني كه كلاس اول دبستان بودم در كوچه هاي مسير مدرسه روي ديوار ها با ذغال شعار مرگ بر شاه مي نوشتم. در حالي كه تازه خواند و نوشتن ياد گرفته بودم.

پدرم يه شاگرد داشت كه بزرگتر از من بود و الان كارمند وزارت امور خارجه شده. آنوقت با او هروقت مي خواستيم برويم به كوچه پس كوچه ها خب او 4-5 سال بزرگتر از من بود و من هم تازه خواندن و نوشتن ياد گرفته بودم و با هم مي رفتيم روي ديوار ها درود بر خميني و مرگ بر شاه مي نوشتيم. اين قضايا مربوط مي شود به سال 45 – 46.

در جريان اين مبارزات هيچ وقت بازداشت هم شده بوديد؟

من يكي دوبار در قم خيلي كوتاه بازداشت شده بودم. يك بار هم در زاهدان 3 روز بازداشت شدم. يكي دو بار هم در معرض بازداشت بودم كه فراري شدم. ديگر اينها مربوط به سال هاي آخر بود. من وقتي انقلاب شد 19 ساله بودم. ديگر از 17 سالگي و 18 سالگي يعني اين دو سال آخر كه ديگر اوج حوادث انقلاب بود ما در جريان اين حوادث بوديم. سال قبلش هم فعال بودم ولي خيلي جاها چون سنم كم بود كاري به من نداشتند. خيلي از دوستان هم اگر اعلاميه اي چيزي بود به من ميدادند ببرم چون سنم كم بود ظن كمتري به من بود اما وقتي 17 – 18 ساله شدم ديگر در معرض مظنونيت بودم و سراغمان مي آمدند.

چند خواهر برادر داريد؟

من دو خواهر دارم و دو برادر. همه خوانواده روحاني هستيم؛ چه برادر ها و چه خواهر ها. خواهر هايم هم تحصيلات حوزوي دارند و هم مبلغ ديني خواهران هستند. برادرانم هم هردو روحاني و طلبه هستند.

چند فرزند داريد؟

4 فرزند دارم. سه دختر كه يكي فوق ليسانس فيزيك است. يكي فوق ليسانس اقتصاد و دختر سوم هم راهنمايي است و فرزند كوچك ترم هم پسر است كه الان كلاس چهارم دبستان است.

داماد هم داريد؟

بله يكي هم رشته دخترم هست و اقتصاد خوانده و ديگري هم صنعت خوانده و در كارهاي صنايع فعاليت دارد.


از كجا به طور جدي تر وارد مبارزات انقلابي شديد؟

به هر حال ما در متن انقلاب بوديم. حادثه سال 56 قم را من و تعداد معدودي از دوستانم راه انداختيم. بعد از آن اهانتي كه به حضرت امام شد آن شبش راه افتاديم در حرم و شعار مرگ بر شاه و درود بر خميني و مرگ بر اين حكومت يزيدي سرداديم. شب خيلي سختي هم بود. حدود 100 تا طلبه بوديم كه همينطوري با هم ديگر راه افتاديم و شعار داديم و جرقه اوليه اعتراضات زده شد. فردايش هم رفتيم به بيوت مراجع كه ديگر جمعيت زياد شد و مردم آمدند. بعد هم ما يك كانون فعال ده بيست نفره در مدرسه حقاني بوديم و حداقل يك بلوك را سامان مي داديم. دو سه تا مدرسه ديگر هم بودند كه هركدام 15 تا بيست نفر بودند و اينها سردسته هاي حوادث در قم بودند. با هم هماهنگ مي كرديم كه مثلا فلان ساعت در فلان جا تجمع كنيم. بعد هم كه با جامعه مدرسين وصل شديم و اعلاميه هاي آنها را پخش مي كرديم و خبر مي داديم. سر زدن به تبعيدي ها و خبر بردن به آنها و كارهاي اين تيپي كار ما بود.

چطور وارد مدرسه حقاني شديد و مدارس ديگر را انتخاب نكرديد؟

چرا من اول رفتم مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني. خب مدرسه حقاني مدرسه خيلي معروفي بود و به عنوان بهترين مدرسه منظم طلبگي مطرح بود. خب مرحوم آيت الله بهشتي رئيس شوراي مدرسه بودند، آيت الله قددوسي مدير مدرسه بود. آيت الله جوادي جزو مدرسين مدرسه بودند. همينطور آيت الله مشكيني و آيت الله مصباح. آيت الله جنتي باز جزو مديران مدرسه بود. به هر حال اينها همان موقع هم جزو چهره هاي ممتاز و برجسته حوزه بودند كه يا جزو اركان مديريتي مدرسه بودند و يا مدرس مدرسه بودند. خب كسي هم كه به طور جدي مي خواست طلبگي كند خواهي نخواهي راغب بود به اين مدرسه برود. من آن سال اول كه رفتم مدرسه حقاني جذب نكرد و رفتم مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني. يك سال آنجا بودم و سال بعد مدرسه حقاني جذب طلبه داشت كه ديگر آمدم مدرسه حقاني و همانجا هم طلبگي خودم را ادامه دادم.

طلبه هاي مدرسه حقاني بيشتر به عنوان چهره هاي امنيتي در جامعه مطرح هستند.

البته اين طور نيست. ما الان طيف گسترده اي هستيم و چندصد نفر هستيم كه در حوزه هاي مختلف چه نسل قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب در دانشگاه ها، استان ها و در بخش هاي مختلف كشور و در طيف هاي مختلف سياسي حضور داريم. اما علت برجسته شدن اين موضوع اين است كه مرحوم آيت الله قدوسي كه دادستان انقلاب شدند از تعدادي از ماها دعوت كرد و يك تيم 15 – 20 نفره اي رفتيم به دادستاني كل. حاكم شرع شديم، دادستان شديم و مقامات قضايي را بر عهده گرفتيم. وقتي وزارت اطلاعات تشكيل شد و آقاي ري شهري شدند وزير اطلاعات، تعداد معدودي از اين جمع دعوت شديم به وزارت اطلاعات. شايد از مدرسه حقاني 5 يا 6 نفر رفتيم به وزارت اطلاعات.

الان هم هستند يا خارج شدند؟

نه چند نفرشان هنوز هم هستند. چند نفر بازنشسته شدند و چند تايي شان هم هنوز هستند. در يك مقطعي هم من دعوت شدم به وزارت كه تا يك مقطعي بودم و بعد هم بيرون آمدم. يعني من نه از اول در وزارت بودم و نه تا آخر آنجا ماندم. يك دوره اي دعوت شدم و به آنجا رفتم. حالا چون ما چهره هاي اصلي وزارت بوديم و به ما هم ميگفتند طلبه هاي مدرسه حقاني، خواهي نخواهي اين وجهه مدرسه حقاني برجسته شد وگرنه در دادگاه ها و دادستاني و جاهاي ديگر هم بچه هاي مدرسه حقاني حضور داشتند.


هنوز با بچه هاي مدرسه حقاني جلسات منظم هم داريد؟

بله در قم هنوز جلساتي داريم. البته مدرسه حقاني هنوز هم وجود دارد اما با مديريت ديگري اداره مي شود. دوستان مدرسه حقاني بعدا مدرسه شهيدين را تشكيل دادند كه منظور شهيد بهشتي و شهيد قدوسي هستند. از جهت امتداد مدرسه شهيدين الان ادامه مدرسه حقاني محسوب مي شود. ماهي يك بار دوستان مدرسه شهيدين در قم جلسه دارند. دوستاني هم كه در تهران حضور دارند هفته اي يك بار يك جلسه دارند كه بيشتر به آشنايي و تبادل اخبار و گپ و گفت مي گذرد و هنوز هم ادامه دارد.

شما در وزارت اطلاعات فقط در بخش ضدجاسوسي بوديد يا در قسمت هاي ديگر هم حضور داشتيد؟

من اول به بخش ضد جاسوسي وزارت دعوت شدم و دو سال هم آنجا حضور داشتم كه در آن دوسال هم بيشتر فعاليت هاي ما در حوزه جنگ و پشتيباني از جنگ و ماموريت هاي جنگي بود. يك سال و اندي هم در مركز برنامه هاي استراتژيك امنيت ملي كه مركز تحليلگري وزارت است به عنوان مدير مركز حضور داشتم. بعد از آن هم آمدم و رئيس اطلاعات خارجي شدم كه ديگر تا آخر دوره فعاليتم در وزارت اطلاعات همين مسئوليت را داشتم.

قائم مقام وزارت نبوديد؟

چرا پست اصلي ام اينها بود اما در يك دوره اي هم همزمان قائم مقام وزير هم بودم.

زماني كه در وزارت اطلاعات بوديد ظاهرا در عمليات مرصاد هم نقش داشتيد. درست است؟

نه ما در ضد جاسوسي خيلي درگير مرصاد نبوديم. در مرصاد بيشتر بچه هاي امنيت و بخش خارجي درگير بودند. من چون متمركز روي جنگ و فعاليت هاي جاسوسي عراق و اسرا كار مي كردم تمام ذهن و درگيري ام موضوع اسرا بود. خب آن موقع هم اوج موضوع اسرا بود. هم كمك مي كرديم به اردوگاه اسراي عراقي كه اينها بايد آماده مي شدند و تبادل انجام مي شد و هم بايد اطلاعات اسراي ايراني در عراق را تكميل مي كرديم. تقريبا حوزه كاري من عمدتا درگير اسراي خودمان بود و ارتباط گيري ها و مباحث سياسي و مذاكرات. به همين خاطر در عمليات مرصاد ما خيلي درگير نبوديم.

در ماجراي بمباران مقر منافقين كه در آن چشم مسعود رجوي آسيب ديد چطور؟

اين البته مربوط به سال هاي بعد است. دوستان ما مقر اشرف را شناسايي كردند. خب منافقين آن زمان خيلي اذيت مي كردند. بمب گذاري مي كردند، مردم عراق را اذيت مي كردند. فعاليت هاي انفجاري در ايران داشتند و بالاخره تصميم گرفته شد ما اطلاعات لازم را تهيه كنيم و در اختيار نيروي هوايي كشور قرار بدهيم و نيروي هوايي هم برود مقر منافقين را بمباران كند. خب ديگر هماهنگ كرديم و گزارش هايي تهيه كرديم و مورد موافقت قرار گرفت كه اين عمليات انجام شود. نيروي هوايي هم با يك اسكادران عمل كرد اما خب يك هواپيما هم سقوط كرد و دوتا از خلبانان ما آنجا دستگير شدند كه الحمدالله بعد از چند سال اين دو خلبان آزاد شدند.

توسط منافقين دستگير شدند؟

نه در اطراف اشرف كه به آنها شليك شد در همان بيابان هاي مركزي عراق فرود آمدند و اسير شدند كه بعد ديگر در آخرين دوره تبادل آنها هم به كشور بازگشتند. حالا بحث آسيب ديدن چشم مسعود رجوي چيزي است كه مطرح مي شود اما ما گزارش هايي كه داشتيم درخصوص مجروحيت هاي متعدد و تلفات اينها بود. اما در هر حال عمليات مهمي بود.

شما چند دور با صدام حسين ديدار داشتيد. درباره اين ديدار ها بگوييد. 

این دیدارها در باره مسائل كلي كشور بود . دو دور ديدار داشتم كه جزییات اينها را به وقتش اعلام مي كنم.

ظاهرا در زمان حضورتان در وزارت اطلاعات در حوزه ورود تكنولوژي هاي نوين هم فعاليت داشتيد.

اينها واقعا خدماتي است كه وزارت اطلاعات انجام داده و دوستان زيادي كه زحمت كشيدند به بركت بچه مسلمان ها و ايراني ها و هواداران جمهوري اسلامي در سراسر دنيا كه الحمدالله بخش زيادي از تكنولوژي ها و اطلاعات مورد نياز كشور به داخل كشور منتقل شد و دانش هاي نويني مانند نانو، بيوتكنولوژي، هوافضا و غيره با يك حجم خوبي به داخل كشور وارد شد و الحمدالله امروز كشور توسعه خوبي در اين بخش ها پيدا كرده است.

اين تكنولوژي ها از كجا وارد مي شد؟

همه جا بود اما بخش عمده آن از آمريكا بود.

آيا نستله واقعا يك شركت صهيونيستي است؟

ببينيد در دنيا واقعا نمي شود گفت كه يك شركت صهيونيستي هست يا نيست. چون سهام ها جابجا مي شود. آخر هم معلوم نشد كه سهامداران اصلي اين شركت چه كساني بودند. چون قرار بود وزارت اطلاعات و خارجه اين موضوع را در بياورند كه آخر هم مشخص نشد. از اين جهت نمي توانيم قضاوت روشني بكنيم. چون ما گفتيم كه نهاد هاي رسمي مشخص كنند كه مالكيت اين شركت مال چه كسي است و در نهايت هم خيلي مشخص نشد. علت اش هم همين است كه سهام ها مدام جابجا مي شود. در يك مقطعي يك عده اي سهام دار بودند و بعد هم فروختند و رفتند. الان هم نمي شود چون يك عده اي در آن زمان بودند بگوييم اين شركت الان هم صهيونيستي هست. بالاخره اين كه بگوييم فلان شركت مالكيتش در اختيار صهيونيست ها است، اين اول بايد اثبات بشود. حالا چون مثلا اين شركت 3 واحد در اسرائيل دارد كه نمي توانيم ادعا كنيم اين شركت اسرائيلي است. چون اغلب شركت هاي معروف آمريكا در اسرائيل هم دفاتر و واحد هايي دارند. اين را ما نمي توانيم ملاك قرار دهيم. چون اگر اين طور باشد كل مراودات تجاري و صنعتي ما مشكل پيدا مي كند. ما هم بايد طبق قانون عمل كنيم. نمي توانيم يك نفر كه رفته با اينها معامله كرده و سرمايه گذاري كرده را محدود و محروم كنيم. چون اين آدم مي گويد خب شما تكليف مرا بايد از قبل مشخص كنيد.

من رفتم يك سرمايه گذاري اي كردم و اين را آوردم و راست هم مي گويد. خيلي از كالا ها و جنس ها الان در بازار هست. همين طوري كه نمي توانيم اينها را تحريم كنيم. اول بايد ثابت شود كه اين متعلق به چه كسي است و پولش به كجا مي رود. در غير اين صورت براي ما مشكلات نا خواسته و مضري ايجاد مي كند. اين بحث ها هم اول توسط رقبا مطرح مي شود و هر كسي مي آيد سريع مي گويند اين صهيونيستي است. خب اينها ايجاد مشكل مي كند و ديگر هيچ كسي نمي تواند كار كند. آدم هاي رند و فرصت طلبي هم هستند كه به راحتي از اين طريق فضاي كسب و كار كشور را مسموم مي كنند. ما ديگر نبايد اينقدر ساده باشيم كه فريب اين جوسازي هاي رقبا را بخوريم. ضمن اينكه پشت خيلي از اين ادعا هاي اين تيپي پرونده هاي فساد وجود دارد كه من در جريان اينها هستم. يعني طرف آمده و پول گرفته كه اين حرف ها را بزند و ما داريم اين وسط عامل يك عده سرمايه دار فرصت طلب مي شويم كه با شعار هاي حزب اللهي و اين حرف ها مي خواهند رقيب خودشان را از صحنه خارج كنند. خب حالا هر دو طرف سرمايه دار هستند و دارند رقابت تجاري مي كنند اما ما كه نبايد عامل دست اينها بشويم آنهم بي جيره و مواجب و با هزينه بيت المال و به نام حزب الله به نفع يك رقيب تجاري كار كنيم. اينها دقت بالايي لازم دارد. در دنياي تجارت اين حرف ها زياد است و مختص ايران هم نيست.

ظاهرا در ماجراي شهادت ديپلمات هاي ايراني در افغانستان تصميم شوراي امنيت اين بود كه ايران به افغانستان حمله كند و شما با اين موضوع مخالف بوديد. ماجرا چه بود؟

نه تصميم گرفته نشد. بحث هايي در خصوص اينكه ما در انجا اقدام عملياتي بكنيم مطرح شد كه ديگر ما آنجا چون مسئول پيگيري كارها بوديم اصلا نگذاشتيم كه اين فكر جا بيافتد و اين ايده ها مطرح بشود. چون ما دوستاني در افغانستان داشتيم كه با اينها منافع و اهداف مشتركي داشتيم و اينها هم فكر ما بودند و حضور و دخالت ما در افغانستان ذهنيت بدي را ايجاد مي كند. حالا ما كلي به افغانستان و مردم مظلوم اين كشور كمك كرده بوديم كه از اشغال شوروي خارج شوند. بعد هم كشور هاي همسايه ديگري آمدند دخالت كنند كه باز ما جلوي اينها ايستاديم و يك چهره همسايه غمخوار و دلسوز و حامي داشتيم. حالا يك عده افراد تندروي طالبان آمدند و چند تا از بچه هاي ما را شهيد كردند. ما بايد وقار و صبر خودمان را اينجا به نمايش مي گذاشتيم.

چه كساني دنبال جنگ با افغانستان بودند؟

الان دقيقا خاطرم نيست چون خيلي از آن زمان مي گذرد اما به هر حال اين ذهنيت ها وجود داشت.

گفته مي شود از سوي وزارت امور خارجه به اين ديپلمات ها اجازه بازگشت داده نشد و همين موضوع موجب شهادت آنان شد.

نه اين درست نيست. اتفاقا اين ديپلمات ها با ما هم كار مي كردند. به هر حال شرايط سختي بود و ميدان جهاد بود. ما به اختيار خودشان گذاشتيم. گفتيم شرايط برايتان سخت است اما اين يك رسالت بزرگ است. اگر برگرديد از شما استقبال مي كنيم. بخواهيد بمانيد هم مانعتان نمي شويم. بالاخره ميدان جنگ است و براي ما حضور ديپلمات هايمان در متن صحنه اي كه مي خواهيم در آن تحول كنيم مهم است و اگر كسي مرد جنگي باشد و با اراده خودش بخواهد بماند ما او را نهي نمي كنيم. البته به آنها دستورات امنيتي داديم و گفتيم اگر شرايط سخت شد اين امكان هست كه به خانه هاي امن برويد اما واقعا فوق العاده غافلگيرانه بود. يعني براي خود مقامات مزار شريف هم كه اين حادثه در آن اتفاق افتاد غيزمترقبه بود كه چنين اتفاقي به اين سرعت بيافتد. عجيب اين بود كه وقتي طالباني ها آمدند يك خط مستقيم عليه كنسولگري ما گرفتند.

ظاهرا براي اين كار دستور داشتند.

بله آن نيروي مقابل وقتي آمد يكي از فلش هايش به طور مستقيم به سمت كنسولگري بود اما آنچه كه در كنسولگري اتفاق افتاد اين طور نبود كه اختلافي وجود داشته و اين حرف هايي كه مي زنند كه از جاي ديگري هدايت مي شده، اينها درست نيست. ما تا آخرين لحظه با دوستانمان در ارتباط بوديم و ارتباطمان برقرار بود و فوقالعاده ايثارگرانه آنها تصميم گرفتند كه در كنسولگري بمانند و به اراده خودشان هم گذاشته شد كه بازگردند يا بمانند. البته برخي از دوستان وزارت خارجه تلقي شان اين بود كه طالباني ها وقتي كه بيايند حريم ديپلماتيك را رعايت مي كنند. مي گفتند كه شايد محاصره بشويم اما به داخل كنسولگري حمله نمي كنند. با اين حال خانه امني تدارك ديده شده بود و اين عزيزان ما در حال جابجايي به سوي خانه امن بودند كه اين اتفاق افتاد و غافلگيري آنقدر سريع بود كه موفق نشدند.

بعد از تشكيل دولت افغانستان در خصوص تربيت نيروهاي انقلابي هم به آنها كمك مي داديد؟

ما در بخش هاي مختلف به آنها كمك مي داديم. بله در حوزه آموزش هاي مختلفي كه مي خواستند هم ياري شان مي داديم. اما خب اين بحث ها پراكنده و شناور بود. اما رايزني، مشورت، آشنايي با سيستم هاي جديد، اينها را با هم داشتيم.

آقايان مشايي و بقايي در وزارت اطلاعات زير دست شما بودند؟

يك مدتي آقاي مشايي با من كار مي كرد. زماني كه در مركز بررسي ها بودم. ايشان در يك موسسه وابسته به مركز كار مي كردند. اما با آقاي بقايي من سابقه همكاري نداشتم. ايشان در بخش امنيتي كار مي كردند و من تا همين اواخر اصلا ايشان را نمي شناختم. آقاي مشايي هم خيلي طولاني نشد. فكر مي كنم حدود يك سال بود.

آقاي مشايي آن زمان در چه حوزه اي فعاليت داشتند؟

مطالعات فرهنگي و قوميتي.

از ايشان راضي بوديد؟

بد نبود. در حوزه كاري خودش موفق بود. هر چند وقت يك بار ايشان را مي ديدم و گزارشي مي دادند.

گزينش ايشان را چه كسي انجام داد؟

نمي دانم. ايشان از اوايل تشكيل وزارت آمده بودند و من آن زمان در وزارت نبودم.

آقاي فلاحيان در يك مصاحبه اي گفتند كه شما سواد نظارت نداريد.

ايشان گفت من اين را نگفتم.

حالا داريد يا نه؟

سواد نظارت؟ رشته نظارتي كه الان در كشور نداريم.

چرا مديريت نظارت داريم.

خب اين تازه يكي دو سال است راه اندازي شده و حالا اساتيد آن هم بايد بيايند پيش ما امتحان بدهند ببينيم اصلا درس دادن اين رشته را بلد هستند يا نه. چون تازه اين رشته دارد راه مي افتد. من سعي كردم در اين دوره يك نگاه استراتژيك به حوزه نظارت و بازرسي و اينگونه مراقبت ها را به وجود بياوريم و خودم هم در اين حوزه تجربه بيشتري بكنم و با همكارانمان بحث هاي بيشتري داشته باشيم. چون آدم جدي اي هستم در موضوعات كاري و خيلي هم اهل بحث و مطالعه و پيگيري هستم فكر مي كنم اطلاعاتم در اين بحث اطلاعات خوبي است. ضمن اينكه به هر حال 4 سال در اين حوزه كار كرديم و هم كار كرديم و هم چيز ياد گرفتيم و هم ياد داديم. بالاخره 30 سال و اندي هم تجربه مديريت دارم كه مديريت هم بخشي از آن نظارت است و اگر خرده خرده هم كار كرده باشيم الان ديگر سواد لازم را براي اين كار دارم.

اگر آقاي ابوترابي فرد هم كانديدا بشوند روي تصميم شما تاثيري دارد؟

چنين بحثي با هم نداشتيم.

يعني ممكن است جامعه روحانيت دو كانديدا داشته باشد؟

جامعه روحانيت نمي خواهد كانديدا داشته باشد. ما اعضا هستيم و الان هم الحمدالله اعضا زياد است. چه اعضاي قديمي و چه اعضاي جديد.

در محافل خبري اين بحث مطرح شده كه اگر آقاي ابوترابي فرد كانديدا بشوند شما كانديدا نمي شويد.

نه يك صحبتي در جامعه روحانيت مطرح شده بود كه خوب است از اعضاي جامعه فقط يك نفر كانديدا بشود. من هم گفتم اگر به اين جمع بندي رسيديد من هم موافقم. طبعا آن فرد هر كسي باشد ديگري بايد به نفع او كنار برود ديگر. نتيجه آن بحث اين مي شود اما هنوز جامعه به اين جمعبندي نرسيده است.

اگر كانديدا بشويد بايد از قوه قضاييه استعفا بدهيد؟

نه خيلي مشكلي در قوه نداريم. چون وقت هم ديگر تمام شده و تا انتخابات دو ماه بيشتر باقي نمانده.

گفته مي شود كه شخصيت هاي قوه قضاييه نبايد گرايش و نگاه سياسي داشته باشند. شما با اين موضوع موافق هستيد؟ چون تقريبا مي توان گفت كه سياسي ترين نيروي قوه قضاييه شما هستيد.

اگر قانوني باشد كه قاضي نبايد عضو حزب باشد اين حرف درست است. اما اينكه نظر سياسي نداشته باشد اين از همان جنس حرف هايي است كه مي گويد دين و آخوند ها در كار سياسي دخالت نكنند.

بالاخره از يك چهره قضايي انتظار مي رود كه وارد بحث هاي سياسي نشود.

عرض كردم اگر كسي قاضي باشد، در مقام حكم و داور باشد خب اين نبايد عضو حزب سياسي باشد.اما اينكه گرايش سياسي داشته باشد اين منعي ندارد. وقتي هم كه منع قانوني ندارد چرا بايد روي آن اصرار داشته باشيم؟ اينها موضوعات سليقه اي است.

چون ممكن است اين گرايشات سياسي براي قوه قضاييه هزينه ايجاد كند.

بله همه چيز هزينه دارد. اما بي تفاوتي و بي موضع بودن هم هزينه اش معلوم نيست كه كمتر باشد. كسي محاسبه نكرده كه كدام يك از اينها هزينه اش بيشتر است. بله هر چه انسان موضع اش كمتر باشد به انصاف نزديك تر است. تازه آن هم در مقام قضا. ما الان در مقام بازرسي كه هستيم واقعا به آن معنا قضايي نيستيم. البته زير نظر رئيس قوه قضاييه هستيم و رئيس اين سازمان هم بايد شان قضايي داشته باشد. اما سازمان ما سازمان قضايي نيست. يك سازمان تحقيقاتي است كه گزارش تهيه مي كنيم و اين گزارش ها را به مراجع قضايي مي فرستيم. البته هرچه انسان بتواند گرايش هايش را كنترل كند و آن را در محيط كاري ابراز نكند و دخالت ندهد كه اين خيلي به انصاف و عدالت نزديك تر است اما اگر بگوييم چون شخصي داراي گرايش سياسي است نبايد در اين مقام باشد، اين حرف را اگر جدي كنيم و سلسله مراتبي بالا برويم آن وقت در كشور مشكل پيدا مي كنيم.

اگر آقاي هاشمي كانديدا بشوند شما باز هم كانديدا مي شويد؟

دليلي ندارد كه من كانديدا نشوم. آن زمان كه من رسما اعلام كنم كه آمده ام و كانديدا بشوم تنها يك موضوع مي تواند موجب انصراف من بشود و آن هم اينكه جمع اصولگرايان به اين نتيجه برسد.

ايا ائتلاف سه گانه از شما براي حضور در اين ائتلاف دعوت كرده؟

يك صحبت اوليه داشتيم و نظر من را خواستند كه من گفتم چون من عضو جامعه روحانيت هستم طبق مدل جامعه روحانيت عمل مي كنم.

اگر حضور شما موجب شكسته شدن آراي كانديداي ديگري باشد به نفع آن كانديدا كنار مي رويد؟

اگر كانديداي ديگري هم حضورش باعث شكسته شدن آراي بنده باشد به نفع من كنار مي رود؟ اين معادله بايد حل شود. به نظر من اين اگر ها؛ اگرهايي است كه بيشتر به انفعال و سستي مواضع ما مي انجامد.

الان در نظرسنجي ها چه وضعيتي داريد؟

هنوز نمي توانم جايگاه خودم را محاسبه كنم اما فكر مي كنم كه رشدم خوب بوده. البته دوستان ديگري از من جلوتر هستند. البته اينها بستگي به فضاي سياسي، منابع پشتيباني، حاميان، فعاليت هاي كانديدا و عوامل ديگر اجتماعي دارد كه اينها بايد با هم جمع بشود تا وضعيت هر فرد مشخص بشود.

به نظر شما دولت كانديدا معرفي مي كند؟

بناي دولت بر اين است.

اين القا را كه مردم به روحانيون راي نمي دهند را قبول داريد؟

اينكه دارد چنين القايي صورت مي گيرد صحت دارد. يعني عده اي به صورت سازمان يافته دارند اين عمليات رواني را انجام مي دهند و اين هم توسط يك موج غير انقلابي معارض روحانيت دارد دنبال مي شود هم توسط برخي كانديدا ها. حتي كانديدا هاي خودي دارند به اين موضوع دامن مي زنند. با اين حال من تلقي اين چنيني ندارم. من فكر مي كنم كه در جامعه ما كانديدايي كه بتواند كارامدي و صداقت خودش را نشان بدهد و اعتماد سازي بكند، در افكار عمومي جايگاه خواهد داشت.

آقاي ولايتي چند وقت پيش در جامعه وعاظ گفتند كه من سال 84 به اين دليل انصراف دادم كه آقا مجتبي تهراني به من گفتند كه تا روحاني هست شما نبايد كانديدا بشويد. شما اين مبنا را قبول داريد؟

حالا ايشان كه اين موضوع را شنيدند به اين مبنا عمل كنند.

به نظز شما گزينه اول دولت چه كسي است؟

ظاهرا شخص شخيص رحيم مشايي

آيا دولت مي تواند بگويد كه من انتخابات را برگزار نمي كنم؟

نه كسي مي تواند جلوي انجام انتخابات در كشور را بگيرد و نه كسي قدرت دارد نتيجه آرا را تغيير دهد. مطمئنا در كشور ما آرا وابسته به صندوق است و هر آنچه كه در صندوق است بدون تغيير اعلام خواهد شد. من فكر مي كنم كه الان صندوق ناموس كشور ماست و نظام نه به كسي اجازه تعرض به صندوق را خواهد داد و نه به آراي مردم.

مهندسي آرا چطور؟

اينها حرف است. عده اي دوست دارند فضاي انتخابات را هدايت كنند. ما هم داريم طوري بررسي مي كنيم كه اگر كانديدا شديم آرا به نفع ما رقم بخورد. از اين منظر طبيعي است اما اگر منظور اين باشد كه نظام به دنبال طراحي خاص است، اين طور نيست. فراز و فرود هاي انتخاباتي در كشور ما نشان داده كه واقعا فضاي انتخابات فضاي بازي است و نتيجه انتخابات دقيقا در صندوق هاي راي شكل مي گيرد.

مقام معظم رهبري فرمودند كه كساني كانديدا بشوند كه توان اداره كشور را در خودشان ببينند. شما اين توان را در خودتان مي بينيد؟

خب هر كسي كه كانديدا مي شود حتما احساس مي كند كه اين توان را دارد. تلقي من اين است و تجربه كاري ام هم اين را نشان مي دهد. بالاخره من بزرگترين دستگاه هاي ملي را اداره كردم و گسترده ترين و متنوع ترين حوزه ها را مديريت كردم و اگر هم چيزي بلد نبوديم هم ديگر حالا ياد گرفتيم. اگر در هر حوزه اي هم فقط يك كاري را ياد گرفته باشيم الان خيلي شده.

ظاهرا اين موضوع قرار است مبناي قضاوت و تصميم گيري شوراي نگهبان باشد و بر اين مبنا هم بيشتر از 4-5 نفر تاييد نمي شوند.

نه من چنين خبري را تاييد نمي كنم. شوراي نگهبان مانند سري هاي گذشته بررسي خواهد كرد. حالا تمايل بر اين است كه اگر بشود افراد صلاحيت دار تر حضور داشته باشند اما الزاما اين طور نيست كه به اين نتيجه برسد.البته اين مصوبه شوراي نگهبان است كه ديگر هر كسي وزير بوده الزاما صلاحيت كانديداتوري براي رياست جمهوري را ندارد و به اينها نمي شود گفت رجل سياسي مدير و مدبر. درست هم هست اين منطق. خب طرف بايد توان ساماندهي يك لشكر مدير را زير دست خودش داشته باشد. با مديران و طيف هاي مختلف مديريتي بايد بتواند ارتباط داشته باشد و نشان بدهد كه مديريت كرده و توانايي مديريت را دارد. با افكار عمومي بايد بتواند تعامل كند و با توده ها وطيف هاي مختلف سياسي و اجتماعي قدرت همراهي داشته باشد. اين ها لازمه كار است. خب ما يك مقداري با مسامحه عمل كرديم و عملا فضايمان خيلي به هم ريخته و شلوغ شده.

فكر نمي كنيد ممكن است براي شما هم اسنادي رو كنند مانند آن چيزي كه در خصوص واردات اتوبوس هاي چيني و صندوق تعاوني وزارت كشور در دوره شما مطرح شد؟

چرا اما الان وقت سند رو كردن نيست. اگر كسي سندي داشته باشد و تا كنون آن را ارائه نداده باشد و اعلام جرم نكرده باشد و به مراجع رسمي مراجعه نكرده باشد، مجرم است و قابل تعقيب كيفري. اگر كسي سند تخلف و جرمي را دارد بايد به محاكم و مراجع رسمي مراجعه كند و نگهداري سند مجرمانه خودش جرم است و عدم معرفي مجرم خودش جرم است و عدم پيگيري تعدي به حقوق بيت المال هم خودش جرم است. اينها همكاري با مجرم است و كسي هم كه اينها را منتشر كند خودش مجرم است. حالا ديگر فضاي دروغ و اتهام و تهمت هاي اينچنيني متاسفانه سكه بازار است.

شما را تهديد نكردند؟

چرا از همان اوايل چيز هايي گفتند و ما به آنها گفتيم كه اگر چيزي داريد و نگوييد آدم هاي بي معرفتي هستيد. خوب است كه به مردم معرفي كنيد و آنها را در جريان بگذاريد. به هر حال خوب است كه مردم با مديراني رو برو بشوند كه بهتر آنها را بشناسند.

گروكشي هم انجام دادند كه اگر شما بگوييد ما هم مي گوييم؟

خب اين كار را كه كردند ديگر. به هر حال اين حرف ها مطرح است و من هم به همه گفتم كه اگر خبطي كرده باشم بايد تاوان آن را بدهم. حالا اين تاوان يا دادگاه است يا جبران باشد به هر حال بهتر از اين است كه روي دوشمان بماند. اما اگر فكر مي كنيد اگر جايي ما درست تصميم نگرفتيم، تصميم اشتباهي گرفتم اين را بياييد در بوق و كرنا كنيد ما در برخورد با شما كوتاه مي آييم اشتباه مي كنيد و اين را عملا هم نشان داديم كه حتي عليه جايگاه خودمان حاضريم اقدام بكنيم اما حق و منافع كشور را از بين نبريم و نگذاريم از دست برود. من حتي در پست هايي هم كه بودم، گزارش هاي مربوط به عملكرد خودم را هم كه مي آمد خودم به دستگاه هاي مربوط منتقل مي كردم. اتفاقا در همان وزارت كشور هم يك گزارشي عليه وزارت كشور و مديران خودم آمد و من آن را منتقل كردم. هم به دستگاه كنترل داخلي خودمان و هم به بيرون و گفتم اين را بررسي كنيد و اگر مسئله اي است زود به ما بگوييد ما تصميم بگيريم و برخورد كنيم. من با اين مديريت كار كرده ام.

آن گلايه اي كه مقام معظم رهبري داشتند كه قواي سه گانه در موضوع مبارزه با فساد به وظيفه خودشان عمل نكردند به نظر خودتان شامل شما هم مي شود؟

نه نمي شود.

شما چه نمره اي به خودتان مي دهيد؟

نمره خيلي خوبي مي دهيم به خودمان. ما با امكانات كم، نيروي كم، محدوديت هاي زياد، موانع فوق العاده متعدد و اختيارات محدود دستاورد هاي قابل توجهي داشتيم و مجموعه را دوانديم. يعني من واقعا بيش از توان عادي اداري مجموعه را دواندم و از مجموعه كار كشيدم و دستاورد هاي قابل قبول و قابل توجهي هم به طور نسبي داريم. اما اگر كسي بخواهد بگويد كه در مقام مقايسه با جايگاه و ظرفيت انساني، همه مان بدهكاريم. اما در مقايسه با ديگران الان تنها جايي كه در كشور دارد به طور جدي با فسار مبارزه مي كند و همه اطراف قصه اعم از بخش خصوصي و بخش دولتي و افرادي كه در پرونده درگيرند، مي دانندكه اگر پرونده به سازمان بيايد كسي به راحتي نمي تواند از آن رهايي يابد، مگر اينكه مقصر نباشد، سازمان بازرسي است. ما هم با هيچ كس ملاحظه نكرديم. دوستمان بوده، خويشاوند بوده، مقامات بوده، آقازاده بوده، صاحب منصب بوده با همه اينها برخورد كرديم. مثلا گزارشي داشتيم از يكي از بستگان ما كه خبر رسيد بدهي دارند. گفتيم پرونده تهيه كنيد و نامه بنويسيد. تحت تعقيب قرار گرفت و اموالش ضبط شد و خودش هم ممنوع الخروج شد. دوستانمان هم كه بودند پيگيري كرديم. به آنها هم گفتيم كه حرمت دوستي اين است كه به شما تذكر بدهيم و رعايت كنيد اما اينكه تعقيب نكنيم و به دادگاه نفرستيم نه.

بزرگترين پرونده اي كه امسال بررسي كرديد چه پرونده اي بوده؟

اجازه بدهيد من طيف عرض كنم خدمت تان. امسال بزرگترين پرونده ها كنترل بانك ها بود. به نظر من امسال سال بسيار موفق و برجسته اي در ساماندهي به بانك ها بود. يك سري از بانك هاي خصوصي، صندوق هاي تعاون اعتبار، موسسات مالي اعتباري، قرض الحسنه ها را كه نظام پولي و مالي ما را به هم ريخته بودند در سطح وسيعي كنترل كرديم. به بانك مركزي فشار آورديم. شايد ظرف 15 روز آخر سال 4 – 5 هيات مديره بانك ها آمدند پيش من و از ما مهلت مي خواستند اما ما كارمان را به طور جدي دنبال مي كنيم.

آنهايي را كه اسم افراد خاصي در اطراف آنها هست را سازمان بازرسي با يك فشار رسانه اي و سياسي برخورد مي كند؟

ما امسال بيش از 15 بانك و موسسه مالي و اعتباري را با قدرت كنترل كرديم و خيلي از آنها هم رسانه اي نشد.

اما بانك پارسيان مصوبه شوراي مبارزه با پولشويي است.

من مسئول شوراي پولشويي نيستم. هر كسي كه مسئول اش است بيايد پاسخ بدهد. من مسئول كنترل نظامات قانوني هستم در بانك ها و موسسات ديگر كه حالا ما روي بانك ها كار كرديم و بانك هاي مهم كشور چه با نام و چه بي نام و چه مورد حمايت دولت و چه بدون حمايت دولترا داريم كنترل مي كنيم. 

آن بانك هايي كه مطرح شد، چون جلوي فعاليتشان را گرفتيم علني شد. بانك هاي ديگر را داريم اصلاح مي كنيم و فشار آورديم تا سهام و روابط و نوع فعاليت ها و تسهيلات دهي و سپرده گذاري هايشان را مشخص كنند. به اينها فشار آورديم و جدي هم داريم دنبال مي كنيم اما چون جلوي فعاليت شان را نگرفتيم علني هم نشد. اگر جلوي فعاليت بانك گرفته شودف طبيعتا همه مي فهمند اما تا جلوي فعاليت آنها گرفته نشد روال عادي خودش را طي مي كند. خيلي از اينها مربوط به مراكز پر قدرت هم هستند و صاحبان و مالكان آنها هم افراد بسيار صاحب نفوذ و قدرتمندي هستند اما ما هم داريم خيلي جدي اينها را كنترل مي كنيم و فكر هم مي كنيم كه اين كار ضرورت دارد.

معادن كشور را از حيث حقوق مالكانه و حقوق دولتي شانداريم سامان مي دهيم. الان بسياري از معادن حقوق مالكانه و حقوق دولتي شان اخذ نمي شود و اين يكي از مسائل مهم ماست و خيلي فشار آورديم. همين امروز يكي از بزرگترين معادن كشور را كه مدتهاست روي آن دست گذاشتيم و پيمانكاران و بهره برداران بزرگي در كشور دارد و عمليات چند هزار ميلياردي روي آن انجام مي شود را فشار آورديم كه بايد بهره مالكانه و دولتي اش مشخص بشود. جلسات پي در پي و مكرري هم به همين منظور برگزار كرديم و كارهاي بسيار سنگيني هستند. در منابع طبيعي و محيط زيست كارهاي بسيار جدي اي داريم انجام مي دهيم. در موضوع آب جلوي انحرافات تصميم گيري ها در خصوص آب كه بسيار موضوع مهمي هست با قدرت ايستاده ايم و با جديت داريم آن را انجام مي دهيم.

امسال چه ميزان از بيت المال رابه صندوق برگردانديد؟

امسال به طور ميانگين 6 هزار ميليارد تومان بيت المال برگردانديم در حوزه های مختلف. اينها شامل معاملاتي مي شود كه باطل كرديم، زمين هايي بوده كه بازگردانديم.

چه ميزان از اين پول دولتي است؟

بخش اعظم آن دولتي است اما اين به معناي اين نيست كه ما فقط روي دولت زوم كرده ايم. بلكه به اين دليل است كه بخش اعظم اقتصاد ما دولتي است. همان سهم را دارد. يعني در اقتصاد ما چون بخش اعظم آن دولتي است عملا هيچ اتفاق بزرگي بدون شراكت دو كارمند دولت ممكن نيست. اما اينكه سودش را دولتي ها خوردند نه الزاما به اين معنا نيست. خيلي از سود ها را افراد خارج از دولت برده اند.

در اين 8 سال عمر دولت كدام سال پر فساد تر بوده؟

نمي توان دقيق گفت اما در اين چند سال اخير حس زياده روي و بلند پروازي ها بيشتر بوده و در كنارش حجم تخلفات هم اضافه شده.

اين كه آقاي احمدي نژاد مي گويد دولت ما پاك ترين دولت بعد از انقلاب بوده را شما قبول داريد؟

در اينكه ايشان اين بيانات را داشته اند، تاييد مي كنم كه بله ايشان اين حرف ها را مي زنند.

یعنی پاک ترین نیستند؟

مي خواهند اين اتفاق بيافتد.

یعنی این اتفاق نیفتاده؟

تلقي من اين نيست.

آقاي هاشمي كانديدا مي شوند؟

نه.

محتمل ترين گزينه آقاي هاشمي چه كسي است؟

آقايان ناطق و روحاني.

آقاي روحاني ظرفيت اجماع پذيري و زمينه جذب راي دارند؟

مشكل مي بينم. خيلي بايد كار كنند.

آخرين ديداري كه با آقاي هاشمي داشتيد كي بود؟

دو هفته پيش در جلسه هيات نظارت مجمع.

گپ سياسي هم با هم داشتيد؟

در كنار آن همين بحث هاي سياسي بود كه آيا كانديد مي شويد يا نه كه ايشان تاكيد كردند كه كانديدا نمي شوند.

احتمال كشيده شدن انتخابات به دور دوم وجود دارد؟

به احتمال بسيار زياد.

كدام كانديدا ها به دور دوم مي روند؟

حتما يك اصولگرا در بين آنها هست.

احتمال دارد دو اصولگرا به دور دوم راه پيدا كنند؟

بله اين هم امكان دارد.

پيش بيني شما از ميزان مشاركت چقدر است؟

برآورد ما يك مشاركت معمولي است. يعني حدود 60 درصد. كه اين ميزان هم جزو نرم هاي خوب دنياست.

اگر شما تصميم گيرنده باشيد اجازه مي دهيد اصلاح طلبان در انتخابات حضور داشته باشند؟

بله حتما مفيد است.

حتي اگر از اتفاقات سال 88 اظهار برائت نكرده باشند؟

اجازه بدهيد تشخيص اين موضوع را به مراجع مربوط واگذار كنيم.

نظر شما چيست؟

به نظر من بايد اعلام موضع كنند. اصلا حادثه سال 88 را بگذاريم كنار؛ ما نبايد افراد را مجبور كنيم كه نسبت به يك حادثه نظر بدهند بلكه بايد از آنها بپرسيم كه شما نسبت به انقلاب، امام، رهبري، نظام، قانون، قانون اساسي و ولايت فقيه پايبند هستيد يا نه. اينها اصول ما است. اصول نظام است. هر كس به اين اصول پايبند باشد و خلاف اين عمل نكرده باشد؛ يعني واقعا التزامش را به نظام بيابيم بر اساس مباني قانوني بايد با حضور او موافقت كنيم. من فكر مي كنم كه شوراي نگهبان هم همين نظر را دارد. نبايد افراد را الزام كنيم كه نسبت به يك حادثه موضعگيري كند. شايد اصلا آن فرد در آن حادثه حضور و همراهي اي هم نداشته اما بر اساس ملاحظات جناحي و سياسي و شرايط خاص خودش نمي خواهد اعلام نظر صريح كند.

پيش بيني مي كنيد كه قبل از انتخابات فتنه اي صورت بگيرد؟

توسط برخي جريانات اگر خواسته هايشان تامين نشود احساس نگراني مي كنيم.

توان بسيج عمومي را دارند؟

نه تلقي من اين نيست و خيلي هم موفق ارزيابي نمي كنم اما در مسائل امنيتي خوشبيني كار غلطي است و نبايد از اين احتمال غافل شد. اتفاقا بايد با نگاه بدبينانه به حوادث نگاه كرد چون حيطه خطرناكي است و درصد هاي پايين هم در آن مهم است.

به پيوند انحراف و فتنه اعتقاد داريد؟

نمي دانم.

آينده سياسي آقاي احمدي نژاد را چطور پيش بيني مي كنيد؟

اميدوارم كه ايشان با خوشنامي دوره خودشان را تمام كنند و بتوانند يك زندگي خوب و به عنوان يك عنصر سياسي فعال در ادامه حيات جمهوري اسلامي حضور داشته باشند.

دولت خودش علاقه اي به يك فرود آرام و موفق دارد؟

چنين حسي ندارم.

فكر مي كنيد دولت تا 9 صبح 12 مرداد سركار باقي بماند؟

اميدوارم.

اگر دولت دست شما باشد ممكن است به اين سبكي كه شما از دولت رفتيد عمل كنيد؟

تا حالا چنين برخوردي نداشتم.

شما كابينه تان را معرفي مي كنيد؟

نه اصولگرايان بخش زيادي از تيم شان مشترك است. عملا اين كار به سادگي امكان پذير نيست.

چقدر در كابينه تان از روحانيون استفاده مي كنيد؟

در بسياري از كارهاي تخصصي كابينه افراد غير روحاني متبحر تر زياد داريم و شايسته نيست كه چون من به خاطر روحاني بودنم اين كار ها را به افراد روحاني واگذار كنم.

مهم ترين آسيب و پاشنه آشيل نظام چيست؟

ناكارآمدي كه خودش فساد را هم توليد مي كند.

شما نسبت به اين موضوع نگراني اي حس كرديد كه خواستيد كانديدا بشويد؟

دقيقا همين طور است. ببينيد من نظام بروكراتيك و ديوانسالاري كشور را ضعيف مي دانم كه نيازمند يك تحول اساسي است و فكر مي كنم كه دوستان ما اغلبشان در اين زمينه كار نكردند و تبحري ندارند و آشنايي چنداني هم ندارند و اگر هم به درمان اين موضوع نپردازيم تحولي در كشور اتفاق نمي افتد. نه رئيس قوي و نه تيم قوي باز اينها تحول چشمگيري ايجاد نخواهند كرد. درصدي احتمال دارد كه اتفاق بيافتد اما اين مقدار كارساز نيست. موفقيت اساسي تنها با يك تحول اساسي در نظام ديوانسالاري كشور اتفاق مي افتد.

با چه شعاري مي آييد؟

شعارهای بنده گرایش‌های تحولی و اهداف اقتصادی را نشان خواهد داد.

تاييد صلاحيت مي شويد؟

ظاهرا. اگر بنا باشد كه نظام ما راقبول نداشته باشد ديگر بعيد است كس ديگري راقبول داشته باشد.

با توجه به ديدار 3 چهره اصلاح طلب با رهبري آيا ايشان دارند آرايش سياسي جديدي را در كشور شكل مي دهند؟

حضرت آقا كاملا به مردم سالاري ديني وفادارند و آن را باور دارند. مديريت و طراحي مي كنند و فكر مي كنم به هيچ وجه اجازه نمي دهند مردمسالاري ديني مخدوش بشود و در اين جهت هم هدايت ها و راهنمايي هاي مناسب را در طول مسئوليت هايشان داشتند و فكر مي كنم اين روش را هم ادامه خواهند داد.

طرفدار نظام پارلماني هستيد يا رياستي؟

نظام پارلماني مبتني بر يك زيرساخت هايي است كه ايجاد اين زيرساخت ها در كشور بسيار سخت است و حداقل الان اين امكان را نداريم و به دلايلي كه بحث مفصلي را مي طلبد نظام رياستي بيشتر در جامعه ما جوابگو است.

اسامي چند نفر را نام مي برم شما اولين چيزي كه به نظرتان مي رسد را بگوييد.

آقاي خسرو تهراني

با ايشان كار نكردم.

آقاي حجاريان

تحليلگر و طراح پر توان و براي هر كار آماده

آقاي ربيعي

سعي مي كند كه عنصري مفيد باشد و در دايره نظام حركت كند.

سعيد امامي

پرونده باز نكنيم

آقاي فلاحيان

اميدوارم بتواند خدمت كند

آقاي ري شهري

براي ايشان آرزوي توفيق دارم. ايشان عنصر فعال و مفيدي هستند و الان هم كه پا در عرصه فرهنگي و اجتماعي گذاشته اند تلاش هاي خوب و ارزنده اي دارند.

قتل هاي زنجيره اي

حادثه اي زشت و ناگوار براي كشور و آسيب زننده به وجاهت و اعتبار ما و نظام ما و جايگاه سياسي و حقوقي كشور.

آقاي مصلحي

تحرك خوبي در اين عرصه بروز دادند. با اين كه تجربه حضور در اين عرصه را نداشتند فكر مي كنم تلاش شان قابل توجه و در خور تقدير است.

جاسوس

لازمه مديريت امروز دنيا

احمدي نژاد

پديده اي كه اميدواريم فرجام خوبي داشته باشد.

مشايي

اميدوارم يك منتظر واقعي باشد.