یزدفردا"به گواه تاريخ، منطقه غرب ايران ، خصوصا آذربايجان ، مهد تمدن بشري بوده است ولي متاسفانه شوينيسم فارس به علت كينه توزي با تاريخ ايران باستان، و ترس از اينكه، برملا شدن حقايق آن، پوچي و دروغ بودن ادعاي آنان مبني بر وجود تمدن پوشالي 2500 ساله آريايي/ پارسي در فلات ايران را ثابت خواهد کرد، لذا از نشر حقايق مربوط به آن شديدأ ممانعت کرده، و با وقاحت تمام تمدن هاي درخشان قبل از هخامنشي را بي اهميت و قبل از تاريخ مي نامند. لازم به ذکر است که در همه جاي دنيا به دوران قبل از اختراع خط توسط سومرها، يعني تقريبا 6000 سال قبل، دوران قبل از تاريخ ميگويند، ولي در ايران شوينيسم فارس 2500 سال را مرز بين دوران قبل و بعد از تاريخ معرفي ميکند تا توجه مردم به سوي تمدن هاي باستاني فلات ايران جلب نشود. اين عمل زشت و غير انساني، خيانت بزرگي است كه قومگرايان فارس به ايرانيان در کل و خصوصا به آذربايجاني ها که وارثين واقعي تمدنهاي قوتتي ها، ايلاميان، سومريان، ماننا ها، مادها، اورارتوها و. . . ميباشند.
آثار و نشانه هاي فراواني از تمدن هاي قديم آذربايجان به صورت صدها تپه تاريخي هزاران ساله در همه جاي آذربايجان پراكنده هستند و به امان خدا رها شده اند. دزدان و قاچاقچيان آثار باستاني، با تشويق اشخاص ضد آذربايجاني داخل حكومت، که خودشان نيز در اين دزديها و فروش اين آثار دست دارند، در آنجا ها بدون هيچ ممانعتي به غارت آثار باستاني آذربايجان مشغول هستند و آنچه هم از غارت دزدان در امان مانده توسط حاکميت شوينيستي فارس به بهانه هاي مختلف تخريب ميشوند و نمونه بارز آن تخريب ارگ عليشاه و محوطه تاريخي مسچد کبود در تبريز ميباشد.
عده زيادي از محققين سرشناس، مثل آرتور كسيت، هنري فيلد و … آذربايجان را سرزمين ظهور انسان متفكر و مهد جامعه متمدن ميدانند.
سومريان كه امروزه بانيان تمدن بشري شناخته ميشوند اقوامي التصاقي زبان، با زباني خيلي نزديک به ترکي امروزي، بودند كه بعد از مهاجرت از آسياي ميانه و سكونت چند صد ساله در آذربايجان به بين النهرين كوچ كردند و با اطمينان ميتوان سومرها را اجداد آذربايجاني ها و تمدن آنها را شاخه اي از تمدن باستاني آذربايجان به شمار آورد.
چون تمدن سومر رابطه و خويشاوندي تنگاتنگي با تمدن هاي آذربايجان باستان قوتتي، هوري، آراتتا، ماننا، اورارتو، ماد، دارد و خود شاخه اي از تمدن باستاني آذربايجان شمرده ميشود، لذا مطلب را با بحثي كوتاه در مورد تاريخ سومرها ادامه ميدهيم.
سومرها شاخه اي ازاقوام آسياني اورال ـ آلتائيک بودند كه در حدود 6000 سال قبل از ميلاد، همراه با اقوام خويشاوند خود، هوري ها، ايلاميان، و. . . از آسياي ميانه كوچ كرده و دولتهاي مقتدري را در ايران، آناتولي و بين النهرين ايجاد كردند. آثار باقيمانده از اقوام نامبرده نشانگر آن است که، همه آن تمدن ها داراي منشاء مشترک بوده و يك حوزه تمدني مشترك را تشكيل ميدادند و اقوامي كه آن تمدن ها را بنا نهاده بودند، داراي ريشه نژادي، زباني و فرهنگي مشترك بودند.
جغرافياي ارضي سومرها شامل بين النهرين، شمال غرب خليج کنگر ( خ. فارس ) امروزي و غرب خوزستان امروزي بود. البته برخي از تاريخدانان، سومرها، اجداد ترکان را، نه مهاجر، بلکه بوميان اصيل بين النهرين ميشمارند و عقيده دارند که، بعدها در طول اعصار به آذربايجان، آسياي ميانه و. . . پخش شده اند.
سومريان در كتيبه هاي سومري بصورت واضح اشاره ميكنند كه، از كوههاي شمال و شمال شرق ايم كورا، ايم= شمال_شرق، كورا= كوه به بين النهرين آمده بودند. سومرها خودشان خود را ” کارا کل” يعني سياه سر ميناميدند، نه سومر.
سومرها در حدود 5500 سال قبل از ميلاد از اقوام هم نژاد و همزبان خود در آذربايجان يعني هوري ها، سابيرها سوبار ها، قوتتي ها، لولوبي ها، آذ ها، جدا شده و به بين النهرين كوچ كرده و در آنجا اولين تمدن مدني بشري را بنا نهادند. سومر ها تمدن هاي شهري ur، Mari، uruk، nippur، kish، را در حدود 4500 سال قبل از ميلاد بنا نهاده بودند. سومرها به عنوان اولين قانونگذاران بشريت بشمار ميروند و از Dungi پادشاه اور و نيسابا و اورو كاجينا شاه لاقاش 2600 سال قبل از ميلاد مجموعات عظيمي از قوانين به جاي مانده كه مربوط به همه مسائل زندگي ارث، خريد و فروش، مجازات مامورين دولتي متهم به رشوه خواري، قوانين حقوقي زنان، ميباشند. بعدها حمورابي شاه سامي بابل دستور داد تا آن قوانين را جمع آوري کرده و بر روي لوحه هاي سنگي بنويسند، كه امروزه تحت نام ” قوانين حمورابي” معروف هستند.” ( منبع 3 )
تمدن سومري بر پايه سيستم دولت ـ شهري بنا گشته بود، هرچند که پايه اقتصادي آن بيشتر بر کشاورزي استوار بود، تا به صنعت. در هزاره سوم قبل از ميلاد، سرزمين سومر تقريبا داراي 13 شهر بود و هر شهري با دهات زيادي احاطه شده بود. جمعيت شهرهاي سومري تخمينأ بين 10- 50 هزار نفر بود.
اولين دولت سومري که در تاريخ ثبت شده است، توسط etana، حاکم شهر ” کيش”، در 3000 سال ق. م. تاسيس شد. لوحه هاي سومري از او به عنوان شاهي که براي مردم ثبات و رفاه به ارمغان آورد، ياد شده است.
حکومت سومر بعدأ به دست حاکمان شهر اوروک “uruk” افتاد. شاهان معروف سلسله اوروک عبارتند از: enmerkar، lugalbunda، gilgamish ، dumuzi، شاهان اين سلسله افرادي مدبر و شجاعي بودند و کارهاي شجاعانه و خارق العاده آنها الهام بخش حماسه سرايي هاي زيادي در بين شعرا و نويسندگان آن دوره سومر شده است، حماسه معروف گيل قاميش نيز مربوط به اين دوران است. اين دوره، يکي ازعصرهاي طلايي ادبيات و شعرنويسي سومر بشمار ميرود.” ( منبع 2 )
بعد از سلسله اوروک، به ترتيب حکومت بدست سلسله هاي شاهي شهرهاي ” Ur ” و “Lagash ” افتاد. در حوالي 2350 ق. م. سارگون حاکم سامي شهر Agade Akkad، حاکم بر سومر شد و به همراه آن زبان اككديان در کنار زبان سومري رسميت يافت. سارگون شاه اككد حكومت خود را تا مناطق دور دست در شمال و غرب گسترش داد و بارها برعليه قوتتي ها در آذربايجان و ايلاميان لشكر كشي كرد. بدستور سارگون قوانين و نوشتجات سومري به زبان سامي ترجمه شده و در معبد “ائرئخ” نگه داري شد. بعدها آشور بني پال از اين نوشته ها نسخه برداري كرده و به آشور برد و به اين صورت قوانين و نوشتجات سومريان در بين اقوام مختلف پخش و نگهداري شد.
در لوحه هاي سومري، از افتادن قدرت به دست سامي ها بعنوان اولين فاجعه ياد شده است. در دوره اکدي ها، نارام سين، نوه سارگون ٫به دلايل نامشخصي، به شهر مذهبي سومرها “نيپور” حمله و معبد بزرگ آنجا را غارت کرد. منابع سومري از آن بعنوان دومين فاجعه سومرها نام برده اند.
بعد از جنگهاي متوالي در سال 220 ق. م. قوتتي هاي آذربايجان، شهر اککد، پايتخت آککدها را گرفته و ويران کردند و سلسله اککديان در سومر را برانداختند. قوتتي هاي آذربايجان 91 سال درسومر حکومت کردند ولي چون قوتتي ها در تمدن و شهرنشيني در مقايسه با خويشاوندان سومري خود، در سطح پائيني قرار داشتند، لذا با گرفتن خراج و رشوه از بزرگان سومر، اداره تمام امور سومر را به عهده خود سومرها گذاشتند. هر شهر سومري طبق روال سابق شاه سومري خود را داشتند و رهبر قوتتي ها که در شهر بابل ساکن بود، شاه شاهان سومر شمرده ميشد. بدليل همزباني و خويشاوندي بين قوتتي ها و سومرها، حمله قوتتي ها کمکي بود براي سومرها، تا بتوانند در سايه حاکميت قوتتي ها موفق به ترميم و بازسازي زبان و فرهنگ خود که در طول حاکميت 150 ساله سامي ها مورد تعارض قرار گرفته بود، بشوند.
Gudea حاکم سومري شهر “اور” در همکاري با قوتتي ها، موفق شد دوباره يک سلسله سومري را در اور تاسيس کند، با اينکه از لحاظ سياسي تحت سلطه قوتتي ها بود. او يکي از شاهان معروف سومر ميباشد و مجسمه هاي زيادي از او پيدا شده است. در نهايت، Utu-Hegal، حاکم سومري شهر Umma، موفق شد که به حاکميت قوتتي ها در سومر پايان داده ودر سال 2109 ق. م. دوباره يک سلسه سومري حاکم بر کل سومر را تاسيس کند. اين بار سومرها بر عكس حاكميت قبلي شان جنگهاي طولاني را با ايلام و لولوبي ها داشتند” ( منبع 2 )
Ur-Namma از شاهان بعدي سومر، معروفترين رفورميست تاريخ سومر ميباشد که سومين سلسله شاهي “اور” را بنا نهاد 1950 – 2050 ق. م. او اولين “کتاب قانون” در تاريخ بشريت را وضع کرد و طبق نوشتجات سومري، او شاهي هنرمند، قانونگذار، عدالت خواه بود که به حقه بازي، کلاهبرداري، ظلم ثروتمندان به فقرا و. . در کشور خاتمه داد.” ( منبع 3 )
Shulgi فرزند “اور ـ ناما” نيز از شاهان معروف و خوشنام سومر ميباشد. او علاقه وافري به هنر، شعر و موسيقي داشت. او در شهرهاي “نيپور” و “اور” مدارس زيادي را ساخت و اکثر 800 هزار لوحه سومري که تا به حا ل پيدا شده اند، توسط تربيت يافتگان اين مدارس نوشته شده است. شولگي 50 سال حکومت کرد و در دوره او شعرا و نويسندگان در تمجيد از او با هم رقابت ميکردند. در يکي از اشعار از او بعنوان شاهي که “همه لذات زندگي را براي مردم سومر فراهم کرد” ياد شده است.
43 سال بعد از مرگ اين شاه، دربيست و پنجمين سال حکوت نوه او، Ibbi- sin، سومر مورد حمله ايلاميان از شرق و ايلات بيابان نشين سامي” آموريها ” از غرب شد. بدليل خيانت ژنرالهاي سومري. “ريم سيم” شاه ايلام، موفق به فتح شهر “اور” شده، شاه سومر را به اسيري گرفته و هيکل خداي سومر “نه نه” را به ايلام برد. ايلاميان 60 سال بر سومر حكومت كردند.
اين واقعه باعث ضعف تدريجي سومرها و قدرت گيري دوباره سامي ها شد، بطوري که چندين دهه بعد، در دعوا بر سر حاکميت بين سومرها و سامي ها، حمورابي، حاکم آموري بابل، با شکست دادن Rin-Sin، رقيب سومري خود، حکومت بين النهرين را بدست گرفت. سال به حکومت رسيدن حمورابي، 1750 ق. م. پايان دوره باستاني سومر و شروع دوره اي که به ” تمدن بابل” معروف است، ميباشد. عده اي از سومرها که نميخواستند زير حاکميت سامي ها زندگي کنند، بتدريج به آذربايجان و آسياي ميانه برگشتند و آنهايي هم كه باقي ماندند به مرور زمان در بين سامي ها حل شدند، ولي فرهنگ و مدنيت سومرها در طول قرنها پايه اصلي تمدن بابل بود. فرهنگ، خط و زبان سومري تا قرنها بر بابل حاکم بود و اکثر کتيبه هاي شاهان بابل تا قرنها به خط و زبان سومري نوشته ميشد.” ( منبع 2 ). در زبان عربي صدها کلمه با منشاء ترکي وجود دارد که مستقيمأ از زبان سومري داخل زبانهاي سامي قديم، و از آنها نيز به زبان عربي امروزي رسيده است، مثلا کلمه”يتيم”، “متين” و …، کلمه “مته، ماتان”، درترکي قديم به معني محکم ميباشد. تمدن بابل ادامه تمدن سومر بود.
زندگي اجتماعي، سياسي، مذهبي و اقتصادي سومرها با قوانين و مقررات پيچيده اي بر اساس عدالت و قانون تنظيم شده بود. طبق ميتولوژي سومرها، جهان هستي تحت کنترل دقيق يک دسته خدايان، که جسما شبيه انسانها ولي داراي قدرت مافوق طبيعي بودند، اداره ميشد. بزرگترين خداي سومر “dingir” بود، که در زبان ترکي امروزي tengri و تانگري تلفظ ميشود. از ديگر خدايان مهم سومرها، An خداي آسمان، ” Nanna “، نه نه، مادر به ترکي خداي زمين، In-anna، اين آنا، خداي عشق و محبت بودند. بعدها سامي ها، بابلي ها و آشوري ها، In-anna خداي سومري را تحت نام ايشتر، ايستر” Ishtar ” کلمه اي ترکي، به معني دوست دارنده، عشق و محبت، عبادت ميکردند.
در داستان حماسي گيل گمش يک كلمه تركي ميباشد و فرم اصلي کلمه “بيل گميش” ميباشد، كه قديميترين داستان حماسي شناخته شده بشري ميباشد، ارتباط و علاقه خيلي نزديك سومرها با آذربايجان، خزر و آسياي ميانه كاملا مشهود هستַ قهرمان داستان قيل گميش شاه و خداي شهر اوروک در سومر، براي پيدا كردن راز ابدي زيستن در سفري دراز و پر خطر، به پيش “اوتنا بيشديم” كه در وسط درياي خزر زندگي ميكند ميرود. او از آذربايجان رد شده و در داستان خيلي از مكان هاي جغرافيايي آذربايجان، مثلا كوه ميشو شمال مرند، درياچه اورمي، نام برده شده است و اينكه رمز جاودانه زيستن در وسط خزر بود و نه در خليج كنگر كه بغل دست سومرها بود همه نشان دهنده علايق ناگسستني آنها به آذربايجان وحوالي درياي خزر، كه منشأ شان از آنجا بود، ميباشد. سومرها با گذشت قرنها وطن اصلي خود آسياي ميانه و آذربايجان را هيچوقت فراموش نكرده بودند و حتي در تدفين مردگانشان آنها را به پهلو و رو به شمال شرق قرار ميدادند. به عقيده بعضي از تاريخ دانان، بعد از دومين باري که سومر ها حاكميت را در بين النهرين به سامي ها باختند، يعني در سال 1750 قبل از ميلاد، عده اي کثير از آنها به آذربايجان ، قفقاز و آسياي ميانه برگشتند. سومرها يي که به آذربايجان برگشتند در بين اقوام همزبان و هم نژاد خود در آنجا قوتتي ها، ساوير ها و. . . حل شدند و در تکامل بعدي تمدن آذربايجان سهيم شدند. مثلا حماسه قيل گميش سومري، هنوز هم با كمي تغيير، که نتيجه گذشت چند هزار ساله ميباشد، در حماسه كوراوغلي در بين ملل ترك، خصوصا آذربايجان، زنده هست” ( منبع 3 )
اولين باستانشناساني که لوحه هاي سومري را در قرن اخير ترجمه کردند، تاريخدانان يهودي بودند. آنها طبق رسم مرسومشان در تاريخنويسي رعايت بيطرفي را نکرده و با دروغگويي سعي کردند که سومرها را سامي و يهودي معرفي کنند. يهوديان، که اکثر مراکز تاريخشناسي دنيا را قبضه کرده اند، هميشه سعي ميکنند که تاريخ تمدن هاي مختلف خاورميانه و آسياي ميانه را طوري جعل کنند که حقايق و حوادث تاريخي افسانه هاي تورات را تائيد بکنند.
بعدها دانشمتدان و زبان شناسان بيطرف با ترجمه و بازخوني الواح سومري، ادعاي دروغين يهوديان را افشا کرده و ثابت نمودند که، زبان سومري هيچ ارتباطي با زبانهاي سامي و هندواروپايي نداشته و فقط با زبان ترکي خويشاوندي دارد، و لذا زبان سومري را “پروتوترک”، يعني پيش ترکي ناميدند. البته تاريخنويسان يهودي دست از دغل بازيهاي خود برنداشتند و با تئوريهاي ديگري به ميان آمدند، از آن جمله: اينکه سومريان بانيان تمدن بشري نيستند بلکه اقوام سامي بنيان تمدن را گذاشته اند؟ و يا اينکه سومرها وارثي در دنياي امروزي ندارند و آنها کلا از بين رفته اند؟ و …
يکي از اين تاريخدانان مشهور يهودي، که سومرشناس معروفي ميباشد، ساموئل نواح کرامر samuel noah kramer در کتابهاي مختلفش راجع به سومر ها عقايد ضد و نقيضي را ارائه داده است، کرامر در اثري که در سال 1956 در آمريکا چاپ شده ” From the tablets of sumer” در بخش 22 نظريه اي خنده داري را ارائه ميدهد که عمق غرض و موضع طرفدارانه ايشان را نشان ميدهد، او در اينجا مينويسد که، تمدن سومر را يک قوم سامي يهودي؟ با کمک قوم پارس که 6 هزار سال قبل از ميلاد از منطقه فارس کنوني به بين النهرين آمده بودند، پايه گذاري کردند و سومرهاي وحشي در حدود 5 هزار سال ق. م. از آذربايجان کنوني به آنجا حمله کرده و تمدن آنها را مصادره کردند. البته اين تاريخشناس مشهور در همان بخش كتابش ياد آوري کرده است که، ايشان هنوز هيچ مدرکي براي اثبات تئوري خود پيدا نکرده است ” ( منبع 1 ). لازم به ياد آوري است که همين يهودياني از قماش کرامر، همچون گيريشمن و. . .، و تاريخ کلأ جعلي فارسها را نوشته اند، زمان ورود آريائي ها به فلات ايران را 8 صد سال ق. م. نوشته اند، و هيچ مدرک تاريخي آشوري، بابلي، ايلامي و. . به تاريخي ديرينتر از 600 ق. م. اشاره نکرده است. لذا نظريه کرامر در مورد سومر واقعأ افتضاح و پررويي بيش از حد بود و لذا ما در نوشته هاي بعدي اين سومر شناس ميبينيم که مجبور به اعتراف شده و نوشتجات قبلي اش را نقض ميکند؛ مثلا در کتاب ” Inanna ، Queen of Heaven and earth” 1983، صفحه 130، بطور واضح مينويسد که زبان سومرها فرم قديمي زبان ترکي بود و تصديق ميکند که سومرها پايه گذار تمدن بشري هستند.” ( منبع 2 )
مهمترين جشن هاي رايج در ايران امروزي نوروز، مهرگان ، شب يلدا و ַַַ نيز يادگارهاي هستند از سومر ها، به عقيده دانشمندان و تاريخ دانان براي مثال محقق مشهور امريكايي Charles Berlitz در كتاب”مثلث اژدها” و C. F Jean در كتاب”ReligionsumerianeLa” ، و پروفسور S. N. Kramer در كتاب”Mesopotamien، new” اين جشن ها اصلا از زمان قبل از مهاجرت سومريان از آسياي ميانه در بين آنان و اقوام خويشاوندشان در آنجا رايج بود و با مهاجرت آن اقوام به قفقاز، آنادولي، آذربايجان ، غرب ايران و بين النهرين اين رسم و رسوم را همراه خود بدانجا ها نيز بردند و بازماندگان آنان در آسياي ميانه تركان بعدي نيز از شمال چين تا شرق درياي خزر هميشه اين مراسم را بجا آورده اندַ اين جشن ها براي اولين بار در اواسط دوران امپراتوري سلجوقيان بزرگ شروع به رايج شدن در بين اقوام تاجيك، تاتفارس و كرد، كرد. متاسفانه اين جشن ها نيز از كينه توزي و تحريفات شوينيسم فارس در امان نمانده و پان فارس هايي كه از راه فرهنگ دزدي مشغول هويت سازي براي قوم موهوم آريا هستند اين جشن ها را نيز بي شرمانه بدون هيچ مدركي با استناد به افسانه هاي شاهنامه به خود منسوب كرده و پيام عشق و صلحي را که اين عيد ها پيام آور آن هستند را، به نفرت و نژادپرستي آريايي شان آلوده کرده اند.
امروزه هم اگر منصفانه نگاه کنيم، ميبينيم که جشنهاي باستاني مثل تموز بايرامي = نوروز، چيله گجه سي = شب يلدا، چارشنبه بايرامي = چهارشنبه سوري و. . . در داخل جغرافياي آذربايجان و مردم ترک آنجا؛ پررنگتر، متنوع تر و با شکوه تر از هر جاي ديگر، جشن گرفته ميشود و اين نشاندهنده رابطه کهن و عميق ترکان با تمدني است که اجداد سومري آنها پايه گذاري کرده بودند.
سومرها به عنوان بانيان تمدن بشري، خدمات زيادي را به بشريت کرده اند. از جمله كارهاي مهمي كه سومريان براي بشريت كرده اند:
آفريدن قانون و اولين بانيان حقوق بشر، اداره جامعه بر اساس قانون، اختراع چرخ، پايه و اساس علوم و صنايع مختلف را گذاشتند كه بعدا توسط ديگران تكامل پيدا كرد، پايه و اساس شيمي، رياضيات، داروشناسي و …
تقسيم هر شبانه روز به 24 ساعت و هر ساعت به 60 دقيقه و هر دقيقه به 60 ثانيه، كشف و به كار گرفتن انواع فلزات، اشعار و داستانهاي سومر که از لوحه هاي سومري بازخواني شده، نشان ميدهد که پايه ادبيات را نيز آنها گذاشتند.
اختراع خط اول هيروگليف و بعدا خط ميخي از كارهاي ديگر سومريان هست، داريوش هخامنشي 3500 سال بعد، با استفاده از همان خط ميخي اختراعي سومرها كتيبه هاي خود را به سه زبان ايلامي، اكدي و پارسي نويساند.
هنر پيکر تراشي، معماري را بنيان گذاشتند و هنر ساختن مهرهاي استوانه اي را آفريدند، که با هنرمندي بي نظير با اشکالي خيلي ظريف حکاکي شده بودند و بعد از كشيدن آن بر روي لوحه گلي، اشکال آن در کليت ديده ميشد، اين هنر بعدها در بين مصري ها و يوناني ها نيز پخش شد.
سومر ها براي اولين بار در تاريخ، براي اداره کشور مجلس شورايي ايجاد کردند، که از دو تالار، تشکيل شده بود، يکي محل ريش سفيدان و ديگري محل جوانان بود. ايجاد سيستم قضايي پيشرفته که براي اولين بار مجرمين بر اساس قانون دادگاهي ميشدند. در هر جلسه دادگاه در سومر، 4 قاضي همزمان شرکت ميکردند.
در ساحه فلسفه و مذهب نيز سومرها خدمات زيادي را به بشريت کردند. طرز آفرينش انسان، عقيده به دنياي زيرين، قيامت، طوفان نوح، جدايي روح از جسم و انتقال آن به دنياي زيرين به هنگام مرگ، عقيده به خير و شر، روشنايي و تاريکي و. . .، همه تفکرات فيلسوفان سومري بود که بعدها در بين اقوام سامي پخش شده و الهام بخش کتب مذهبي يهوديان، مسيحيان و مسلمين شده است.
حضرت ابراهيم ساکن سومر بود، که در سال 2050 ق.م. از آنجا کوچ کرد، يعني زماني که سومرها بعد از بدست گرفتن دوباره حاکميت سومر، به سامي ها خيلي فشار ميآوردند.
پروفسور woolley كه از طرف دانشگاه پئنسيلوئييا و موزه بريتانيا بعنوان رئيس هيت كاوشگري در شهر اور بدانجا فرستاده شده بود بعد از سالها تحقيق مينويسد”خلق سومر در بين النهرين 2500 سال قبل از مصريان تمدن بشري را بنا نهادند” وي فرضيه قديمي بودن تمدن مصر را با مدارك قطعي طرد كرده و مي نويسد” سومريان در 3500 سال قبل از ميلاد مراحل پيشرفته تمدن را پشت سر گذاشته بودند و به مصر، آسياي صغير، يونان، آشور و غيره راه تمدن را نشان داده بودندַ
لئو پووانت از سومر شناسان معروف مينويسد: از 3000 سال ق م تمدن درخشان شهرهاي سومري سامي ها را از شبه جزيره عربستان به خود جذب كرد و آنها بتدريج بخش عمده اي از جمعيت سومر را تشكيل دادند و از 2350 ق م توانستند حاكميت سومر را به مدت 150 سال بدست بگيرند. اكدها وقتي كه سومرها در 2109 ق م دوباره حاكميت را به دست گرفتند شديدا با سامي ها بدرفتاري كرده و در نتيجه عده اي از آنها مجبور به مهاجرت به فلسطين و مصر شدند و تمدن سومر را با خود بدانجا ها بردند و بعدها تمدن مصر ، فنيقيه و تمدن يهوديان را بنا نهادند. يك عده اي نيز در كنار موصل، نينوا، ساكن شده و بعدها دولت آشور را ايجاد كردند. دو قبيله etrusk و سيكول نيز به طرف غرب كوچ كرده و در يونان، كرت، جنوب ايتاليا ساكن شده و تمدنهاي اوليه آن سرزمين ها را به وجود آوردند.
رنه گروسه فرانسوي معتقد هست كه سومريان بدون شك تمدن خود را از مردم آذربايجان كسب كرده اند.
هروزني “B. Hrozny” دانشمند چك، كسي كه براي اولين بار موفق به قرائت و ترجمه لوحه هاي هيتي شد؛ آذربايجان را اقامتگاه ثانوي سومري ها ميداند ( جامعه بزرگ شرق، صفحه 161 )
ساموئل نوح كريمر سومر شناس معروف كه خيلي از لوحه هاي سومري را ترجمه كرده در كتاب “الواح سومري” صفحه 258 تاييد مي كند كه سومرها از آسياي ميانه و از طريق قفقاز به آذربايجان آمده، و بعد از سكونتي دراز مدت در آنجا، به بين النهرين مهاجرت کرده و در آنجا ساكن شدند. وي ادامه ميدهد: سومر ها در ايجاد تمدن آراتتا در آذربايجان و تمدن هاي باستاني درغرب ايران نقش بزرگي داشتند. آراتتا، 5000 ق م در آذربايجان زندگي ميكردند و بعدها از آنجا به بين النهرين کوچ کردند.
چارلز بارني عالم تاريخ شناس انگليسي بعد از تحقيق روي آثار پيدا شده از گورتپه و حسنلو در آذربايجان به اين نتيجه رسيده كه صنعت فلزكاري اولين بار در آذربايجان شكل گرفته است. ( مجله ميراث فرهنگي، سال3، شماره 5، ص 53 )
باستان شناسان دامنه هاي جنوبي قفقاز را گهواره صنعت فلزكاري دانسته و تاييد ميكنند كه مواد اصلي در ساخت مفرع يعني مس و قلع در گنجه استخراج ميشده و معادن قلع 7000 ساله اين منطقه يادگار آن دوران هست.
ساموئل هوك در كتاب “تاريخ اوسانه در خاورميانه” ريشه نژادي سومريان را با ساكنين قديم آذربايجان قوتتي ها، لولوبي ها، سابير ها، گيلانكاسپي ها و غرب ايران کاسسي ها، ايلاميان يكي ميداندַ
هنري فيلد در كتاب “مردم شناسي ايران ، صفحه 175″ سكونت سومر ها در آذربايجان و جنوب خزر را ثابت ميكند.
پروفسور ذهتابي ( تاريخ قديم تركان ايران ، جلد 1 ) و محمد تقي سياه پوش ( پيدايش تمدن در آذربايجان ) نيز با تحقيقات خيلي ارزنده ثابت ميكنند كه خاستگاه سومريان آذربايجان بوده است.
فريتز هومئل “Hommel، Fritz”در ترجمه لوحه هاي سومري، بيش از 300 كلمه تركي پيدا كرد، كلماتي كه اكثرا به همان شكل قديمي اش در تركي امروزي هنوز هم به كار برده ميشود، و لذا هومئل با استناد به كشفيات علمي خود از كتيبه ها و لوحه هاي سومري، زبان سومري را به عنوان ريشه زبان تركي و “پروتو ترك” معرفي كرد.
“دل هايمزِ ، Dell Hyme” پژوهشگر و زبانشناس وابسته به دانشگاه شيکاگو در بخش انسان شناسي در رابطه با ارتباط رياضي بين زبانها تحقيقي انجام داده و 200 لغت انگليسي را در دو زبان “سومري و ترکي ” مقايسه کرده است. او در پژوهش چاپ شدهاش رابطه مشترک اين دو زبان را با مشابهت هاي لغوي موجود اثبات کردهاست. به اين صورت که بعد از 2000 سال گسست از يک زبان مرده ريشه لغات در زبان ترکي امروزي زنده است و مورد تکلم واقع ميشود. اين همه حقايق و شواهد براي آن ذکر ميشود که نظريه هاي رايج در ايران در مورد زبان کنوني ملت آذربايجان مورد بررسي مجدد قرار گيرد. چرا که عدم امکان دسترسي به اطلاعات و نيز اعمال منافع سياسي سبب شده اند که يک موضوع مهم علمي در مورد خاستگاه زبان کنوني مردم آذربايجان مخدوش شود و دانش صحيحي به مردم داده نشود.
در کتيبه اي آشوري از سال 716 ق. م. اسم قديمي کوه “سهند” که در بين اهالي ماد ـ ماننا استفاده مي شد، کوه ” او آ اوش” و منطقه کوهستاني نزديک آن ” او ايش ديش” آمده است. اين دليلي ديگر بر همزباني سومرها و قوتتي ـ لولوبي ها ميباشد. در زبان سومري “o، u، او” به معني عدد 10 ميباشد که در ترکي امروزي همان کلمه بصورت”اون، on” استفاده ميشود. “ايش، ائش” در زبان سومري به معني عدد3 که امروزه نيز در ترکي به صورت” اوش” استعمال ميشود. “ديش” در زبان سومري به معني “دندانه” و در ترکي امروزي به معني”دندانه؛ دندان” هنوز هم استعمال ميشود. لذا معني” او ايش ديش” ذکر شده در کتيبه آشوري به معني” سيزده دندانه” ميباشد و امروزه بدان محل “بش بارماخ” ميگويند. ( تاريخ ديرين ترکان ايران، ص 874، پروفسور زهتابي )
در لوحه اي سومري از 2100 ق. م.، شاعره اي سومري، به نام ” بيدا”، «به معني يگانه در زبان ترکي باستان”، در شعري که بخاطر فراق از پسرش که در “همدان” زندگي مي کرد، سروده است؛ به کلمات و اسامي ” کؤر”، ” آراز”، ” همدان”؛ ” ساز”، “تار”، “غم”، “ايل”، ” آي”" آد” به همان صورت که امروزه در ترکي آذري رايج است، در آن شعر بکار برده است. پروفسور تاريف آذرتورک، چارلز بارني، كوردون چايلد، هنري فرانكفرت و م. تقي سياهپوش ( پيدايش تمدن در آذربايجان ) معتقد هستند، كه سومرها موقع آمدن به بين النهرين كاملا به علم فلزكاري مجهز بودند و فلزات همراه آنان نه فقط شامل طلا و مس بود، بلكه شامل مفرع حقيقي نيز بود، اجداد آنان جايي ديگر، ( كه قطعا آذربايجان بود، چونكه آنجا نخستين پايگاه فلزكاري و گهواره اين صنعت شناخته شده است )، ياد گرفته بودند كه مس و قلع را ذوب كنند و مفرع بدست آورند، چون در سومر چيزي جز گل وجود نداشت. سومريان در طول حکومتشان در سومر ارتباط تنگاتنگي با همنژاد هاي خود در آذربايجان داشته و سنگهاي زينتي و مواد لازم براي صنعت فلزکاريشان را از اذربايجان تهيه ميکردند، در حماسه گيل قميش، در يکي از جنگها، گيل قميش با کمک دوست و همرزمش “enkidu” به جنگ “Huwawa” حاکم در کوهاي شمال، يعني آذربايجان، ميروند، تا با شکست دادن او که مانع رسيدن چوب جنگلي و سنگ هاي گرانقيمت به سومر ميشد، بجنگند.
با مطالعه سير تکامل خط ميخي سومري، و با توجه به اين حقيقت تاريخي که، سومرها قبل از مهاجرت به بين النهرين، قرنها در آذربايجان زندگي کردند، ميتوان با قاطعيت گفت که تمدن سومري ادامه و شکل تکامل يافته تمدن قوبوستان آذربايجان بود. از تمدن قوبوستان، که قديمي ترين تمدن شناخته شده تاريخ بشريت ميباشد هزاران نوشته تصويري باقي مانده و سومرها بعدها اين خط تصويري را به خط ميخي تکامل دادند. پروسه اختراع خط هزاران سال طول کشيده است و سومرها يکدفعه آنرا اخترا نکردند.
وابستگي و خويشاوندي زباني و فرهنگي بين مردم كنوني آذربايجان و سومرها خيلي قوي بوده و مورد تاييد اكثر تاريخدانان ميباشد و خيلي ها مثل” ف. هومئل” زبان سومري را پروتوترك مينامند. من فقط بطور خيلي مختصر به بخش كوچكي از اينها اشاره كردم، و در خاتمه مطلبي را راجع به يك نمونه از صدها مشترکات فرهنگي بين سومريان و تركان، اشاره كرده و مطلب را تمام ميكنم، آن هم صنعت موسيقي ميباشد اوزان ها و عاشيق ها در فرهنگ تركي جايگاه بخصوصي دارند و در كل تاريخ هزاران ساله تركان اوزان ها هميشه حضور فعالي در بين اقوام ترک داشته اند. فرهنگ، تاريخ، داستانها و حماسه هاي تركان را، اين نوازندگان خلقي، سينه به سينه با صداي دلنواز سازشان زنده نگه داشته اند. قديمترين ساز تركي كه تا حال پيدا شده در تركستان شرقي و منطقه اورومچي پيدا شده كه قدمتش به 400 سال قبل از ميلاد ميرسد، ولي قديمترين پيكره يك اوزان با سازش در دست مربوط به سومرها و در بين النهرين پيدا شده است و مربوط به 2400 ق م ميباشد، چيزي كه در نگاه اول، توجه بيننده را به خود جلب ميكند، اين هست كه كلاه، كمربند وشكل ساز، و مهمتر از آن طرز گرفتن ساز ايستاده و ساز را به سينه ميفشارد عينا شبيه اوزان هاي امروزي آذربايجان و جهان ترك هست. موسيقي اوزاني كه شاخص ترين و قديمي ترين هنر موسيقي آذربايجان و ساير ملل ترك تبار است، در هزاره هاي قبل از ميلاد در بين سومري ها و ايلامي ها رايج بود و نشانه هاي بعدي آن در هزاره اول قبل از ميلاد در بين ماننا ها، كانقا ها و بعد ها در بين اشكانيان ديده ميشود. خاستگاه اصلي و اوليه موسيقي اوزاني حوزه درياي خزر بوده و هنوز هم در آن حوزه رايج مي باشد. كتيبه هاي زيادي از سومر و ايلام به موسيقي اوزاني اشاره ميكنند، مثلا: در سال 2250 ق م “كوتيك ايشوسپناك” پادشاه عيلام به اوزان ها حقوق ميداد تا شب و روز در جلوي معبد خداي ايشوسپناك بنوازند ( دنياي گم شده عيلام صفحه 68 ).
در سال 2150 ق م ، زمانيكه قوتتي هاي آذربايجان در بابل حكومت ميكردند” گوده” شاه سومري “لاقاش”، كه زير دست آنها بود، به سرپرست اوزان هاي شهر دستور ميدهد كه پرستشگاه اينانا نه نه، الهه سومري را با نواختن ساز پر از نواي شادي كنند ( تاريخ پيشرفت علمي و فرهنگي بشر، جلد 1، صفحه 558 ). آلات موسيقي زيادي، همچون کمانچه، ني، دهل، چنگ، قووال از سومرها پيدا شده است.
پس ميبينيم كه علاوه بر زبان، موسيقي سومري نيز در بين تركان امروزي زنده هست. با توجه و تكيه بر آثار باقي مانده از سومر و تحقيقات وسيع سومر شناسان بطور قطعي ثابت ميشود كه سومر ها شاخه اي از تركان باستاني بودند كه درحوالي 5500 سال ق م همراه با ديگر اقوام باستاني ترك، هوري ها، قوتتي ها، سابير ها، لولوبي ها، كاسسي ها و … از آسياي ميانه به آذربايجان كوچ كردند و سومر ها بعد از زندگي طولاني و تشكيل دولت در آذربايجان به بين النهرين كوچ كرده و با علم و دانشي كه از آذربايجان به همراه داشتند توانستند اولين تمدن بشري را بنا كرده و بزرگترين خدمات را به بشريت انجام دهند.
تركان دنيا ، به خصوص تركان آذربايجان ، به عنوان وارثين حقيقي سومرها به آنان افتخار كرده و همچون فرزندان راستين آنها در راه صلح و خدمت به بشريت هيچ وقت كوتاهي نكرده اند. همچون اجداد سومريشان، آذر بايجاني ها نيز هميشه مقدم مهمانان و تازه واردين به سرزمينشان را گرامي داشته اند، هرچند که بعضي از آنها همچون ارمني ها و آشوري ها در اين اواخر، نمک را خورده و نمکدان را شکسته اند.
1- 1956، From the tablets of sumer، samuel noah kramer
2- 1983 Inanna ، Diane Wolstein، Queen of Heaven and earth” ـ، samuel noah kramer، ص 130