زمان : 15 Farvardin 1392 - 17:42
شناسه : 67340
بازدید : 3028
يـزد، شهري آباد يـزد، شهري آباد حسین مسرت

*

شهري كه اكنون در اثر قهرِ طبيعت و بيشتر، انسان‌هاي باشنده در آن به كويري خشك و بي‌كشتزار تبديل شده، در گذشته‌اي نه چندان دور (از لحاظِ عمر زمين) ناحيه‌اي سرسبز و آباد بوده است، گواه اين سخن، نوشته‌هاي جغرافيدانان و جهانگرداني است كه از اين سرزمين گذشته‌اند.

نخستين كس كه اشاره بر آباداني يزد دارد، «ابن حوقل» است كه در حدود سال 331 ق مي‌نويسد: «... مانندِ شهرهاي كوهستاني، فراخ نعمت است ... اين شهر بسيار با صفاست و روستاهايي پهناور و فراخ نعمت دارد و خود شهر و روستاهايش به فراواني ميوه معروف است و مقداري از ميوه‌هاي تر يا خشك آن به اصفهان و جاهاي ديگر حمل مي‌شود. كوه‌هاي آن پُر درخت و پُر گياه است.»[1] همين نكته را نويسندۀ «حدودالعالم» در حدود 372 ق به بياني ديگر مي‌نويسد: «انار و بَهره (فهرج) و كثه (يزد) و ميبد و نائين شهرك‌هايي از سردسير با نعمت بسيار بر حدّ ميان پارس و بيابان.»[2]

در فارسنامه نيز چنين آمده است: «يزد واعمال آن چون: ميبد و نائين و كثه و فهرج و غير آن جمله از پارس است... آب آن همه از كاريزها باشد و هواي آن معتدل است... میوه‌ها از همه انواع باشد، امّا هيچ بيشتر از انار نيست و انار ميبد نيكوتر است و به فهرج خربزه‌ها بود نيكو و شيرين و بزرگ (و هندویانه بدان مرتبه كه دو از آن) خربزه بر چهارپایی نهند و از آن ناحيت، ابريشم خيزد از آنچ درخت توت بسيار باشد و جامه‌هاي ديبا و مُشطي و فرّخ و مانند اين نيكو كنند، از آنچ همه گوسپندان ايشان، بز باشد... .»[3]

نويسندگان سه كتاب گفته شده، تمام بر اين نكته تأكيد دارند، كه يزد، شهري بوده پردرخت و با ميوه‌هاي فراوان كه حتّي به اصفهان نيز صادر مي‌شده، كاري كه اکنون سال‌هاست عكس آن انجام مي‌شود، يعني اكنون يكي از مناطق مهمّ تأمين‌كنندۀ ميوۀ يزد، شهر اصفهان است، نكتۀ ديگري كه در بسياري از كتاب‌ها و سفرنامه‌ها از آن ياد مي‌شود، تولید ابريشم و وجود كارخانه‌هاي فراوانِ بافت و توليد انواع پارچه‌هاي ابريشمي در يزد است، مي‌دانيم كه پرورش ابريشم به توتستان‌هاي بزرگي نياز دارد كه اين كار را ميسّر سازد، نكته‌‌اي كه در فارسنامۀ ابن‌بلخي نيز آمده: «از آن ناحيت، ابريشم خيزد از آنچ درخت بسيار باشد.» ابريشمي كه به گفتۀ برخي از مورّخان، حتّي زماني به استرآباد صادر مي‌شده، همان كاري كه قرن‌ها بعد عكس آن انجام شد و ابريشم از استرآباد به يزد آورده مي‌شد.
پايان بخش اين نوشته، درج بخش‌هايي از سفرنامۀ ماركوپولو* دربارۀ وجود نخلستان‌هاي وسيع در يزد است: «در طيّ راه، اغلب نخلستان‌هايي ديده مي‌شود كه در آن‌ها مي‌توان با اسب تاخت، اين نخلستان‌ها از نظر شكار غني هستند و در آن‌ها انواع كبك و بلدرچين پيدا مي‌شوند كه براي تجّارِ در حال سفر، بسيار لذّت بخش‌اند.»[4]

*. ويرايش نخست: نداي يزد، س8، ش315 (4/3/71): 1 و4.

[1]. سفرنامۀ ابن حوقل (ايران در صورة‌الارض)، ترجمه و توضيح: جعفر. شعار، تهران: امير كبير، 1366: 50-49.

2. حدود العالم، نويسنده نامعلوم، به كوشش: منوچهر ستوده، تهران: طهوري، 1362: 136.

1. فارسنامۀ ابن‌ بلخي، به كوشش: گاي لسترنج و رينولد آلن نيكلسون، تهران: دنياي كتاب، 1363: 122.

*. در اروپا برخي مورّخان بر پاية اسناد به جاي مانده، بر اين باورند كه هيچ‌گاه ماركوپولو به ايران نيامده و مطلب آمده در سفرنامه از آن جهانگردان پيش‌تر از ماركوپولو است كه او رونويسي كرده است (نقل از نادر كريميان سردشتی).

2. سفرنامة ماركوپولو، ترجمه: منصورسجّادي و آنجلادي رومانو، تهران: بوعلي، 1369: 45.