درباره تفاوتهای زنان و مردان واقعیتها و عقایدی وجود دارد که باید از یکدیگر متمایز شوند. عدهای همچون «جانگری» نویسنده کتاب «مردان مریخی، زنان ونوسی» عقاید خود را در این باره اظهار داشتهاند که بالطبع مخاطب نباید این عقاید را با واقعیت اشتباه بگیرد.
دو دلیل مهم در رد افراط درباره تفاوت بین دو جنس وجود دارد. یکی اینکه اگر این گونه باشد که تفاوتها تا این حد زیادند که انگار زن ومرد از دو کره متفاوت آمدهاند، پس چرا بسیاری از زنان با زنان دیگر و بسیاری از مردان هم با مردان دیگر اختلاف و تعارض دارند؟! دوم اینکه اگر چنین است پس چگونه است که زن و شوهرهای زیادی مدتها با خوبی و خوشی کنار یکدیگر زندگی میکنند؟! پس افراط در بیان این تفاوتها واقعیت ندارد و بهتر است واقع بینانه به این تفاوتها نگاه کنیم. در دنیای علم آنچه واقعیت یا بهتر بگوییم نزدیک به واقعیت است از طریق تحقیق به دست میآید و آنچه نویسندهٔ کتاب مذکور و امثال ایشان میگویند فرضیاتی هستند که باید از طریق تحقیق مورد آزمایش قرار گیرند.
با این اوصاف افرادی هستند که نگاه علمی تری نسبت به تفاوتهای بین زن و مرد دارند. بعنوان مثال «دانیل مالتز» و «روت بورکر» به نکاتی اشاره کردهاند که برگرفته از کارهای تحقیقاتی است، که از جمله آنها میتوان از اختلاف «شیوههای ارتباطی» نام برد. با اینکه ممکن است زن و شوهری پیدا شوند که از شیوههای ارتباطی مشابهی پیروی کنند، در بسیاری از موارد زنها از روش زنانه و مردها از روش مردانه استفاده میکنند. پس آنچه تحت عنوان «زنان» یا «مردان» نام برده میشود منحصراً به آنها اختصاص ندارد و ممکن است در جنس متفاوت نیز مشاهده شود. به برخی از نتایج این تحقیقات نگاه میکنیم.
پژوهشها نشان میدهند زنان با توجه به خصوصیاتشان بیشتر سؤال میکنند و این امر نشانه علاقهٔ آنها به صحبت با دیگران است و این نشان میدهد آنها به صحبت با دیگران ارزش مینهند. مردها در مقایسه با زنها در ارتباط کمتر سؤال میکنند. برای این رفتار خود نیز منطقی دارند: «سؤال برای چه؟! اگر بخواهد بدون سؤال هم حرف میزند». اما منطق زنها فرق میکند: «اگر سؤال نکنم میگوید که آدم بیتوجهی هستم». در نظر مردها پرسشگاه به مفهوم دخالت در جنبههای خصوصی است، اما برای زنها بیشتر نشانهٔ صحبت و ابرازعلاقه است. زنها برای تشویق دیگران به صحبت کردن تلاش بیشتری میکنند و هنگام گوش دادن بیش از مردان احساسات به خرج میدهند تا علاقه و توجه خود را برسانند و حال آنکه مردها اغلب از این واکنش تنها در موافقت با گفتههای همسرشان استفاده میکنند، اما برای زنها این نشانهٔ گوش دادن است. پس سکوت زنان هنگام صحبت شوهرشان تنها نشانه گوش دادن بوده و این گوش دادن بمعنای موافقت با نظرات او نیست.
مردها در مقایسه با زنها بیشتر رشتهٔ کلام را قطع میکنند و در مقام اظهارنظر حرف میزنند و حال آنکه زنها اغلب ترجیح میدهند تا پایان صحبت دیگران صبر کنند. از سوی دیگر زنها بیش از مردها از قطع صحبت خود ناراحت میشوند و این یکی از شکایتهای اصلی آنها در ارتباط با شوهرشان است: «شوهرم اصلاً به من گوش نمیدهد». زنها در مقایسه با مردها از ضمایر «تو» و «ما» بیشتر استفاده میکنند که علاقهٔ بیشتر آنها به وحدت و یگانگی است. زنها بیشتر از مردها عواطف و احساسات و اسرارشان را بروز میدهند، حال آنکه مردها بیشتر ترجیح میدهند در زمینههایی که بار عاطفی کمتری دارند همچون ورزش و سیاست حرف بزنند. زنها به صحبت و مشورت با یکدیگر علاقه مندند و حال آنکه مردها ترجیح میدهندکه زنها بجای درددل با آنها مشکلات خود را رک و راست مطرح کرده و راه حل بخواهند. همچنین به نظر میرسد که در زنها صحبت پرخاشگرانه به روابط موجود لطمه میزند و حال آنکه برای مردها صحبت پرحرارت طرزی از گفتگوست. و بالاخره اینکه مردها بیش از زنها از آمار و ارقام در صحبتهایشان استفاده میکنند. بعضی اوقات زنها از این شیوه صحبت همسرشان دلخورند و آن را بیشتر به حساب قدرت طلبی او میگذارند، حال آنکه ممکن است این نشانهٔ برتری طلبی نباشد.
آرون تی بک (۱۹۹۰) معتقد است: «حال با توجه به اختلافات طرز صحبت میان زن و مرد، امکان بروز اختلافو برخورد میان آنها زیاد است. از جمله اینکه ممکن است زن شوهرش را بیعلاقه، سلطه جو و بیاحساس قلمداد کند و حال آنکه این طرز صحبت اوست که نه تنها با او بلکه در ارتباط با همه از آن استفاده میکند. قضاوتهایی نظیر «شوهرم هیچگاه به من گوش نمیدهد یا هر چه بگویم مخالفت میکند» نشانهٔ طرز صحبت شوهر است و ارتباطی به بیعاطفگی یا نیت بد و... ندارد. زن و شوهر با اطلاع از این وجوه اختلاف، و اگر بدانند که این اختلافها با بیاحترامی، بیعلاقگی و باور نداشتن و بسیاری از مسائلی از این دست ارتباطی ندارد، میتوانند بیآنکه احساس کنند احترامشان رعایت نشده، از بروز سوءتفاهمات جلوگیری نمایند».
با این همه زن و شوهر میتوانند با تمرین و آموزش، طرز صحبتشان را به هم نزدیک کنند و روابط میان خود را بهبود بخشند. از جمله اینکه، شوهر با اطلاع از اهمیت معنای نمادین طرز صحبتشان میتوانند با گوش دادن فعالانهتر و یا کمتر قطع کردن صحبتهای همسرش به بهبود روابط و مناسبات خود با او کمک کند. شوهر باید بداند که اشارات ظاهری صورت و نشان دادن علاقه به گوش دادن، دست کم به قدر خود کلمات و عباراتی که به زبان میآورد مهم است و سرانجام باید درک کند که عبارات متعصبانه میتواند کار گفتگو را به اختلاف بکشاند.