رویش نیوز- سرویس فرهنگی: موضوع آب زاینده رود بالاخره بعد از مدت ها ضررهای گسترده و هنگفت به مردم اصفهان خصوصا کشاورزان این شهر، داد تظلم خواهی این مردم را در آورد و با وقایعی همراه شد که مطلوب و خواست قلبی مردم نجیب،انقلابی و شهیدپرور این شهر نبود. از جمله ماجرایقطع شدن خط لوله آب انتقالی به یزد.
به هر حال مسئولین گویا این گونه باید از خواب غفلت بیدار شوند. باید حتما کارد به استخوان مردم برسد تا فکری کنند و چاره ای بیندیشند. متاسفانه نه مسئولان استانی و نه نمایندگان مردم اصفهان هیچ یک نتوانستند آن چنان که باید نقش تاریخی خود را در این زمینه به درستی بازی کنند و سعی کردند همواره با سکوت و وعده و وعید دادن از کنار ماجرا بگذرند. هر گاه خواستند از مردم مهر تاییدی بگیرند وعده و وعید دادند و هرگاه جایشان محکم شد فراموشش کردند. مسئولان کشوری که مقصرین و مسببین شماره یک این مسئله هستند هم هیچگاه ماجرا را برای رسیدن به یک راه حل پایدار پیگیری نکردند و شد آنچه شد.
در این میان متاسفانه ممکن است برای اهالی استان های هم جوار از جمله مردم شریف شهر یزد این شبهه به وجود آمده باشد که مردم اصفهان با بهره مندی آنها از آب، این نعمت الهی و حیات بخش مخالفتی دارند یا مثلا با تنگ نظری به موضوع می نگرند و یا می خواهند تلافی قصور دیگران را در دل آنها در آوردند.
اما در جواب این شبهات باید گفت: به هیچ وجه! واقعیت این است که مردم اصفهان در این ماجرا نقشی نداشتند. اصفهان سالها متنعم از جریان حیات بخشی به نام زاینده رود بوده است و حتی نحوه تقسیم بندی آب در میان محله های شهر دارای سند های تاریخی 500 ساله همچون طومار تهیه شده به دست شیخ بهایی است.
باید گفت مشکل از روزی شروع شد که مسئولان با بی تدبیری مدیریت متمرکز حوزه آبی زاینده رود را از بین بردند و آن را به شکل منطقه ای و استانی در آوردند و این گونه شد که بالا دستی های زاینده رود یعنی مردم استانی که سرچشمه های زاینده رود در آن بود خود را مالک تمام آب دانستند و هیچ حقی برای مردم مناطق پایین دستی قائل نشدند و با برداشت های غیر متعارف و غیر قانونی خود از ازدیاد آب پشت سد زاینده رود جلوگیری کردند. باغهای هلوی خود را آباد کردند تا مزارع گندم، این محصول استراتژیک در شرق اصفهان همراه با جریان زندگی انبوه کشاورزان بخشکد.
مردم اصفهان اما، حدود 15 سال است این مشکلات را تحمل کرده اند و در هجوم انواع تهمت ها و ناسزا ها دم برنیاورده اند. حتی وقتی امام جمعه یکی از شهرهای سرچشمه زاینده رود آنها را همچون اسرائیل! غاصب آب خواند و یا حتی زمانی که معاون امنیتی - سیاسی استان همجوارشان آنها را تهدید کرد... هیچگاه دم بر نیاوردند و با "کابوس هولناک جاده ی خشکیده زاینده رود" در شهر ساختند و سوختند و واقعا سوختند...از آمار ضررهای میلیاردی کشاورزان گرفته تا افزایش آلودگی ناشی از عدم جریان رودخانه و تا کاهش سطح آرامش روحی و روانی شان به خاطر همین لبهای ترک خورده زاینده رود و تا در معرض آسیب قرار گرفتن پلهای تاریخی روی زاینده رود که برای اصفهانی ها حکم شناسنامه و هویت آنها را دارد.
بگذریم از اظهار نظرهای غیر دوستانه برخی نمایندگان یزد در مجلس و ارائه نطق هایی دال بر تهدید و حرف هایی دون شان مردم استان یزد، به جای تلاش و رایزنی های سازنده با مسئواین و استفاده از ظرفیت نمایندگی مجلس برای حل ریشه ای این معضل. این ها را باید گفت و تبیین کرد تا کسی فکر نکند مردم اصفهان قصد ظلم کردن به دیگران را داشته و یا خواهند داشت. مردم اصفهان هم حق دارند مثل مردم یزد، مثل مردم چهار محال و بختیاری و مثل مردم خوزستان از این نعمت الهی بهره مند باشند. و این هم کار محالی نیست و نیاز به دستان معجزه گر ندارد؛ نیاز به "درد" و "تدبیر" دارد. درد مردم داشتنن و تدبیر امور کردن. اگر مسئواین بعد از گذشت 30 سال تکلیف تونل نیمه تمام کوهرنگ را که تنها 70-80 متر از طول حدود 20 کیلومتری آن باقی مانده است را با پشتیبانی مالی و معنوی خود از پروژه یکسره نمایند. اگر با تدبیر و تبیین و رایزنی با مسئولین استان چهار محال، جلوی برداشت های غیر قانونی آب را قبل از رسیدن به سد زاینده رود بگیرند و اگر در اجرای پروژه های انتقال آب از آن سوی کوه های زاگرس با شدت و تلاش بیشتری به خرج دهند نه اینکه هر 4 سال یکبار در مجلس صرفا روضه ی آن را بخوانند و بعد به فراموشی اش بسپارند و اگر در یک کلام حوزه آبی زاینده رود را تحت مدیریت واحد و علمی و دقیق قرار دهند بسیاری از این مشکلات مرتفع خواهد شد
همه ی این کلمات نگاشته شد تا تلاش شود که این پیام منتقل شود که مردم نجیب اصفهان هیچگاه حس ناسیونالیستی شان از حس مسلمانی و حس هم وطن بودن و انقلابی بودنشان پیشی نگرفته است. اصفهانی ها به وسعت هر آنچه که بتوانند مهمان نوازند و خونگرم. اما این بار دیگر کارد به استخوانشان رسیده بود. مسئولین محترم ای کاش از خواب بیدار شده باشند...