روزنامه اعتماد در گفت و گویی با عباس عبدی به نقل از وی نوشت:
*دولت هیچ چارهای ندارد جز اینکه با تمام توانش وارد انتخابات شود، به این دلیل که وضع مملکت را به جایی رساندهاند که اگر دوره بعدی دولتی مخالف آنها سر کار بیاید تمام مسوولیت وضعیت فعلی را به طور عادی متوجه دولت کنونی خواهند کرد.
بنابراین این دولت چارهیی ندارد جز اینکه تمام توان و ابزارهای سیاسی و اقتصادیش را به کار گیرد و اجازه ندهد کسانی که منتقد جدی آن هستند روی کار بیایند.
* اصولگرایانی که در حال حاضر منتقد دولت هستند به خوبی متوجهاند که ادامه وضع موجود و ادامه سیاستهای این دولت که به این اصولگراها هم اعتنایی ندارد در واقع ادامه وضعیتی است که آنها چوبش را میخورند بدون آنکه نان آن را بخورند. به همین دلیل هیچ چارهیی ندارند جز اینکه در این دوره دولت را از دست گروه موجود بیرون بیاورند.
* مساله این است که افراد جناح اصولگرا همه دوست دارند که رییسجمهور بشوند. نامزدی در انتخابات را مصداق سنگ مفت و گنجشک مفت میدانند. هر کدام گمان میکنند در صورت نامزد شدن و تحت هیچ شرایطی چیزی از دست نمیدهند.
مشکل دیگر این است که آنها هیچ نگرش ایجابی و اجماعی بر سر اینکه میخواهند با سیاست خارجی، اقتصاد، منتقدان اصلاحطلب و وضعیت اجتماعی و فرهنگی کشور چه کار کنند ندارند همه آنها فقط در اینکه با این دولت بد هستند اشتراک دارند نه اینکه چه برنامهیی دارند.
اگر همین الان از آنها بپرسید چه برنامهیی دارید، یا هیچ ندارند یا اگر هم داشته باشند به برنامههای همدیگر ربطی ندارد. یا آنقدر کلی است که همه عناوین آن در قانون اساسی آمده و چیز جدیدی نیست. همه آنها میگویند اگر احمدینژاد رییسجمهور شده چرا ما نتوانیم بشویم و بر همین اساس میزان شانسی بودن انتخاب شدن ریاستجمهوری را خیلی زیاد میدانند و فکر میکنند بخت میتواند با آنها یار شود.
*در سیستمهای مبتنی بر سهمخواهی، افراد وجه مشترکی برای اداره جامعه ندارند و بیشتر به دنبال این هستند که چه چیزی گیرشان میآید. این رفتارهای سهمخواهانه هم در سیستمهای رانتی شکل میگیرد. در این موارد اساس بر تفرقه است نه بر وحدت. یعنی اگر وحدتی شد شما باید تعجب کنید. اینها وحدتشان روی دشمنی با اصلاحات شکل گرفته بود. وقتی این نقطه اشتراک را در نظر نگیرید اختلافاتشان عیان میشود.
الان در دل همین جبهه پایداری دو شاخه قم و تهران وجود دارد، بعدها هم ممکن است شاخه حسنآباد و کهریزک هم از آنها منشعب شوند.
* اگر در انتخابات، اصلاحطلبان حضور حداقل و قابل قبولی داشته باشند که بتوانند برخی از اهداف دولت را خنثی کنند به نظر من انتخابات حالت سه قطبی پیدا میکند. در آن صورت اصولگرایان مخالف دولت میتوانند با حداقل رایی که دارند قطب جدی شوند اما چنانچه اصلاحطلبان را در حداقلها تحمل نکنند در این صورت اگر نیروهای دولتی بتوانند نامزدی جدی بیاورند و حضور سیاسی جدی داشته باشند در غیاب اصلاحطلبان انتخابات تا حدودی یکقطبی میشود و دولتیها برنده میشوند. و اگر دولتی را هم مثل انتخابات مجلس رد صلاحیت کنند در این صورت انتخابات کم رمقی در پیش خواهد بود و باید ببینیم کدام یک از اصولگریان خوششانستر خواهد بود.
*وقتی کسی مثل آقای عسگراولادی که یکی از استوانههای اصولگرایی است اینگونه برخورد میکند خود یک نشانه است.
آقای عسگراولادی یک نفر نیست او به دلیل یکسری ویژگیهای شخصی جرات این را پیدا کرده که این حرفها را بیان کند. شهامت و استقلال آقای عسگراولادی آنقدر زیاد بوده که این حرفها را بزند، خیلیها هستند که یا این شهامت را ندارند یا این استقلال را ندارند. ولی متناسب با این اعتقاد عمل میکنند. به همین دلیل دیر یا زود شاهد تولد نوزادی از دل این بحرانهای موجود در جناح حاکم خواهیم بود.
*مانند سال 75-76 باید رفتار کرد یعنی باید تلقی این باشد که انتخاباتی در پیش است ما هم باید شرکت کنیم. به احتمال زیاد رای نمیآوریم شاید هم آوردیم. از این زاویه به نظر من خیلی خوب است افراد واجد صلاحیت هم هستند. پیشنهاد من آقای دکتر نجفی است که الان هم در شورای شهر است.