حکایت آن نوجوانانی که مردانه در ارتفاعات قلاویزان جنگیدند خصوصا آن 5 شیربچه ای که برای همیشه در قله شنام ماندند و پیکرهای مقدسشان هیچ گاه پیدا نشد؛ بدجوری با دلم آدم بازی می کند.
به رسم درس آموزی گوشه ای از وصیت نامه شهید کاظم مهدی زاده تخریب چی عملیات کربلای یک را در ادامه آوردم تا با هم بخوانیم و بگرییم...
می خواستم بزرگ بشم درس بخونم
مهندس بشم خاکمو آباد کنمزن بگیرممادر و پدرمو ببرم کربلا دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک
تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم خب نشد....
باید می رفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم و ... دفاع کنم
رفتم که دروغ نباشه
احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم
ریا از بین بره
دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم
الان اوضاع چطوره؟