چقدر خوب میشد اگر رویای تغییر احمدینژاد تحقق پیدا میکرد. در زبان انگلیسی اصطلاحی است که به زبان فارسی میشود «خیلی کم و خیلی دیر». شاید چیزی نزدیک به نوش داروی بعد از مرگ سهراب. با این تفاوت که نوشدارو نه تنها دیرآمده، بلکه مقدار آن آنقدر کم است که به فرض هم که سهراب زنده میبود نمیتوانست چیزی را تغییر دهد. معنی کاملتر آن این است که فرصتهای خیلی خیلی بیشتری در گذشته میبود که اگر این اقدام یا حرکت در آن مقاطع صورت میگرفت شاید میتوانست تغییری به وجود بیاورد.
اما دیگر خیلی برای تغییر دیر شده. این فقط زمان انجام تغییرات نیست که دارند زمانی اتفاق میافتند که دیگر خیلی دیر شده، بلکه حجم و میزان آن هم به اندازهای نیست که بتواند ثمر بخش و اثر بخش باشد. یعنی حتی اگر زمان و فرصتی هم باقی مانده بود حجم تغییرات آن قدر اندک است که نمیتوانست تغییر و تحولی ایجاد کند. این اصطلاح انگلیسی حکایت برخی سخنان و موضع گیریهای آقای احمدینژاد است. البته ایشان ظرف هفتههای اخیر از این دست اظهار نظرهای نوظهور کم نداشته است. از جمله اینکه گفتند میخواهند بروند از زندان اوین بازدید کنند یا در همایش قانون اساسی در دانشگاه شهید بهشتی خیلی جسورانه سخن از حقوق ملت و حق ملت در تعیین سرنوشتش به میان آوردند. بنده در همان مقطع هم این پرسش را مطرح کردم که آیا احمدینژاد جدید را باید باور کرد یا نه؟ آیا ایشان واقعا دچار تغییر و تحول شدهاند یا به واسطه انتخابات آتی است که دارند این گونه سخن میگویند؟ نظرم این بود که به قول علما باید «حمل بر صحت» کرد و فرض گرفت که ایشان صادقانه و صمیمانه دارند این موضع گیریها را انجام میدهند. و اضافه کرده بودم که باید به ایشان فرصت داد و دید که آیا گامهای دیگری در راستای دفاع از حقوق شهروندی و حق حاکمیت مردم بر خواهند داشت یا نه؟ به بیان دیکر، وباوجود پیشینه و عملکرد غیر دموکراتیک ایشان ظرف هفت و نیم سال گذشته در حوزه دموکراسی و آزادی خواهی باز هم باید «حمل بر صحت» و به ایشان این فرصت را داد. اما یکی، دو رویداد در این فاصله اتفاق افتاده است که سبب شدهاند تا باوجود آنکه من اساسا و ذاتا آدم خوشبینی هستم، واقعا دچار تردید شوم که آیا در احمدینژاد تغییر و تحولی صورت گرفته؟ عزل خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت و درمان به آن صورت که دیدیم مرا با این پرسش بنیادی مجددا رو به رو ساخت که آیا اساسا آزادی خواهی و دموکراسی به روایت «روزا لوکزامبورگ» در قاموس آقای احمدینژاد میتواند معنا و مفهومی داشته باشد؟ روزا لوکزامبورگ که به دلیل فعالیتهای انقلابیاش تیرباران شد، جمله معروفی دارد که میگوید «آزادی یعنی حق اندیشیدن متفاوت.» که البته مراد، اندیشیدن متفاوت از حاکمیت و حکومت است. آیا براستی احمدینژاد این حق را برای دیگران قائل است که متفاوت از او بیندیشند؟ من شخصا اندیشه و جهان بینی آقای صفار هرندی، وزیر سابق ارشاد آقای احمدینژاد را برای آزادی و دموکراسی مضر میدانم. اما معتقدم که او این گونه نباید کنار گذارده میشد. معتقدم ایشان به عنوان یک وزیر، از حق برخورداری با «رئیس» برخوردار میبود. و احمدینژاد باید به حق داشتن اندیشیدن متفاوت از خودش برای صفار هرندی ارزش و احترام قا ئل میشد. و صرف مخالفت با «رئیس» و صرف داشتن نظری و فکری مغایر، متفاوت، و حتی مخالف با «رئیس» نباید باعث برکناری آقای صفار هرندی میشد. عزل خانم دستجردی نشان داد که این همان احمدینژاد است که در سال ۸۴ دکتر فرهاد رهبر را صرفا به واسطه اعتراض به تصویب طرحهای شتاب زده، نسنجیده و بیفکر و برنامه سفرهای استانی از ریاست سازمان برنامه و بودجه عزل کرد و بعد هم دستور داد تا اساسا درب سازمان برنامه وبودجه را گل گرفتند. «بماند که البته در آن سال و سالهای بعدی منتقدین اصولگرای امروزی آقای احمدینژاد صف بسته بودند که به رئیس جمهور محبوبشان صداقت نثار کنند.» عزل خانم دستجردی با هیچ روایت و قرائتی از پایبندی به دموکراسی، آزادی خواهی و احترام به حقوق شهروندی نمیخواند. هاشمی رفسنجانی و خاتمی هم در دوران ریاست جمهوری شان به دفعات با وزرا، استانداران و مدیران ارشدشان اختلاف نظر پیدا کردند، این امر به خصوص در مورد آقای هاشمی رفسنحانی که نسبت به مسائل مدیریتی و اجرایی کشور هم دخالت بیشتری میکردند و هم رای و نظر داشتند، خیلی بیشتر اتفاق میافتاد. اما محض نمونه حتی یکبار نشد که ایشان وزیری را عزل کنند به دلیل اینکه با «رئیس» مخالفت میکرده. در مورد آقای احمدینژاد جملهمان درست عکس آقای هاشمی رفسنجانی میشود. محض نمونه یکبار دیده نشده که وزیری به دلیل مخالفت با «رئیس» عزل و برکنار نشده باشد. با توجه به این نکته ظریف که در کابینه آقای هاشمی رفسنجانی طیف گستردهای از وزرا بودند. از منتها علیه چپ (عبدا... نوری، محمد خاتمی، مصطفی معین، حسین کمالی و ...) تا منتها علیه راست (مصطفی میرسلیم، علی لاریجانی، علی محمد بشارتی، هاشمی گلپایگانی و ...). از عزل خانم دستجردی که بگذریم، مصاحبه طولانی اخیر آقای احمدینژاد مجددا یادآور احمدینژاد گذشتهها بود. نه به واسطه آقای دکتر حیدری، همچون گذشتهها تنها هنرش آن بود که لبخند بزند و سر به حالت تصدیق نشان دهد، بلکه به واسطه کل مطالبی که ایشان در آن یکی دو ساعت مطرح کردند. همان رویکرد همیشگی، که عالم و آدم در خطا هستند و فقط ایشان و عملکردشان است که عاری از هر عیب و نقصی است. هر قدر هم که انسان میخواهد نوری و روزنهای در انتهای تونل سیاه مدیریت اصولگرایان و کشور تصور نماید، متاسفانه واقعیت ها نمیگذارند.