حقوق شهروندی وعدالت خواهی در ايران باستان صدرالدین دهقان مدرس دانشگاه
رعایت حقوق شهروندی وعدالت خواهی ريشه در تاريخ تمدن بشري دارد و از قديم، آثار و اسنادی مستند در این خصوص به یادگار مانده است . منشور معروف كورش كبير به عنوان اولین اعلامیه حقوق بشر ،در راستاي تامین حقوق مردم وتضمين حکومت داری عادلانه محسوب مي شود.
انبياء بزرگ الهي در اديان زرتشت، يهود، مسيحيت و اسلام نيز بر ضرورت عدالت وانصاف در حکومت داری تاكيد نموده اند. عدالت مفهومي است که بشر از آغاز تمدن خود ميشناخته و براي استقرار و اجرای آن کوشيده است. مشاهده طبيعت و تاريخ رويدادها، و انديشةي در خلقت، از ديرباز انسان را متوجه ساخت که آفرينش جهان بيهوده نبوده و هدفي را دنبال ميکند. انسان نيز در اين مجموعه ي منظم و با هدف قرار گرفته و با آن همگام و سازگار است. بنابراين، هر چيزي که در راستاي اين نظم طبيعي باشد، درست و عادلانه است.حقوق نيز از اين قاعده بيرون نبوده است.
نخستين اعلاميه حقوق بشردرجهان، درايران باستان ودرزمان كوروش بزرگ، صادرشده است. كوروش دراين منشور، برده داري واسيرآزاري را ممنوع اعلام كرده وبه بازگرداندن همه اسيران و بردگان به سرزمين هاي متبوعشان، دستورداده است. بنابر تحقيقات، كوروش يا "ذوالقرنين "يكى از مردان الهى بوده است كه در سال 560 قبل از ميلاد، ضوابط و منشورى را اعلام كرد كه حاوی حقوق و آزادىهايى براى بشر بوده است.
وي مي گويد سپاهان من، بدون مزاحمت، درميان شهر بابل حركت كردند من به هيچ كس اجا زه نمي دادم كه سرزمين سومر را دچار هراس كند… من همه نيازهاي بابل و همه عبادتگاه هايش را در نظر داشتم و در بهبود وضعشان كوشيدم. من يوغ ناپسند بابل را برداشتم، خانه هاي مخروبه آنان راآباد كردم، من به بدبختي هاي آنان، پايان بخشيدم .
مطالعه اين اعلاميه كه به هنگام فتح بابل از سال 550 سال قبل ازميلاد صادر شد ه، بيانگر اين مهم است كه كوروش بزرگ دست به سنت شكني زده وازشيوه مرسوم آن زمان كه اعمال سياست زمين سوخته و قتل عام مغلوبان بوده، خود داري مي كند.
1- منشور كوروش كبير
اينك كه به ياري مزدا، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه را به سر گذاشته ام، اعلام مي كنم:كه تا روزي كه من زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد، دين ، آيين و رسوم ملت هايي كه من پادشاه آنها هستم، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من، دين و آئين و رسوم ملت هاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند .
من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام، تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد، هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد.
من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم، نخواهم گذاشت، كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد.
من تا روزي كه پادشاه هستم، نخواهم گذاشت مال غيرمنقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال، تصرف نمايد
من تا روزي كه زنده هستم، نخواهم گذاشت كه شخصي، ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد، وي را بكار وادارد.
من امروز اعلام مي كنم، كه هر كس آزاد است، كه هر ديني را كه ميل دارد، بپرسد و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند، مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غضب ننمايد، و هر شغلي را كه ميل دارد، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است، به مصرف برساند، مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند.
من اعلام مي كنم، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده، مجازات كرد، مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير مي شود، فقط مقصر بايد مجازات گردد، نه ديگران من تا روزي كه به ياري مزدا، سلطنت مي كنم، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را به عنوان غلام و كنيز بفروشند و حكام و زير دستان من، مكلف هستند، كه در حوزه حكومت و مأموريت خود، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند و رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد.
و از مزدا خواهانم، كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملت هاي ايران و بابل و ملت هاي ممالك اربعه عهده گرفته ام، موفق گرداند.
2- دادنامه داريوش
درعصر داريوش هخامنشي نيز شاهد يك قانون جامع هستيم كه به ‹‹دادنامه داريوش›› شهرت يافته است سلسه مقرارت آيين زردشت كه ونديداد ناميده مي شود مبتني برهمين دادنامه است. داريوش، دادگري و عدالت خواهي را در زمان خودش برقرار كرد و در اين ميان از دادرسان ويژه در مسائل دشوار حقوقي ياري مي جست.
اوقانون اساسي كشور را برمبناي بردباري ديني و رعايت حقوق اقليت هاي مذهبي، تدوين كرده ودرنگارش اين قانون، آداب، رسوم و مقرارت ملل مغلوب را تاجايي كه به كيان امپراطوري هخامنشي لطمه نمي زد، لحاظ كرده وبراي اجراي هرچه بهترقانون اساسي، شورايي متشكل از دادرسان و موبدان را مسؤول نظارت بر اجراي قانون قرار مي دهد اين شورا، گزارش هايي را كه از شهر و ايالت هاي امپراطوري اخذ مي كرد به اطلاع پادشاه مي رسانيد .
با اين شيوه عملا راه هرگونه اعمال تبعيض نژادي مذهبي، بسته مي شد و كليه ملل مغلوب با وجود تفاوت هاي نژادي، مذهبي، زباني و... كه باهم داشتند، تحت لواي امپراطوري هخامنشي، درصلح وصفا به سر مي بردند و اين مرهون سياست تبعيض زدايي حكمرانان وقت بوده است .
درعصر هخامنشي، حق پناهندگي افراد به كشورها، مراعات مي شد. ماجراي پناهندگي سردار بزرگ يوناني به دربار اردشير هخامنشي ،نمونه اي ازاعمال اصل رعايت حق پناهندگي اتباع كشورهاي بيگانه است.
رعايت حقوق شهروندی و اجتماعي افراد، يكي ديگر از نمونه هاي تضمين حقوق فطري انسان ها و توجه به حقوق بشر دراين دوران است .
در اسناد به دست آمده از تخت جمشيد درلوح هاي معروف به الواح گنجينه، پرداخت مزد كارگران كه دراملاك حكومتي كار مي كردهاند، ذكر شده است و حتي براي كارگران زن، تسيهلات ويژه اي مانند مرخصي زايمان وجود داشته ودر برخي مشاغل مانند كارگاه هاي خياطي، زنان، سرگروه كارگران مرد وزن، بوده اند.