باز بوي ماه مهر پيچيده است. توي كوچه باغ هاي دلم. بوي شادي ها و شيطنت هاي كودكانه. بوي كتاب هاي نو و طراوت شوق آموختن. لحظه هايي ناب كه با پاييز شروع مي شوند، اما سرشارند از شوق رويش و آفرينش.
زماني خود مي آموختيم و زماني نيز با نام آموزگار،آموخته هايمان را به فرزندان اين مرزوبوم انتقال مي داديم كه «زكات علم نشرآن است» درشادي وغصه ي فرزندانمان– دانش آموزانمان - شريك بوديم و با تمام وجود برايشان آرزوي سربلندي و پيروزي داشتيم كه سربلندي و پيروزي آنان ، افتخارميهن عزيزمان بوده است.
آموزگاران ما در دل و جان ما نشسته اند و مانده اند تا هميشه ي هميشه خود را شاگرد مكتب آنان بدانيم كه دستمان را گرفتند و قدم قدم در مسير رشد و تعالي ياري مان نمودند. صفا و صداقت و عشقشان صفات الهي بود كه در روحشان تجلي يافته بود تا حرمت علم و علم آموزي را بدانيم و حريمش را پاس داريم.خدا كند كه ما نيز در دل دانش آموزانمان نشسته باشيم تا در قلب هايي پاك و بي ريا حيات داشته باشيم. حتي زماني كه ديگر نباشيم.
هنوز هم با آغاز مدارس حس زيباي آن روزها در جانم جاري مي شود.پرمي شوم از عطر ماه مهر كه شكوفه هايش ، در ميان آوازپاييز، راهي مدرسه مي شوند تا بياموزند و قد بكشند و سر بر آسمان سايند. بازنشستگي كه نمي تواند اين حال وهوا را در وجود من و امثال ، بازنشسته كند! هنوز هم خود را آموزگار مي دانم و هركجا باشم خود را مسؤول مي دانم. لازم مي دانم اينجا نكته اي را بار ديگر يادآورشوم كه بارها در نگاه نگران قشر فرهنگي و نيز والدين آن را ديده ام و خوانده ام ." آموزش " و " پرورش " ركن اساسي تحول و توسعه ي يك جامعه در ابعاد مختلف و هر دو مكمل ديگري هستند كه بايد سهمي برابر در ميدان تعليم و تربيت داشته باشند. پرداختن به هر كدام از آنها بدون توجه به ديگري نمي تواند نتيجه اي مطلوب در برداشته باشد. اين روزها خوب كه نگاه مي كنيم. مي بينيم دغدغه ي بسياري از كودكانمان ، شركت در آزمون هاي مدارس تيزهوشان و نمونه است و در سطح دبيرستان هم انديشه ي ورود به دانشگاه . گاه تا آن حد كه آسايش و آرامش فكري عزيزانمان را هم مي گيرد وبرايشان كابوسي مي شود كه شيريني در حال زندگي كردن و توجه به ابعاد ديگر زندگي را از آنان مي گيرد. مبادا با بي توجهي ما و تحت تاثير تبليغ هاي موسسات مختلف آموزشي ، تنها به آموزش بپردازيم و از پرورش فكري و روحي دانش آموزان دور مانيم كه تبعات بسيار بدي خواهد داشت و چه بسا هرگز قابل جبران نباشد.
اين نسل بايد راه و رسم زندگي را هم بياموزد بايد اجتماعي را كه درآن زندگي مي كند. بشناسد بايد آگاهي سياسي داشته باشد. مهم تر از همه اين كه بايد كمك كنيم تا به معرفتي از خود برسد و به خودسازي بيانديشد كه اين معرفت و خودشناسي مي تواند جامعه اي بسازد رو به رشد و قدرتمند . اميد آن دارم كه بزرگان و افراد مجرب در عرصه ي تعليم و تربيت ، در برنامه ريزي هايشان به گونه اي عمل نمايند كه علاوه بر سطح علمي وآموزشي ، در بعد تربيتي نيز موفق و سرافراز باشند.