زمان : 18 Mordad 1391 - 04:48
شناسه : 55507
بازدید : 4997
با عکاس هایم، به کمک معدن‌چیان طبس شتافتم (7نظر) روایت یک هنرمند عکاس: با عکاس هایم، به کمک معدن‌چیان طبس شتافتم (7نظر) یونس خانی؛ هنرمند عکاسی که یک هفته در معدنی در طبس با عکاسی از معدن‌چیانی که در عمق 300متری زیر زمین مشغول فعالیت بودند گزارشی تهیه کرده، معتقد است که سعی داشته با این عکس‌ها به این معدنچیان مهجور کمک کند.

یزدفردا: یونس خانی؛ هنرمند عکاسی که یک هفته در معدنی در طبس با عکاسی از معدن‌چیانی که در عمق 300متری زیر زمین مشغول فعالیت بودند گزارشی تهیه کرده، معتقد است که سعی داشته با این عکس‌ها به این معدنچیان مهجور کمک کند.

عکاسی مستند و اجتماعی از شاخه‌های مهم عکاسی است که متاسفانه در ایران چند سالی است که به دست فراموشی سپرده شده است. شاخه‌ای از عکاسی که در آن عکاس رخدادهای پیرامونش را ثبت می‌کند و می‌کوشد از موضوع، عکسی واقعیت‌گرا، واقع‌نما و راستگو ارائه دهد.
واژهٔ عکاسی مستند در سال‌های رکود اقتصادی کاربرد پیدا کرد؛ زمانی که شرایط اسف‌بار کشاورزان باعث شد مردم آمریکا نیاز به اصلاحات اجتماعی را احساس کنند. عکس‌هایی که در آن‌ها، پس کوچه‌های کثیف و شرایط رقت‌بار شهری را تصویر کرده بود.

تصویر در عکاسی مستند یک سند تاریخی به حساب می‌آید. عکس‌های مستند در کنار محسنات زیبایی‌شناسانه و هنری، بیشتر به منظور تحولات اجتماعی و سیاسی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند چراکه واقعیت را همانطور که هست به ثبت می‌رسانند. به عبارت ساده‌تر، در این نوع عکاسی تصویر نقش یک شاهد و مدرک را برای اثبات وجود یک وضعیت خاص به عهده دارد.

اما در ایران چند سالی است که این گونه عکاسی به فراموشی سپرده شده و معمولا مطبوعات که خواستگاه اصلی عکاسی در قرن حاضر هستند جایی برای این ژانر در نظر نمی‌گیرند. چند روز پیش یونس خانی؛ عکاس خبرگزاری مهر دو گزارش تصویری از معدن زغال سنگی در طبس روی خروجی این رسانه قرار داد که توجه بسیاری را جلب کرد. این عکس‌ها با توجه به ظرفیتشان و نیز سوژه نابی که داشت ما را برآن داشت که با این عکاس به گفتگو بشینیم:

 چه شد که به فکر عکاسی از معادن زغال سنگ افتادید؟

یونس خانی: مدت زمانی بود که به فکر عکاسی از معدن ذعال سنگ بودم تا اینکه در سفری که به طبس داشتم با خبر شدم که در طبس معادن زغال سنگ زیادی وجود دارد به همین دلیل به این فکر افتادم تا هماهنگی‌های لازم را برای عکاسی از معدن را برای خودم فراهم کنم. در آن زمان بیشتر  نگران هماهنگی‌های لازم برای عکاسی بودم چرا که متاسفانه امروز فضای عکاسی ما به شکلی شده است که عکاسان برای ورود به این گونه مکان‌ها باید مجوز ورود دریافت کنند. پرداخت به این پروسه در آن زمان کم غیرممکن به نظر می رسید چراکه مسئولان اعتمادی نسبت به عکاسان ندارند و هیچ وقت اجازه عکاسی به عکاسان را نمی‌دهند.

خوشبختانه با هماهنگی‌های خبرنگاران در طبس مدیر این معدن اجازه داد تا من چند ساعت در این معدن عکاسی کنم. روز موعود فرا رسید. می‌دانستم که برای عکاسی در چنین فضاهای محدودی باید کمترین وسیله‌ها را با خودم ببرم به همین دلیل فقط لنز واید خود را به همراه باتری و فلاش برداشتم تا وسایل دیگر دست و پایم را نگیرد.

وقتی وارد معدن شدیم مسئول معدن هم با من وارد معدن شد از او پرسیدم که محل کار کارگران کجاست گفت ما باید پنج کیلومتر راه برویم تا به محل کار کارگران برسیم بعد من به او گفتم آنجا چه فضایی دارد به من گفت نمی‌خواهم شما را در جاهایی که خطرناک و دشوار است ببرم.

در این زمان من به او گفتم که اصلا نگران من نباشد فعلا شرایط من مهم نیستم مهم این است که مردم بدانند که این کارگران در چه شرایط سختی کار می کنند. چرا که من فقط چند لحظه در آن محل خواهم بود ولی این کارگران همشه در آنجا هستند. مدیر معدن هم که مرد بسیار شریفی بود وقتی دید که من با چه ذوق و شوقی برای عکاسی آمده ام مرا به انتهای معدن برد هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم برای ورود به محل کار کارگران باید بنشینم و سینه خیز به جلو بروم وقتی وارد محل کار کارگران شدم من خود را در فضایی می دیدم که حتی در بعضی مواقع نمی شد در آنجا بنشینی فضایی پر از گرد و خاک و گرد ذغال سنگ در همان لحظه قید دوربین خود را زدم چرا که این نوع فضاها قاتل دوربین های عکاسی است.

وقتی وارد آن فضا شدم که فقط سیاهی بود و صدای بسیار بلند بیل‌های مکانیکی و چشمهای سفید کارگران که در سیاهی معدن فرو رفته بودند. گویی آن چشم با من حرف می زدند و هر چه به این چشم ها خیره می شدم بیشتر احساس مسئولیت می کردم چرا که این فقط من بودم که باید این زحمت کارگران  را با استفاده از دوربین عکاسی و حسن درونی ام به مردم بیرون انتقال می دادم.

هر چه بیشتر سختی کار آنها را می دیدم بیشتر راغب به عکاسی از آن کارگران می‌شدم که فقط به خاطر کسب رزق و روزی حلال و بدون اطلاع از اتفاقات بیرون در 300 متری زیر زمین بدون هیچ توقعی و مخلصانه کار می‌کردند. در عکاسی مستند عکاس باید خود را جای آن سوژه قرار بدهد تا بتواند بهتر حس آن شخص را به عکس انتقال دهد به همین دلیل من در آنجا و در آن تاریکی خودم را جای آن کارگران قرار دادم تا بدانم آنها چه حسی دارند تا بتوانم بهتر حس آنها را به عکس انتقال بدهم.

وقتی می‌دیدم که آنها با چه زحمتی و در چه فضای مشکلی کار می‌کنند و حتی تعدادی از آنها مشکلات تنفسی پیدا کرده بودند به همین دلیل بیشتر راغب به عکاسی از آنها می شدم. عکاسی را شروع کردم و هر چه جلوتر می رفتم  فضا محدودتر می‌شد. در زمانی که من داخل معدن بودم آنقدر گرد زغال بر روی چهره من نشسته بود که من هم مانند آن کارگران شده بودم و همین سیاهی چهره‌ام باعث شده بود که کارگران با من احساس راحت‌تری داشته باشند چرا که من هم مانند آنها شده بودم رنگ صورتم همانند آنها شده بود وقتی روز اول عکاسی تمام شد، معدن مدیر معدن به من گفت که دیگر وقتم تمام شده است.

من گفتم وقت بیشتری می خواهم چرا که من می خواهم بیشتر سختی کار این کارگران را حس کنم او وقتی دید که من با این ذوق کار می‌کنم اجازه عکاسی داد. من آن روز وقتی به مهمانسرا رفتم آنقدر لباس‌هایم صورتم و دوربین سیاه شده بود که روز بعد را فقط به  نظافت پرداختم و روز بعدیش دوباره به معدن رفتم من سه روز در معدن عکاسی کردم و هر روز که در معدن عکاسی می‌کردم روز بعدش را به تمیز کردن تجهیزاتم مشغول بودم.

به نظرتان آیا رسانه ها جایی برای کار در این حوزه دارند؟

خانی:  متاسفانه رسانه‌های ما آن طور که باید مشکلات مردم را انعکاس دهند عمل نمی‌کنند. بیشتر در فضاهایی هستند که مسئولین حضور دارند و صحبت‌های آنها را انتقال می‌دهند. من به‌عنوان عضو کوچکی از مجموعه فداکار و زحمتکش خبری کشور دوست دارم عکاسان و خبرنگاران بیشتر در بین مردم باشند تا بتوانند بیشتر مشکلات مردم را حس کنند چرا که عکاسان چشمان جامعه هستند و باید مشکلت جامعه را به مردم خوبمان نشان بدهند تا مردم هم از دیگر هموطنانشان باخبر باشند.

در حال حاضر عکاسی مستند مشکلات زیادی دارد چرا که هیچ حمایتی از عکاسان نمی‌شود. ما عکاسان خبری و مستند اجتماعی فقط به خاطر عشق به کار و عشق به مردم و بدون هیچ امکاناتی کار می‌کنیم و تنها دلیل کارها در شرایط سخت حمایت های مردم است وقتی می‌بینیم عکس ما تاثیر مثبتی در جامعه داشته ما نیز روحیه کار مضاعف پیدا می‌کنیم. باشد تا روزی که مسئولین اعتماد به عکاسان داشته باشند.

شرایط عکاسی در آن فضا چگونه بود؟

خانی:  عکاسی در آن فضا به دلیل کمبود جا بسیار سخت بود ،دلیل دیگری که کار را در آنجا سخت می‌کرد وجود گازها بود که احتمال انفجار در معدن را دارد دلیل دیگر حرکت در فضا های معدن بود که به دلیل سقف کوتاه معدن مجبور بودم نشسته جابه جا شوم.

با توجه به سختی‌های این قبیل عکاسی‌ها و نیز مزد کم برای آن آیا باز هم برای اینگونه برنامه‌ها اقدام می‌کنید؟

خانی:  بله، به خاطر اینکه من برای علاقه به مردمم این کار را ادامه می‌دهم، تمام عکاسان خبری در ایران و جهان فقط به خاطر انسانیت تمام این سختی‌ها را به جان می‌خرند، عقیده شخصی من این است که هنوز هم در این جهان هستی انسان‌های مظلومی وجود دارند و انسان‌های ظالمی که حق این مظلومان را نمی‌دهند، به همین دلیل من تا زمانی که جان داشته باشم تا روزی که این ظلم‌ها در جهان برداشته نشود به کار خود ادامه می‌دهم.