زمان : 31 Tir 1391 - 02:54
شناسه : 54492
بازدید : 4286
نامه ای به او که هرچه هست از اوست (به بهانه ی ورود ماه مبارک رمضان) نامه ای به او که هرچه هست از اوست غلامرضا محمد/ کویر

غلامرضا محمد/ کویر
خداوندا میدانم که به من نزدیکتر از من به منی واندیشه ام را نا نوشته میخوانی ومیدانی :
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است
اما من اداری بوده ام وبه نامه نوشتن عادت دارم ،نامه که نوشته شد دستوری صادر میشود وامید که چنین گردد.من قبول ندارم که چون میدانی کاری نکنم وناله ای بر نیارم،تو هم دوست میداری که بنالیم وبا تو درد دل گوییم وسیره ی بزرگانت نیز چنین بوده است .مرا ببخش اگر سینه ای شرحه شرحه از فراق ندارم تا شرح درد اشتیاق خویش بگویم .مرا ببخش اگر واژگان سخن گفتن با ترا نمی دانم.اما ببخش یادم رفت بگویم تو آنقدر مهربانی که چگونه طلب کردن ودعا کردن رادر قالب دعاهای ماندگار دوستانت که زیباترین تغزلات عاشقانه ی حیاتند به من یاد داده ای ولی متاسفانه من حتی  همه ی آنها را مرور هم نکرده ام چه برسد که درآنها غورکرده باشم  .
خدایا رمضانت فرارسید ومن بدون آمادگی به میهمانی تو وارد میشوم .کاش هرچه میدانستم عمل میکردم ولی افسوس !به روز مرگی ها وبیهودگیها خو گرفته ام و به ابتذال زندگی عادت کرده ام ،ساعات ولحظاتم بی برکت است وغفلتم بی نهایت وخسرانم عمیق .دردهایم اندک است ومعرفتم قلیل،در جهل مرکب به سرمیبرم ونمی دانم که نمی دانم.معلوم نیست به چه کاری مشغول بودم  که رمضان ناگهان رسید همچنان که  بعید نیست درک نکنم وناگهان از دستم برود،همیشه از کاروان ها عقبم .وبلد شده ام بخوانم :ناگهان چقدر زود دیر میشود!
کاروان رفت وتو در خواب وبیابان درپیش
کی روی ره زکه پرسی چه کنی چون باشی؟
  خدایا میدانم بی اخلاصی درد بزرگی است ودعا روح اخلاص را درآدمی می دمد اما من هنوز روح دعا رانفهمیده ام .از بس محدودم ،وسعت بیکران لطف ترا هم نمی فهمم .خودم را دعا میکنم وچون اجابت نمیشود مثل نی از شکایتها حکایت میکنم وغافلم از اینکه خوب است همه مظلومین عالم راوگرفتاران زمین را دعا کنم واصلاح امور مسلمین را بخواهم وبر محمد ص وآل محمد درودبفرستم  وبعد مشکلات خویش را مطرح کنم .مقدمات یک دعای خوب را نمیدانم وشرایط اجابت ان راهم نمی فهمم .
خدایا تو آنقدر مهربانی که اگر برای مادرم فاتحه ای بخوانم ودرضمن به همه مومنین ومومنات عالم هم تقدیم کنم تو برای همه منظور میکنی بدون اینکه ازسهم  مادرم کم کنی .خدایا من فهمیده ام عبادت وثواب رودیست جاری که میشود به آسانی از ان خود کرد. من میتوانم با نیت نزدیک شدن بتو ، لحظه لحظه ی زندگیم را به عبادت تبدیل کنم وحالا که ساعاتش بهترین است ونفس وخواب حتی در آن عبادت چرا غافل باشم .خدایا کمکم کن تا نمانم وتوفیقم ده تا ترا بخوانم.پروردگارا در دنیای پر آشوبی که دشمنان مرا از ایمان وعرفان به تو تهی می خواهندوجوانان مارا بی هویت می طلبند وماهواره ها ورسانه های شیطانی باور ما را به شبیخون گرفته اند وایمان ما در معرض زوال وکمرنگی است .تو به ما رحم کن.
پروردگارا تو دوست میداری که ما ترا بخوانیم وبا تو حرف بزنیم وبه سوی کمال مطلق تو درحرکت باشیم .توفیقمان ده که چنین کنیم .خدایا توکریم تر از آنی که باب دعا راباز کنی ولی باب اجابت راببندی .
خدایا توفیقم ده تا فکر کنم ،برنامه ریزی کنم ،هدف یابی کنم وبدانم وبفهمم که از کجا آمده ام و وبه کجا میروم.خدایا راه طولانی است وزاد وتوشه اندک.وتو رمضان رافرصتی برای سوختگیری این راه طولانی قرار داده ای ودنیا را مزرعه ی آخرت .
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز حیرتم نیفزود
زنها ر از این بیابان وین راه بی نهایت
خدایا با وجود گناهانم ترا عاشقم ،ومیدانم ارزش عشقها به معشوق هاست .مرا از معشوقهای بی اصالت نجات بده وحقیقت عشق خودت را به من بچشان .خدایا میدانم که عشق معمار عالم است هرچند گفته اند کسی که عشق میکارد اشک درو میکند اما من باران اشک در این مسیر را دوست میدارم وزخم وجراحت عشق ترا از هر دارویی بهتر میدانم
یارب زشراب عشق سرمستم کن
یکباره به بند عشق پابستم کن
از هرچه زعشق خود تهی دستم کن
درعشق خودت نیست کن وهستم کن.
خدایا خوانده ام "که عشق براق سالکان است ومرکب روندگان .هرچه عقل به پنجاه سال اندوخته باشد عشق دریک دم آن جمله رابسوزاند  وعاشق را پاک وصافی گرداند .سالک به صد حیله آنمقدار سیر نتواند کرد که عاشق در یک طرفه العین ." پس:
الهی سینه ای ده آتش افروز  که ما بااین آتش ،زنگی می کنیم وعشق .اصلا ما ترابه خاطر خودت می پرستیم وعشق می ورزیم  نه به سودای بهشت ونه از  ترس جهنمت .
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است .
پروردگارا پریشان گفتم وپراکنده  درست مثل دل خرابِ خودم ،به بزرگی خود مرا ببخش که سامانها از توست.تو میدانی که چه گفتم اگر یاران نیشخند زنند.
خانه ی دل مارا از کرَم عمارت کن
 پیش از اینکه این خانه رونهد به ویرانی.
دیگر ملالی نیست جز دوری شما....بدرود