رضا بردستانی
«...می گوید؛ فصل آخر کتابش را نام گذاشته است:«جنگ با توریسم یا جنگ با تروریسم؟»، رضا امیرخانی، جانستان کابلستان، افق،چاپ دوم1390:ص282»
مجال، جایگاه و فرصت پرداختن به نامگذاری هایی که دیگر برای خودش جایگاهی ویژه و قابل تأمل پیدا نموده است؛ گسترده تر از یادداشتی است که گمان می کنم باید بارها و بارها نوشته و تحلیل شود. ریشه یابی استعمار و چند لایگی این ترفندِ اروپای پس از جنگ های صلیبی و امریکای ناخلفی که از دلِ همین جنگ ها سربرآورد را به متخصصین وا می گذاریم. در این مجال کوتاه تنها می خواهیم با نگاهی به کانون نبردهای به واقع بی ثمر! به صنعتی چندین صد میلیارد دلاری بپردازیم(شاید بهتر بود بنویسیم1000میلیارد دلاری امّا احتیاط کردیم)، جایی که همان به وجودآورندگانِ «استعمارِ پُست مدرن» تمام درآمد توریسم را جمع می نمایند و تنها اندکی از آن را برای از بین بردن همان صنعت در دیگر کشورها و در راهِ اشاعه ی تروریسم و بسط و گسترش ناامنی که اساسی ترین نیاز بهره برداری از صنعت توریسم است هزینه می نمایند. جالب ترین بخش این هزینه آن است که هزینه های انسانی و اعتباریِ آن را باید کشورهایی بپردازند که بیشترین آسیب را متحمل می شوند.
توریسم با تماِم گوناگونیِ خودـ از توریسم به معنای صرفِ گردشگری گرفته تا توریسم درمانی، علمی، اکو توریسم، ورزشی و غیره ـ در حداقل چهار دهه ی اخیر رشد و جهش اعجاب برانگیزی داشته است به نحوی که رویکرد و سیاست گذاری بلند مدت برخی از کشورها را به این سمت و سو سوق داده است.این در حالی است که کشورهای همجوارِ ایران که خود یکی از متنوع ترین، بی نظیرترین و در برخی موارد کم نظیرترین کشور از لحاظ جذابیت، تنوع و مواردی از این دست در ارائه ی توریسم به شمار می رود؛ سودهای سرشاری را روانه ی خزانه ی دولت خویش می نمایند به گونه ای که درآمد سالانه ی توریسم سهم به سزایی در توسعه یافتگی و خلاصی از بدهی های چند صد میلیارد دلاری بین المللی اشان ایفا نموده است. ترکیه را می توان نمادی از این تغییر رویکرد به شمار آورد که با تن دادن به بازی ها و صحنه گردانی ها در عرصۀ سیاستـ منطقه ای و بین المللی و مناسبات چند لایۀ سیاسی منطقه، خود را به قطبی مهم در صنعت توریسم تبدیل نموده است.
نمی توان این مهم را از نظر دور داشت؛ گونه ای از انواعِ توریسم که این روزها حتی به عنوان رشته ای دانشگاهی نیز تدریس می شود پا به عرصۀ وجود نگذاشته است که در ایران نتوان به آن پرداخت؛ از توریسم به معنای خاص کلمه گرفته تا توریسم درمانی، توریسم تحصیلی، توریسم دینی و حتی اکو توریسم... در این نوشته به جای پرداختن به زیرساخت های سخت افزاری خواست آن داریم که نظر تصمیم سازان این بخش از پیکره ی تصمیم و تدبیر را به نکاتی اساسی تر جلب نماییم.
تمامِ اموری که در تدبیر مملکت نقش دارد، زنجیره ای شگرف را تشکیل می دهد در هم تنیده و مرتبط به گونه ای که جدا نمودن هر بخش از دیگری غیر ممکن است. با پذیرشِ تعدّدِ مراکز تصمیم گیری، با قبولِ سازمان ها و مراکزِ هم عرض و گاه متعارضِ نسبت به هم و با گردن نهادن به ناتوانی بسترِ قانونی برای سر و سامان دادن به بسیاری از امور، به هزار و چند دلیل، حتی به بهانۀ شعار سالِ جاری هم که شده است(تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی) باید رویکردهای پرشتاب تری نسبت به این بخش از چرخه ی سیاسی ـ فرهنگی ـ اقتصادی، اتخاذ نماییم و حواسِ خود را به جهاتی دیگر معطوف داریم که در این صنعت چون پویاییِ مدیران نقشی مستقیم و اساسی دارد، لازم است نگاه ها عمیق و تأثیر گذارتر تعریف و اجرایی شود. وسعت عملکردِ این بخش ـ در گوشه گوشۀ ی مرزهای آبی و خاکی ایران عزیزـ تأثیر گذاری غیر قابل انکار ِ خود را به رخ می کشاند. نگاهِ تک محوری به درآمد زایی ممکن نیست زیرا، مرزها، تنگناها و خطوطِ نگاه دارنده باعث خواهد شد هیچ کس نتواند افسار شتاب گیریِ این بخش را بر دوشِ خودِ آن بیاندازد و آن را به معنای عام رها نماید.
هرچند صنعتِ گردشگری از زیر مجموعه های دولت و تحتِ کنترل و مدیریت مستقیمِ شخصِ نخستِ قوّۀ اجرایی مملکت اداره می شود اما بایسته است مجاملات و زد و بندهای سیاسی، اندکی از این حوزه فاصله گرفته، فرصت دهد تا این صنعت پنجره ای رو به اُفق های تازه بگشاید و نفسی تازه استشمام کند. چشم پوشیدن از درآمد های چندین صد میلیون دلاری که خود عاملی خواهد شد برای ترمیم و تعمیمِ زیر ساخت ها در این بخش و حتی بخش های فرهنگیِ نزدیک به این امور؛ چندان عاقلانه نیست. در این چند سالِ اخیر به عینه می بینیم سازمانِ عریض و طویلی چون میراث، گردشگری و صنایع دستی جایگاه کاربردی خود را کاملاً از دست داده است و تبدیل به مکانی برای رفت و آمدهای آنچنانی شده است. بازبینی نقشِ سازمانی، رسیدگی به برخی چالش های قابل تدبیر و تغییر نگاه به این محدوده ی اجرایی و تأثیر گذار به صورتی ریشه ای از بایدهایی است که لحظه به لحظه؛ توجه به آن، ضروری تر از قبل می نماید.
نکته ی مغفول مانده در این مهم نهفته است اگرچه این سازمان به ظاهر با بسیاری از سازمان ها و حوزه های وزارتی سر و کاری ندارد اما وقتی به بطنِ موضوع می پردازیم تازه متوجه می شویم چندین وزارتخانه و ارگان و سازمان لازم است در تصمیم گیری ها و تعاملات داخلی و بین المللی خود به این بخش نگاهی جدی و قابل تأمل داشته باشند. وزارت امور خارجه، بخش هایی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تمامی بخش های درگیر با امورِ فرهنگی و مذهبی، بخش های از امورِحمل و نقل اعم از جادّه ای هوایی و ریلی، شهرداری ها و شوراهای شهر و روستا، استانداری ها و بسیاری دیگر .... با در نظر گرفتنِ این مهم که این صنعت از زیر مجموعه های آنان نیز ارتزاق می نماید، لازم و ضروری است تا مُجدّانه به این مهم توجه نمایند در هر تصمیمی که به نوعی صنعت توریسم(داخلی ـ بین المللی)و بخش های مرتبط با گردشگری را شامل می شود را از نظر دور نداشته باشند. کوتاه سخن این که برخی از مجادلات در عرصه ی بین المللی و منطقه ای، دقیقاً و عمیقاً این صنعتِ پویا و زنده را با درنظر داشتنِ انبوهی از درآمدهای پیدا و پنهان هدف قرار داده اند. البته یک سویه نگری را در این صنعت هم مضرّ می دانیم و تنها توجه و تأکید ما بر درآمد ها و بخش های ارزی و ریالی آن نیست چه، ما این صنعت را یکی از مهم ترین و کارآمدترین بخش های توسعه محور می دانیم.
با نگاهی به منطقۀ بسیار مهم خاورمیانه این سوال مطرح می شود، ناآرامی ها در این محدوده از کرۀ خاکی بیشترین زیان را به چه بخش هایی وارد می سازد. البته در وهلۀ نخست می پذیریم هدف، زیر ساخت هایی است که به پیشرفت و ترقی منتهی می شود اما صنعتِ توریسم نخستین بخشی است که طعم شکست و نابودی را می چشد. لبنان، فلسطین، اردن، سوریه، عراق، پاکستان، افغانستان و حتی کمی دورتر کشورهای شمال و شمال شرقی آفریقا در تیررس این خدعۀ استعماری هستند. ایجاد ثبات و آرامش در کشورهای نامبرده شده باعث خواهد شد بخش های قابل توجّهی از توریسم را به خود جلب نماید. کشورهایی که از آن نامبرده شد از جمیعِ جهات دارای پتانسیل های بالایی در این صنعت می باشند که در همین زمان و حتی زیر بار انواع فشارها و ناامنی های ایجاد شده بی نصیب از دریای ناتمام دلارهای سرگردان نیستند. کشورهایی که به عنوان نمونه نام برده شد یا مستقیم درگیرِ جنگ های داخلی و بین المللی است یا در تیررس انواعِ تبلیغ ها و چالش هایی که امنیت را خدشه دار نموده است. ناگفته پیداست هیچ توریستی با هر میزان علاقه حاضر نخواهد بود تا با جان و سلامتی خود و بستگانش برای دیدار از جلوه های بصریِ یک کشور بازی کند!
«استعمارِ پست مدرن» این روزها با صرف هزینه هایی بسیار ناچیز و بدون درگیر شدن در نبردهای رو در رو، تمامِ همّ و غمّ ِ خود را بر این نهاده است تا امنیت و خوش نامی را از برخی کشورهای صاحبِ فرهنگ، تاریخ و تمدن بگیرد و کشورهایی بی هویت را با جاذبه هایی کاذب و کاملاً ساختگی و آزار دهنده جایگزین نماید. درآمد دیسکوها، قمارخانه ها و مراکز فحشا و فسادی که قارچ گونه در گوشه گوشۀ آمریکا و اروپا در حال سربرآوردن است گاه تا چندین برابر تولید ناخالصِ ملی برخی کشورهای نام برده شده می رسد اگرچه اضمحلالِ آنان دور از تصوّر نیست اما همان اضمحلال می تواند به صورت هایی مدرن، دیگر کشورهای جهان را مبتلا نماید. «استعمارِ مدرن» و حتی «فرا پست مدرن» این روزها در سایۀ اختلاف افکنی و ایجاد رُعب و وحشت های تصنّعی سعی دارد زیر ساخت های فرهنگی و تاریخی برخی کشورها را به صورتی اساسی و بنیادی نابود نماید تا برای همیشه آنان را از کسب درآمد های آسان و کم هزینه محروم نماید.
جمهوری اسلامی ایران با برخورداری از متنوع ترین، کم نظیر ترین و شگفت انگیز ترین جاذبه های طبیعی، فرهنگی و تاریخی باید قادر باشد سهمِ ناچیزِ خود از درآمدِ توریسم را با دوراندیشی و فراست تمام افزایش دهد. وجود زمینه های کافی برای توریسم در شکل های مختلف نباید ما را راضی به این چندین میلیون دلار نماید. اُفق های پیشِ رو نشان می دهد درآمدِمیلیارد دلاری از این صنعت و توسعۀ دیگر بخش ها از محلِ درآمد این بخش به راحتی امکان پذیر می باشد. عزم و اراده ای جدی باید تا این صنعت که نیمه جان در ایران ِ عزیز و افتان و خیزان در حرکت می باشد جانی دوباره بگیرد. برخی تدبیرها در عرصۀ بین المللی باعث خواهد شد تا ما را درگیر در برخی مجاملات بی ثمر و ضربه زننده ننماید. در این میان بیشترین نگاهِ ما به تصمیم گیری های منطقه ای و فرا منطقه در ابعادِ دیدگاه های مهم بین المللی است که نباید نادیده انگاشته شود. میراث، گردشگری و صنایع دستی؛ وزارت نفتی است که می تواند مثلِ تیم امید برای تیمِ اصلی پشتوانه های درآمدی ایجاد نماید پس لازم است هم دولت محترم فعلی و دولت های آینده، هم مجلس و مراکز تصمیم گیری و قانون گذاری به این بخش نگاهِ مهندسی شده و جدی داشته باشند. باور کنیم برخی رفت و آمدها و تسویه حساب های سیاسی که مدیریت این بخش را هدف قرار داد تا مدّت ها ما را دچار تنزّل ِ جایگاه در عرصه های گردشگریِ بین المللی قرار خواهد داد. در مواجهه با «پست مدرن»و «فراپست مدرن»باید نگاهی مدرن و معقولانه داشت تا بسش از این دچارِ سلیقه هایی که هیچ اندیشه ای آنان را حمایت نمی کند نشویم. بد نیست به این عبارت نگاهی دوباره بیاندازیم که:««جنگ با توریسم یا جنگ با تروریسم؟»»