زمان : 17 Ordibehesht 1391 - 18:52
شناسه : 50649
بازدید : 1639
بوي تعفن در صحن مسجد جامع يزد ؛ آيا در حرمت اين مكان مقدس است ؟ به قناتمان يا به قنوتمان بوي تعفن در صحن مسجد جامع يزد ؛ آيا در حرمت اين مكان مقدس است ؟ محسن اختیاری

یزدفردا:محسن اختیاری :روزگاري نه چندان دور كه هنوز مي توان حظ شنيدنش را از زبان سالخوردگاني روشن ضمير بهره برد ، واژگاني در هم تنيده بود چون قنات و قنوت ، جدا ناشدني ، و درتكمله قناعت بود ، عنصري انفكاك ناپذير كه حرمت آن بسيار بود و بسيار وصف ناپذير در عرصه به ظاهر بي منتهاي واژگان ؛ و حرمت واژه اي بود پربار و سرشار از  " حرمت " .
در اوصاف قنات گفتن ، مجالي مي خواهد به گراني كتابها كه بس نگاشته اند از كاريز و دانش آن و ابداع آن ، از ماحصل ذكاوت و نبوغ ايرانيان در كوير ، براي دست يازيدن به گوهر بي همانند خلقت ؛ مايه حيات ، آب.
 و از عجايب اعجاز گونه آن ، كه دل زمين را شكافته اند به درازاي فاصله زمين تا ماه ، و چه عجايب در آن نهفته ، از علوم قديمه و جديده ، كه مايه حيرت است بر اهل فن علي الخصوص فرنگيان مشتاق بر دانش و هنر ، دو گوهر اصيل در جوهره وجودي آدمي .
اما از اين مقال درگذريم كه مقصود از تكاپوي قلم بر عرصه طبق بيان حسرتي است چند ساله ، مانده در دل !
قنات مشهور به قنات زارچ را طولاني ترين و يا از طولاني ترين قناتها و مصنوعات عجايب ساخته دست بشر مي دانند ، به درازايي بالغ بر پانزده فرسنگ و به روايت اهل امروز بيش از هشتاد كيلومتر ، نشات گرفته از كوههاي مهريز ، در گذار ناپيدا از لايه هاي زيرين شهر يزد ، كه در محدوده زارچ به روشنايي مي رسد.
در اين گذار از چه بسيار نقاطي مي گذرد كه مايه ترنم و طراوت بر تشنگان و عطش ديدگان كوير بوده ، خاصه در ايام گرم تابستان وتموز و بويژه در رمضان ؛ يكي از اين نقاط خاصه معبري است در زير صحن و سراي  مسجد جامع يزد ، اين گل سرسبد ميراث زهد و تلاش نياكان كه بالغ بر شصت پله در دل زمين مي رود تا به معبري مي رسد و حوضچه اي كه در روزگاري نزديك ، مامن باطراوت تشنگان و خستگان كوير بوده ، تا لختي در جوار خنكاي اين ترنم بياسايند ، ولي افسوس . !
اگر اكنون هم با همان خيال درضمير ، گذر در اين عمق را بر خود هموار سازيد ، نه با آن طراوت و نه با آن زلال سيمين فام بي مثال ، كه با منظري دل آزار  و  دل آلا   مواجه مي شويد كه رغبت به منتها رسيدن را از شما مي ستاند ؛ حوضچه اي لبريز از فاضلاب و حشراتي موذي

كه جز مرض ندارند ،! همراه با تعفني كه در ايام گرم سال حتي بازديدكنندگان صحن وحياط را هم ، اعم از همشهري و غير همشهري ، يا داخلي و خارجي بي نصيب نمي گذارد ، و گاه انگشت بر مشام خويش مي نهند تا حظ بصر با آزار مشام نياميزد ؛ و چه نازيباست اين منظر ، خاصه براي آنانكه از دور دست آمده اند ، و با خاطري مي آيند تا خاطره اي ببرند ؛
پيرمرد اهل دلي ، آشنا به مسير و محل مي گفت ، فاضلاب مناطق اطراف را در قنات رها كرده اند و علي الخصوص پساب يكي از مراكز درماني ، كه بلاشك خود شمار بيماران را بيشمار خواهد نمود ؛ و مي گفت كه  رد  آنرا دنبال كرده اند و در چند نقطه نياز به لايروبي دارد تا بار ديگر زلال خيال انگيز گوهر ناب كوير را درخويش روان ببيند و ترنم آواي روحبخش آن ، آرام دهد بر هر جاني خسته .
اما آنچه هويداست اينكه لاممكن نيست و مخارج آن از مخارج بسيار كارهاي ديگر بسيار كمتر است ، وليكن ارزش آن لاقياس با بسياري كارهاي ديگر .
واما ، ما ، همچنان در حسرت ديدن و شنيدن ترنم آواي جويبار روانيم ، تا تعفن را بزدايد و ديگر بار بر جانها نشاط ببخشايد .