زمان : 04 Ordibehesht 1391 - 08:54
شناسه : 49816
بازدید : 7723
آنچه که چشم ها از واقعه صحرای طبس دیده است...( قسمت دوم ) بازخوانی خاطرات مرحوم حجت الاسلام سیدمصطفی رضوی حیدری: آنچه که چشم ها از واقعه صحرای طبس دیده است...( قسمت دوم ) منطقه اي که آمريکائيها بعنوان فرودگاه از آن استفاده کرده اند در فاصله 170 کيلومتري طبس قرار دارد و منطقه اي است مسطح که قادر است هزاران هواپيما را در خود جاي دهد و براي فرود هواپيماهاي نظامي مانند C130 و ديگر هواپيماهاي متوسط کاملاً مناسب است

طبس- سرپرستی یزدفردا- حقانی: مرحوم حجت الاسلام والمسلمین "سیدمصطفی رضوی حیدری" فرمانده کمیته انقلاب اسلامی شهرستان طبس در سال 1359 بعنوان اولين مسئولي بود که درجريان حوادث 5 اردیبهشت ماه 1359 و حمله نظامی آمریکا به صحرای طبس قرار گرفت و درمحل حادثه حضور یافت.

آنچه در ذیل می خوانیم مشاهدات عینی زنده یاد "حجت الاسلام حیدری" امام جمعه فقید شهرستان فریمان و فرمانده کمیته انقلاب اسلامی طبس در سال 1359 می باشد که به قلم خویش نگاشته است:

( قسمت دوم )

حجت الاسلام سید مصطفی رضوی حیدری در ادامه خاطراتش می نویسد:

منطقه اي که آمريکائيها بعنوان فرودگاه از آن استفاده کرده اند در فاصله 170 کيلومتري طبس قرار دارد و منطقه اي است مسطح که قادر است هزاران هواپيما را در خود جاي دهد و براي فرود هواپيماهاي  نظامي مانند C130  و ديگر هواپيماهاي متوسط کاملاً مناسب است و برابر گفته هاي مردم طبس در گذشته نيز آمريکائيها در منطقه رفت آمد داشته اند  و بنا به گفته سوليوان، آخرين  سفير آمريکا در تهران در کتاب خاطرات خود نوشته است که، آنجا محل برگزاري يک مانور مشترک بين ايران و آمريکا بوده که يک سال قبل از سقوط شاه در آنجا برگزار شده است و در اين مراسم شخص شاه و سوليوان همه شرکت داشته اند و نکته جالب اينجاست که از اين جريان هيچکس از مسئولين و مردم طبس اطلاع پيدا نکردند.

پس از دريافت گزارش دقيق از سوي راننده و کمک راننده اتوبوس دو اکيپ مرکب از برادران ژاندارمري و پاسداران به منطقه اعزام شدند.

در ساعت 30/11 خودم به اتفاق برادرمان جناب سرهنگ سهرابي فرمانده محترم ژاندارمري ( که در آن وقت فرمانده هنگ ژاندارمري بيرجند بودند و براي بازديد از گروهان ژاندارمري طبس و فردوس به اين منطقه آمده بوند) عازم محل حادثه شديم .

{ امیر سرتیپ سهرابی که اهل طبس می باشد، در حال حاضر از مشاورین مقام معظم رهبری است }

وقتي به رباط خان (120کيلومتري طبس و 50 کيلومتري محل حادثه ) رسيديم فرمانده پاسگاه جريان را گزارش کرد و اظهار کرد هلي کوپتر و يک اتومبيل جيپ و چند دستگاه موتور سيکلت و مقداري سلاح و مهمات با تعدادي جنازه در منطقه موجود است

بلافاصله حرکت کرديم و در بين راه راديو ايران اعلام کرد هلي کوپتر ها متعلق به آمريکاست و اظهار داشته کماندوهاي آمريکائي هنوز در منطقه هستند.

حدود ساعت 3  بعد ظهر 5 اردیبهشت 1359به محل حادثه رسيديم و همانگونه که فرمانده پاسگاه گزارش کرده بود پنج هلي کوپتر را مشاهد کرديم که در دو طرف جاده فرود آمده بود  3 تا در سمت راست جاده و 2 تا در سمت چپ.

همچنين در سمت چپ جاده پنج موتورسيکلت و يک دستگاه جيپ که مقداري سلاح و مهمات در داخل آن بود و يک کيسه حاوي پول ايران و آمريکا هم روي زمين افتاده بود.

در سمت راست جاده نزديک هلي کوپترها بقاياي هواپيما و هلي کوپتر سوخته شده که گفته مي شد با هم تصادف کرده ديده مي شد بعضي از قطعات هواپيما من جمله دماغه و بال آن چند صد متر پرتاب شده بود.

در نزديکي هاي هلي کوپترها چند مخزن بنزين مکعبي شکل وجود داشت که يکي از آنها در ميان بقاياي هواپيماي سوخته شده بود.

جسد تفنگ داران آمريکائي هم از دور ديده مي شد و از داخل هلي کوپترهاي سمت راست، صدایي شنيده مي شد که احتمالاً در داخل آن دستگاهي ديگر روشن بود و هرچه به طرف آن نزديک مي شديم صدايش بيشتر مي شد. 

بنا به نقل بعضي از برادران تا وقتيکه آن هلي کوپتر روشن بود بي سيم کار نمي کرد و اين هلي کوپتر در اولين حمله منهدم شد.

برادران ژاندارمري و پاسداران کميته که قبلاً اعزام شده بودند اظهار کردنـد از وقتـيکه ما اينجا آمده ايـم دو هـواپيـما نظامي مرتـباً در آسمـان منطقه ظاهر شده و پرواز مي کنند و هرگاه بطرف هلي کوپتر نزديک مي شويم به طرفمان تيراندازي مي کنند .

با جناب سرهنگ سهرابي تصميم گرفتيم به طرف هواپيما و هلي کوپترها رفته و از نزديک بقاياي هواپيماي سوخته را مشاهده کنيم .

ولي همينکه اتومبيل از جاده خارج شد هواپيماها را مشاهده کرديم که در آسمان ظاهر شدند و در جلو ما تيراندازي کردند و ما ناگزير برگشتيم و اتومبيل را گذاشته و پياده بطرف هواپيما حرکت کرديم که اين بار  باز هواپيماها ظاهر شده و تير اندازي کردند.

سرهنگ سهرابي اظهار کردند جلو نرويم که مي زنند،  من در پاسخ گفتم: گمان نمي کنم...گفتند چرا اينها نامردي مي کنند، از رفتن به سمت هواپيما منصرف شديم.

سرهنگ سهرابي اظهار داشت من تقاضاي پرنده هوايي کرده ام ولي اينها هواپيماي پشتيباني فرستاده اند.

برادران پاسدار اظهار داشتند، در فاصله 2 کيلومتري بقاياي يک تانکر حامل بنزين که مورد اصابت گلوله قرار گرفته و سوخته است بجا مانده است با جمعي از برادران پاسدار و ژاندارمري بطرف تانکر رفتيم و تانکر را که با گلوله به آتش کشيده بود و راننده اش فرار کرده بود مشاهده کرديم.

حدود ساعت 5 بود که از سمت يزد اتومبيلي حامل چند نفر از پاسداران سپاه يزد به محل لاشه تانکر سوخته شده رسيد، از آنها برگ مأموريت مطالبه کردم و آنها ارائه دادند.

فرماندهي آنها بعهده برادر "شهيد محمّد منتظر قائم" بود که بعد از شناسائي و احوالپرسي تصميم گرفتم از آنجا مراجعت کرده و بطرف حوض آبي که در سه کيلومتري بود برويم.

همگي سوار بر اتومبيل ها شده براه افتاديم، هنوز بيشتر از يک کيلومتر نرفته بوديم که طوفان شن شروع شد و لحظه به لحظه بيشتر مي شد، تا آنجا که قادر به ديدن جلو نبوده، به اجبار توقف کرديم و پس از حدود نيم ساعت توقف، طوفان تمام شد و هوا روشن گرديد.

مشاهده کرديم مقابل هلي کوپتر ها هستيم و اتومبيل ژاندارمري بطرف حوض رفت ولی ما مانديم، از اتومبيل پياده شديم و شهيد منتظر قائم پيشنهاد کرد موتورسيکلت ها را بياوريم توي جاده و يک جا جمع کنيم، که در پاسخ گفتم ممکن است منطقه مين گذاري و يا موتورها، تله انفجاري باشد.

محمد منتظر قائم گفت: چاره اي نيست، بايد اقدام کرد و خودم اين کار را مي کنم و سپس به بقيه بچه ها گفت شما فاصله بگيريد تا اگر انفجاري رخ دهد يک نفر شهيد شود و خود به سمت اولين موتور سيکلت رفت  و پس از بازديد با احتياط کامل موتور سيکلت را روشن نموده سوار شد و در کنار جاده متوقف کرد و بعد بقيه موتور سيکلت ها را را آورد و سپس به سراغ اتومبيل رفت و برگشت و اظهار کرد داخل اتومبيل پر از بمب است و مجدداً رفت و اتومبيل را هم روشن کرد و آورد ( لازم به توضيح است که موتورها و اتومبيل سويچ  همراه داشت )

سپس بطرف يکي از هلي کوپترها رفت و داخل شد و مراجعت کرد، اظهار داشت: داخل هلي کوپتر تعدادي کاليبر 50 است، برويم آنها را تخليه کنيم چون ممکن است با فرارسيدن شب عوامل آمريکا از تاريکي شب استفاده کرده هلي کوپترها را ببرند يا منهدم نمايند.

با پيشنهاد وي موافقت کردم و گفتم بهتر است سرهنگ سهرابي را هم مطلع کنیم تا با حضور ايشان هم باشد.

 من به اتفاق دو پاسدار  و يک راننده با اتومبيل استيشن بطرف حوضي که سرهنگ در آنجا بود حرکت کرديم چند نفر از پاسداران کميته طبس هم آنجا ماندند.

شهيد منتظر قائم هم بطرف هلي کوپترها رفت هنوز چند متري نرفته بوديم که هواپيماها ظاهر شدند و ناگهان صداي تير و انفجار بلند شد و دو فروند هلي کوپتر به آتش کشيده شد و هواپيماها مرتباً تير اندازي مي کردند .

شدت تير اندازي به حدي بود که ما نتوانستيم توقف کنيم و وقتي به محل توقف سرهنگ رسيديم که در داخل ايوان حوض موضع گرفته بودند اشاره کردند که توقف نکنيم ما به راه ادامه داديم تا از ديد هواپيماها پنهان شديم برادران ژاندارمري هم سوار بر اتومبيل شده و براه افتادند .

در جريان بمب باران هلي کوپترها برادر "محمد منتظر قائم" شهيد و دوتن از بـرادران پـاسدار سپـاه يزد مجروح مي گردند و دو فروند هلي کوپتر هم منهدم شد، که يکي از هلي کوپترها همان هلي کوپتري بود که دستگاهي در آن کار مي کرد.

البته در بمب باران هلي کوپترها دقت شده بود که يکـي در ميـان مورد اصابـت قـرار گـيرد .

بـرادران پـاسدار کـميته طبس و سپاه يـزد، پـس از حادثه فوراً سوار بر اتومبيل شده و حرکت کردند و چون جا کم بود، دوتن از مجروحين سوار بر اتومبيل جيب آمريکائي شده و با همان وضع بطرف رباط خان حرکت کردند .

رانندگي جيب آمريکائي را يکي از مجروحين به عهد داشت و حدود ساعت 8 شب بود که به رباط خان رسيديم و در جريان دقيق حوادث قرار گرفتم اما نمي دانستيم که بمباران توسط آمريکائيها بوده يا هواپيماهاي ديگري این کار را کرده اند.

در پاسگاه رباط خان بود که تيمسار باقري فرمانده لشگر 77 خراسان رسيد و در جريان امر قرار گرفت، نامبرده اظهار داشت: بدستور ما بوده که هلي کوپترها بمباران شده است .

به او گفتم يعني شما دستور داديد که بچه هاي ما را شهيد کنند؟... از اين حرف ناراحت شد و اظهار کرد: بايد سؤال کنم و مطلع شوم که بمباران توسط نيروهاي خودي بوده يا آمريکائيها، و بطرف پاسگاه رفت تا با بي سيم سؤال کند امّا خبري نداد!  

در همين جا گروهي از برادران پاسدار فردوس به ما پيوستند و سپس "حجت الاسلام صفائي" فرمانده سپاه مشهد با تعدادي از پاسداران سپاه به رباط خان آمدند .

پس از حدود دو ساعت توقف قرار شد مجدداً به منطقه مراجعت کنيم تمام نيروها به اتومبيل ها سوار شده و بصورت يک ستون نظامي حرکت کرديم، اما ستون نظامي که فاقد تجهيزات لازم بود و اگر حادثه اي پيش مي آمد امکانات لازم در اختيار نبود.

اکثر نيروها که پاسدار سپاه و کميته بودند، داراي سلاح هاي خارج از رده مانند (تفنگ ام  يک و کارابين) بودند .

ژاندارمري هم داراي G3 و نارجنک انداز  G3بود و من داراي يک قبضه کلت رولور با 6 تير فشنگ بودم .

حالت عجيبي بود اتومبيل ها با سرعت کم حرکت مي کرد و هر چراغ اتومبيل هم که از مقابل مشاهد مي شد دستور مي دادند که موضع بگيريد همه از اتومبيل ها پياده شده و در پناه بوته خاري موضع مي گرفتند تا وقتي که اتومبيل رد مي شد چند مرتبه اين کار تکرار شد .

وقتي که به محل رسيديم قرار شد افراد چهار گروه شوند و هر کدام در سمتي نگهباني بدهند تا صبح شود و از نزديک شدن هر فردي جلوگيري کنند.

من با تعدادي از برادران ژاندرمري و کميته طبس در قسمت راه يزد مستقر شديم و تا صبح مانديم که در ادامه، تعدادي از برادران سپاه شهرستان نائین نيز به ما ملحق شدند و در طول شب چند مرتبه هواپيماها بر فراز آسمان صحرای طبس پریدند.

قرار بود تا ساعت 7 صبح در محل مورد نظر بمانيم و هيچ کس محل را ترک نکند ولي حدود ساعت 6 صبح بود که هواپيماها مجدداً ظاهر شده و تير اندازي کردند و ما که نزديک هلي کوپتر ها بوديم احساس خطر کرديم، که بعضي از برادران گفتند به محل امني برويم و من گفتم قرار است تا ساعت 7 بمانيم و خوب نيست محل را ترک کنيم اما خيلي زود متوجه شديم که بقيه از منطقه رفته اند و ما هم فوراً سوار بر اتومبيل ها شده و حرکت کرديم .

هواپيما ها گشت مي زد و گاهي هم شليک مي کرد در همين حال يکي ديگر از هلي کوپترها مورد اصابت قرار گرفت و به آتش کشيده شد.

ما هم به ساير نيروها که در محل حوض ( سه کليومتري هلي کوپترها ) مستقر شده بودند ملحق شديم  و در همین حال هواپيماها مرتباً گشت مي زدند و شليک مي کردند.

فرمانده لشکر77 خراسان "تيمسار باقري" اظهار داشت: آقاي بني صدر ( رياست جمهوري وقت ) دستور دادند که همه هلي کوپتر ها منهدم شود، لذا همه بمباران خواهد شد .

اما هواپيماها  فقط يک هلي کوپتر را زدند و 2 هلي کوپتر ديگر باقي ماند و تيمسار باقري اظهار کرد: نيروها منطقه را ترک کنند چون ارتش به منطقه آمده و کنترل خواهد کرد.

مقررشد وسائل بجا مانده از آمريکائيها جمع آوري شود و پیکر "شهيد محمد منتظر قائم" هم شبانه به طبس انتقال یابد.

با توجه به اصرار تيمسار باقري من با تعدادي از پاسداران طبس و ساير نيروهاي اعزامي به طرف طبس حرکت کرديم، ولي تعدادي از برادران پاسدار در منطقه ماندند.

لازم به ذکر است که اصرار فرمانده لشکر تيمسار باقري مبني بر خروج نيروهاي انقلاب از منطقه و سپردن محل حادثه به ارتش عادي به نظر نمي رسيد.

مخصوصاً نحوه بمباران هلي کوپترها و بيان باقري مبني بر دستور انهدام مورد شک و ترديد بود.

 

و این ماجرا ادامه دارد...