زمان : 03 Ordibehesht 1391 - 16:18
شناسه : 49736
بازدید : 2608
داستان پول ایران ، داستان بیم مردم و حقوق بگیران از آینده و سرگشتگی بانک مرکزی(قسمت هفتم) داستان پول داستان پول ایران ، داستان بیم مردم و حقوق بگیران از آینده و سرگشتگی بانک مرکزی(قسمت هفتم) محمد سعید صالحی فیروزآبادی - این قسمت پیش زمینه ای برای طرح دو مشکل اقتصادی کشورمان می باشد.

هنگامیکه مریض می شویم به نزد پزشک می رویم . یک پزشک حاذق ابتدا به دقت به سخنان ما گوش می دهد. ما علایم بیماری خود را برای پزشک شرح می دهیم. هر چقدرزبان ما در شرح علایم بیماری مان ناتوان تر باشد، به همان اندازه  پزشک بیماری مان را دیرتر تشخیص خواهد داد.

در بسیاری از مواقع  ما  به راحتی می توانیم علایم بیماری خود را برای پزشک شرح دهیم. اما گاهی وقتها کار به این سادگی نیست. گرفتار دردهایی در نقاطی از بدنمان می شویم ، اما از  شرح آن و نشان دادن محل بیماریمان به پزشک خجالت می کشیم .

اگر میخواهیم معالجه شویم ، هیچگاه نباید از شرح علائم بیماری خود در برابر پزشک شرمی داشته باشیم.این تقصیر ما نیست که دردی نگفتنی داریم . هیچگاه یک پزشک خوب ما را به دلیل اینکه علایم بیماری خود را شرح می دهیم ، سرزنش نمی کند.

در بسیاری موارد پزشکان با ناراحت کننده ترین صحنه های انسانی مانند درد و رنج و زخم و خون و چرک روبرو می شوند. بیمارشان را معاینه می کنند و چنانچه لازم بود با پزشکان دیگری که تخصص های متفاوتی دارند ، مشورت می کنند.

در کشور ما ایران ،اکثریت مردم مسلمان هستند . چه ما خوشمان بیاید یا نیاید قوانین فقه  در بسیاری از ابعاد زندگی انسانی دارا ی نظرات و راهکارهای  ویژه خود می باشد. یکی از جایگاههایی که فقه  دارای نظرات ویژه خود می باشد حوزه اقتصاد است.

تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان ، مدیریت سیاسی و مدیریت معنوی-فقهی در مسیرهای متفاوتی در حرکت بودند. متاسفانه مدیریت سیاسی کشور به  دلایل گوناگون  از جمله عدم اعتماد به توانمندی های خود و نیز دخالت بیگانگان ، مدیریتی غیرگرایانه  بود . برای این مدیریت نظرات متخصصان فرنگی و مستشاران خارجی  بسیار گواراتر از آگاهی های  متخصصان داخلی بود.

مدیریت سیاسی بیشتر از هر چیز دیگری از مدیریت معنوی-فقهی  واهمه داشت و آنان را مخل اجرای برنامه های خود می دانست. از سوی دیگر مدیریت معنوی-فقهی نیز به مدیران سیاسی کشور به عنوان آدمهایی خود باخته که قبله آنها غرب می باشد ، نگاه می کرد .سالها این تنازع بین مدیریت  معنوی فقهی و مدیریت سیاسی وجود داشت.   هریک  تمامی توانایی خود را به کار می گرفت تا جلوی کار دیگری را بگیرد.با پیروزی انقلاب اسلامی  امید بزرگی برای کشورمان ایجاد شد. امید اینکه از این پس مدیریت سیاسی و مدیریت معنوی-فقهی ،همانند دو بال در یک جسم باشند و باعث پرواز کشورمان به سوی آینده ای درخشانتر شوند. اما پیچیدگی های  جوامع امروزین مشکلات خاص خود را به همراه آورد.

چند سال پیش در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی ، آیت الله استاد محمد تقی مصباح در خطبه های پیش از نماز جمعه تهران جملاتی را بیان داشتند . این جملات باعث هجوم گسترده تبلیغی از سوی طیف موسوم به اصلاح طلب بر علیه ایشان شد . این هجوم تبلیغاتی چنان شدید بود که ایشان پس از آن  دیگر خطبه های پیش از نماز جمعه تهران را ادامه ندادند. ایشان چه گفتند که چنین واکنشی را در پی داشت؟ایشان سوالی را در قالب جملاتی بیان داشتند : چرا بایستی بانکهای کشورمان تبدیل به نزولخوارترین بانکهای جهان بشوند ؟ چرا نرخ بهره ای که بانکهای کشورمان از مشتریان خود می گیرند بیشتر از بانکهای کشورهایی است که هیچ التزامی به قوانین اسلامی ندارند؟

طرح این سوالات باعث واکنش شدید  در برابر ایشان شد.اما هیچ کسی از خود سوال نکرد چرا به راستی باید چنین باشد و چرا نرخ بهره بانک های کشورمان در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر دارای نرخ بالاتری است؟ شاید اگر در آن زمان مسئولین سیاسی و اقتصادی کشور به جای تخطئه و حرمت شکنی ایشان همین سوال را از خود می پرسیدند و امیدوارانه این سوال و موضوعاتی که باعث تعیین چنین نرخ بهره بالایی  از سوی بانک مرکزی شده است را در برابر مراجع معتبر حوزوی قرار می دادند ، تا به حال بخشی از مشکلات اقتصادی کشور حل شده بود.

تا زمانی که متخصصان دانش های گوناگون نگاهی انحصار گرایانه به قلمرو دانش خود داشته باشند ،  دانش خود را وسیله ای برای اعتبار بخشی به نفسانیات و منیت های خود قرار دهند  و با نگاهی عاقل اندر سفیه با  متبحران  علوم دیگر روبرو شوند و خضوع را در گفتگو به کار نگیرند راههای برونرفت از مشکلات  پیدا نخواهد شد.

با این مقدمه در بخش بعدی به طرح یکی از دو مشکل اقتصاد کشورمان یعنی نرخ بهره می پردازیم.