چارلز داروین یک دانشمند زیست شناس انگلیسی است. راستش را بخواهید من خیلی از این آقا خوشم نمی آید. چرا؟ چون این آقا در نظریاتش می خواهد ثابت کند پیوند و قرابتی بین نیاکان میمونها و نیاکان انسانها وجود دارد. من کسی را که می خواهد نوعی خویشاوندی بین نیاکانم با میمونها برقرارکند ، دوست نمی دارم. اما جدا از ما انسانها که اشرف مخلوقات هستیم ، و البته برخی از ما دست به کارهایی می زنیم که حیوانات را روسفید می کند و باعث می شود آنها بتوانند به حیوانیت خود افتخار نموده و جلو ما آدمها قیافه بگیرند ، نظریات داروین در مورد گونه های حیوانی و چگونگی تنوع و شباهتهای گونه های حیوانی جالب توجه می باشد. نظریه انتخاب طبیعی داروین چگونگی و چرایی تنوع ، تفاوتها و شباهتهای حیوانات را در ناحیه ای خاص توضیح می دهد. داروین می گوید حیوانات دائما در حال زاد و ولد و تکثیر نسل خود هستند . یک گونه حیوانی در هر بار زاد و ولد ، فرزندان زیادی را با ویژگیهای متفاوت و یا شبیه به یکدیگر به وجود می آورند. از آنجایی که منابع غذایی و محیط زیست مناسب برای رشد این فرزندان محدود است ، رقابت درون گروهی در داخل گونه ها ی حیوانی و نیز رقابت در بین گونه ها برای به دست آوردن غذای بیشتر و یافتن محیط زیست مناسب وجود دارد. برنده این رقابت ، فرزندان گونه هایی هستند که بتوانند با شرایطی که طبیعت در اختیار آنان می گذارد ، کنار آمده ، سازگاری یافته و بتوانند با این شرایط زاد و ولد کرده و به تولید نسل بعدی بپردازند. برای مثال آن عده از فرزندان پرنده ای که در یک جنگل همیشه سبز استوایی زندگی می کنند ، شانس بیشتری برای بالغ شدن و تولید مثل دارند که رنگی همسان محیط زندگی خود داشته باشند تا بتوانند خود را از دید شکارچیان پنهان کنند. پرندگانی که در این رقابت زنده می مانند این ویژگی را به نسل بعدی منتقل می نمایند.
نظریه انتخاب طبیعی داروین می گوید چنانچه شرایط محیطی نامطلوبی پیش بیاید ، هر چقدر تعداد و تنوع فرزندان کمتر باشد شانس جان به در بردن نسل آن موجود نیز در شرایط محیطی ناهنجار کمتر می شود.
به نظر میرسد نظریه انتخاب طبیعی داروین علاوه بر طبیعت در حوزه اجتماع و بویژه در حوزه اقتصاد کارکرد و کارآیی دارد. در حوزه اقتصاد ، چنانچه تصمیمات دولتها باعث محدودیت و از میدان به در کردن بخشی از فعالین اقتصادی و جان گرفتن انحصارات در کشور شود ، زمینه را برای فروپاشی اقتصاد فراهم می آورد.افراطی ترین شکل از میدان به در کردن انسانها از فعالیتهای اقتصادی و محدودسازی منابع انسانی و نیز شکل گیری انحصارات در کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی انجام شد. در آن کشورها مدیریت واحدهای اقتصادی تنها به بخشی از مردمی که نورچشمی حزب و دولت بودند واگذار گردید و بقیه مردم از تاسیس واحدهای اقتصادی متعلق به خود منع شدند. نتیجه این تصمیمات ناتوانی آن کشورها در دنیای پر رقابت امروز و عقب ماندگی آن کشورها در مقایسه با کشورهای رقیبشان بود.
در کشور ما نیز چنانچه نگاه دولت به موسسات اقتصادی نگاهی ناعادلانه باشد و یا هر نوع وابستگی به مراکز قدرت که باعث ایجاد امتیاز برای آن مراکز در حوزه اقتصادی شود باعث از میدان به در رفتن بخش عظیمی از توانمندیهای انسانی خواهد گردید. مالیات نگرفتن از فلان واحد اقتصادی دولتی یا فلان واحد متعلق به فردی معروف زمینه را برای تعداد محدودتر و تنوع کمتر فعالین اقتصادی وشکل گیری انحصارات فراهم خواهد کرد. پی آمد همه این تصمیمات در درازمدت باعث آسیب زدن به منابع انسانی می شود. منابعی که هر کدامشان می تواند از چاههای نفت برای دولت و برای کشور با ارزش تر باشند .
در این زمینه کشورمان می تواند از تجربیات سایر کشورها در تصویب قوانین ضد انحصار استفاده کند. شکل گیری و شکل دهی به انحصارات تنها منحصر به چگونگی تصمیمات در درون کشورهای بومی نیست. بسیاری از کشورهای قدرتمند اقتصادی دنیا می توانند از موسسات اقتصادی خود و توانمندیهایشان در دستچین کردن افرادی خاص که دارای نزدیکی وقرابت بیشتر فکری با منافع خود باشند و دادن امتیازاتی خاص نظیر دادن نمایندگی به آنها به ایجاد انحصارات در کشور هدف کمک کنند. این انحصارات می توانند با گذشت زمان برای منافع کشور مورد نظر نقش آفرینی کنند. هوشیاری نهادهای نظارتی می تواند به محدود شدن نقش آنها تنها در عرصه هایی شود که در اقتصاد کشور دارای مزیت هستند .
در قسمت هفتم تا نهم چند ویژگی خاص اقتصاد کشورمان که باعث ایستایی و واماندگی اقتصادی کشورمان شده است ، شرح داده می شود. نشان داده می شود که تنها دولتها یا اقتصاد دانان نیستند که مشکل گشای مشکلات اقتصادی کشور می باشند . از طبیبان دیگری به غیر از اقتصاد دانان یا دولتها چاره جویی و استمداد می شود .