امروز عصر ناغافل مسیر پیاده روی عصرانه را عوض کردیم و کمی آنورتر چهارراه باهنر ناگهان چشممان به اعلان تبلیغاتی مغازه ای افتاد که پشت کاغذ چسبیده به شیشه نوشته بود :«در این مغازه خاویار طلایی ایران عرضه می شود» هوس خوردن خاویار به سرمان زد، می دانستیم گران است، اما نمی دانستیم چقدر!؟ وارد مغازه شدیم و پرسیدم: خاویار دارید!؟ و وقتی فروشنده جواب مثبت داد، پرسیدیم حالا این خاویار چه جوری است و کیلویی چند است!؟ فروشنده که فهمیده بود با خاویار ندیده و خاویار نخورده روبروست، لبخند معنی داری زد و با خوش رویی گفت: بسته هفتاد گرمی، سی و هشت تومان! اول فکر کردیم سی و هشت تومان، یعنی سی و هشت تومان، و بعد ناگهان متوجه شدیم که منظور فروشنده از سی و هشت تومان؛ سی و هشت هزار تومان است، نه سی و هست تک تومان، به خودمان اجازه ندادیم تا از فروشنده بخواهیم تا بسته خاویار را نشانمان بدهد، و وقتی از مغازه بیرون آمدیم از خودمان پرسیدیم : « در این دیاری که بعضی ها پول خرید یک کیلو مرغ پنج هزار تومانی را ندارند، خاویار کیلویی پانصد و هشتاد هزار تومان و گرمی پانصد و شصت تومان را چه کسی می خرد و می خورد!؟» بهرحال اگر کسی نمی خرید و نمی خورد که مغازه داران نمی آوردند! می آوردند!؟
تبصره اول: گرانترین ماده غذایی در ایران خاویار است!؟
تبصره دوم: خاویار را چگونه می خورند!؟
تبصره سوم: خاویار را چه کسانی می خورند!؟
تبصره چهارم: خاویار را چه جوری می خورند!؟
تبصره پنجم: برای یک وعده غذای یک خانواده چهار نفره، چقدر خاویار لازم است!؟
تبصره ششم: اگر بچه کوچکی و یا زن بارداری ویار خاویار کرد، مرد خانه چه خاکی باید بر سر بریزد!؟
تبصره هفتم: افتخار می کنم که در مغازه های شهرم، خاویار گرمی پنج هزار و ششصد تومان به فروش می رسد و هستند کسانی که در این شهر، شب خاویار می خورند و با خیال راحت می خوابند!