فیلم جدید «کلاغ» دوباره نشان میدهد ادگار آلن پو و دنیای سیاه داستانهایش ما را رها نمیکنند.
اگر نویسندگانی چون جین آستین، ویلیام شکسپیر و چارلز دیکنز جایگاهی خدشهناپذیر در تخیل دوستداران ادبیات دارند، میتوان گفت ادگار آلن پو تخیل این مخاطبان را رها نمیکند.
فیلم جدید جان مکتیگ به نام «کلاغ» با بازی جان کیوساک در نقش پو و آلیس ایو در نقش نامزد او، جدیدترین اقتباس سینمایی از آثار نویسندهای است که به عقیده بسیاری خالق داستان کارآگاهی در ادبیات انگلیسی زبانان آمریکاست.
سینما اولین بار سال 1909، یعنی شصت سال پس از فوت آلن پو در سن 40 سالگی در سال 1849 اقتباسی سینمایی از یکی از داستانهای این نویسنده ارائه کرد؛ این داستان «Cask of Amontillado» نام داشت و از مجموعه «داستانهای مگو و تخیلی» انتخاب شده بود. فیلم را یکی از بزرگان سینما یعنی دیوید وارک گریفیث (کارگردان «تولد ملت») ساخته بود و مک سنت و مری پیکفورد در آن بازی میکردند. فیلم اثری درخشان یا متمایز نیست، اما مگر تمامی آثار آلن پو چنین بودند؟
آلن پو نویسندهای پرکار در دنیای پرتزویر ادبیات پیش از جنگ داخلی آمریکا بود و خانوادهای هم داشت که باید شکم آنها را سیر میکرد. همین باعث شده بود که برخی از آثار او غنای ادبی نداشته باشند، اما انگار معجزهای رخ داده باشد تقریبا 60 درصد آثار این نویسنده آثار ادبی برتر محسوب میشوند.
افسانه آلن پو به همه جای دنیا سرک کشیده است. یکی از داستانهای ماندگار او «ویلیام ویلسن» بود که در سال 1839 نوشته شد و کاملا آشکار است منبع الهام رمان و فیلم سینمایی «باشگاه مشتزنی» بود. او از جمله نویسندگان آمریکایی است که بارها آثارش به زبانهای دیگر ترجمه شدهاند، شروع ترجمه آثار او با ترجمه تمام آثارش توسط شارل بودلر شروع شد. مالارمه، شاعر معروف هم جدا از نوشتن مرثیهای برای آلن پو، شعر مهم او یعنی «کلاغ» را در سال 1875 ترجمه کرد و مانه، نقاش معروف طراحیهایی برای این شعر کشید.
وینسنت پرایس در فیلم «کلاغ» (1963)
خورخه لوئیس بورخس بارها در آثارش به آلن پو ارجاع داده است، ولادیمیر ناباکوف نه تنها در «لولیتا» یکی از اشعار این نویسنده و شاعر گوتیک را استفاده کرده بلکه از ترفند روایی او نیز بهره برده و داستان خود را از زبان راوی تعریف کرده که در زندان به سر میبرد. و انگار ساموئل بکت رمان «گروه» خود را که در اواخر عمرش نوشت با الهام از «سردابه و پاندول» نوشته است. تی. اس. الیوت، یکی از بزرگترین شاعران زبان انگلیسی نیز به صراحت اعتراف کرده است: «آدم نمیتواند مطمئن باشد که نوشتههایش تحت تاثیر آلن پو نیستند.»
رابرت لوئیس استیونسن (نویسنده «جزیره گنج») در آثار آلن پو نوعی بلوف حس میکند و از آن با عنوان «شیادی محض، نوعی تقلب بیشرمانه و نابهکارانه» یاد میکند و بعد اعتراف میکند که همین ترفندها هنوز هم ما را میترسانند. هنری جیمز، نویسنده بزرگ «تصویر یک بانو» که دوست استیونسن بود و داستان بلندش به نام «Turn of the Screw» بسیار وامدار آلن پو است اما با کمی اعتراض درمورد این نویسنده گفته بود: «اینکه او را از حدی بیشتر جدی بگیری به این میماند که جدی بودن را رها کرده باشی.» شاید منظور این نویسنده این بوده که خواننده باید در آثار آلن پو حس گروتسک سیاه و ماهرانه و طنز کنایی او را درک کند.
آلن پو اما زندگی سرشار از بدبیاری داشت. مادرش که بازیگر بود در جوانی مرد، درست مدت کوتاهی پس از اینکه پدر آلن پو (که او هم بازیگر بود) خانواده را ترک گفت. سرپرستی نویسنده را تاجری متمول به نام جان آلن برعهده گرفته، اما آب این دو در یک جوی نمیرفت. آلن پو پس از گذراندن بخشی از کودکی خود در انگلستان و تحصیل در مدرسهای در شمال لندن برای یک ترم در دانشگاه ویرجینیا تحصیل کرد و بعد هم به ارتش پیوست.
جان کیوساک در «کلاغ» (2012)
آلن پو به دلیل مشکل نوشیدن مشروبات الکلی مدام از کاری به کاری دیگر روی میآورد و مدام اخراج میشد، این مسئله برایش بسیار سنگین بود چراکه ازدواج کرده بود و باید از مادر همسرش نیز مراقبت میکرد. آلن پو در یکی از داستانهایش به نام «The Imp of the Perverse» که سال 1845 منتشر شد، اشاره میکند که انسان در زندگیاش به سوی خودویرانگری حرکت میکند و کارهایی انجام میدهد که نباید. شاید او در زمان نوشتن این داستان به ازدواج خود در سال 1835 با دختردایی 13 سالهاش ویرجینیا کلمن اشاره میکند که در جوانی درگذشت. منبع الهام بسیاری از شخصیتهای آلن پو که وسوسه مرگ و مردگان رهایشان نمیکند مرگ همسرش بوده است. به گفته خودش، مرگ زنی زیبا، شاعرانهترین موضوع دنیا است.
بدبیاریهای آلن پو با مرگش خاتمه نیافت. رِف روفوس تی. گریسولد، دشمن آلن پو موفق شد خودش را جای کارگزار این نویسنده جا بزند، او نامههای نویسنده را دستکاری کرد و در اطلاعات موجود درمورد زندگی نویسنده دست برد تا او را به عنوان مردی معتاد و دیوانه به دیگران معرفی کند.
چهره آلن پو پس از مرگش بسیار مخوف بود اما انگار این مخوف بودن، مانند مخوف بودن مریلین منسن به کمکش آمد و باعث شهرتش شد. بالاخره دست گریسولد رو شد، اما جالب اینجاست که آلن پو هنوز هم تاحدی شهرتش را مدیون ابهام در ویژگیهای اخلاقی خود است.
شاید اگر آلن پو زنده بود از اینکه در فیلم «کلاغ» شخصیتش قهرمان/ کارآگاهی است که در فاصله چند روز تا مرگ خود راز جنایتهای مخوفی را حل میکند، خوشحال میشد. آثار آلن پو بارها به صورت اثری سینمایی عرضه شدهاند، گفته میشود 254 اقتباس سینمایی از روی آثار این نویسنده ساخته شده و برخی از آنها ساخته فیلمسازان بزرگی چون فدریکو فلینی، لویی مال و روژه وادیم هستند. راجر کورمن در اوایل دهه 1960 هفت فیلم براساس داستانهای او ساخت با بازی وینسنت پرایس، این آثار درواقع معرف شمایل آلن پو در سینما هستند.
ویژگی اصلی آثار آلن پو این بود که ما را به قدرت تمام و کمال عقلانیت به شک میانداخت؛ ویژگی اصلی آثار او گوتیک او درواقع این بود که ما را به شک میانداخت تا به واقعیت شک کنیم.