همه می گویند کتابدار پل ارتباطی بین کتابخانه و جامعه استفادهکننده از اطلاعات است. اما من میگویم کتابدار تزریق کننده اطلاعات به جامعه است و اگر به حق کتابخانه را قلب جامعه اطلاعاتی بدانیم کتابدار عمل پمپاژ این قلب را انجام میدهد و اطلاعات را همچون خونی که حیات را به رگهای بدن سرایت میدهد به ارگانها و سلولهای جامعهی محتاج اطلاعات تزریق میکند. یعنی عامل حرکت و عمل این قلب، کتابدار و نیروی انسانی فعال و محرک است و بدون این عنصر، قلب حرکت و حیاتی نخواهد داشت.
چند سالی است که در پی آگاهشدن از نقش با اهمیت اطلاعات توجه بیشتری به کتابخانهها و تهیه منابع آنها میشود و اگر آمارهای مقایسهای نسبت به ۱۰، ۲۰ یا ۳۰ سال پیش تهیه شود آمار کمّی منابع بهبود بسیار چشمگیری را نشان میدهد. اما وضع مطالعه و کتابخوانی جامعه و از طرف دیگر وضع تحقیق، آموزش و تولید علم ما از نظر کمّی و بهخصوص کیفی رشد قابل قبولی را نشان نمیدهد. به راستی علت آن چیست؟ واضح و مبرهن است که یک قلب قوی و سالم در صورتی که قادر به پمپاژ قوی، سالم و درست خون به اندام،ها باشد می تواند به سلامت آنها کمک کند و با توجه به تشبیههای مذکور در ابتدای نوشته نگارندهی این سطور بر این باور است که مشکل جامعهی اطلاعاتی ما نرسیدن اطلاعات به اعضای آن است و یکی از مهمترین دلایل آن هم تضعیف کتابداران و کتابداری در مقام متصدی پردازش و انتقال اطلاعات یعنی همان تزریق اطلاعات به پیکر جامعه است. ما فراموش کردهایم که به صرف وجود منابع در جامعه و تهیه آنها برای یک کتابخانه، جامعه از آن برخوردار نمیگردد بلکه مکانیسمها و افرادی برای انتقال مناسب و کافی اطلاعات لازم است و پس از این مرحله یعنی انتقال صحیح اطلاعات است که میتوان انتظار داشت چیزی به دانش و خرد جمعی افزوده گردد و علم تولید شود.
اکنون در دنیا نقش آموزشی کتابدار را بهعنوان مکمل معلم پذیرفته و تأکید میکنند. در بین عوامل مؤثر در آموزش در کشورهای موفق نقش کتابخانه البته با حضور مؤکد و بلافصل کتابدار متخصص و مجرب کمتر از کلاس درس با حضور استاد یا معلم نیست. در حالیکه در کشور ما چه کتابدار متخصص باشد و چه تنها تجربهای در این زمینه داشته باشد نه نقشی در آموزش ایفا میکند و نه نقشی در اداره و راهبری کتابخانه خود دارد و به هر حال فرق چندانی بین کاری که از یک کتابدار با تجربه و یا حتی بیتجربه بدون تحصیلات کتابداری خواسته میشود با کاری که از یک فارغ التحصیل رشته کتابداری میخواهند وجود ندارد. از دید جامعهی ما اصلا کتابدار که کار خاصی انجام نمیدهد که به تحصیلات آکادمیک در مقطع لیسانس، فوق لیسانس و دکترا بپردازد. البته تمام این مقاطع در کشور ما موجود است و فارغ التحصیلان گروههای متعدد کتابداری در تمام مقاطع روز به روز به بازار کار وارد میشوند اما اگر شانس جذب به محیط کار را هم داشته باشند با همان سمت که استخدام میشوند روزی بازنشسته خواهند شد؛ و نباید امید ارتقاء، پیشرفت یا امتیازی هم داشته باشند. چون مهمترین مرحله ارتقاء کتابداران که مدیریت کتابخانههاست از بالای هرم که ریاست کتابخانهی ملی است تا پایینترین قسمت که ریاست کتابخانههای دانشکدهای، تخصصی و عمومی است در انحصار طیف وسیعی از تخصصها و رشتههای گوناگون از معمار و مهندس و ریاضیدان و فیلسوف گرفته تا شیمیدان و ادیب و پزشک و داروساز و…. قرار گرفته است و البته معدود کتابدارانی هم در حدی که یکدستی این طیف از لحاظ تعداد افراد مربوط به هر تخصص به هم نخورد در لابلای آنها از شانس ارتقاء و بقای احسن برخوردار شدهاند که البته در تصمیمگیریهای کلان به نحوی که انتظار میرود نقشی ندارند. جای تعجب دارد که اگر یک درمانگاه یا بیمارستان یا داروخانه را یک معمار یا ادیب اداره کند؛ یا یک پروژه ساختمانی را یک پزشک یا داروساز هدایت کند؛ و یا یک دادگاه قضایی را یک ریاضیدان راهبری نماید همهی ما متعجب شده و به عملکرد آنها انتقاد کرده و اعتماد نمیکنیم _هر چند که گروههای مجهز و مجرب کارشناسی در آن امور تحت اختیار آنها باشد؛ اما سالهاست که کتابخانههای ما توسط غیر کتابداران از رشتهها و تخصصهای جورواجور اداره میشوند و هیچکس هم متعجب نمیشود و به دادخواهی کتابداران هم تنها به عنوان زیادهطلبی نگریسته شده و دور شدن از جایگاه تواضع و فروتنی را شایسته کتابدار نمیدانند. من نمیدانم چرا فقط مدیر شدن کتابداران جاه طلبی و عدم فروتنی است و برتابیده نمیشود.
به هرحال تا وقتی که جایگاه مناسب و در خور کتابدار به او تعلق نگیرد و آنچنان که فراخور توان و شایستگیهای اوست از او استفاده نشود و بهخصوص تصمیمگیریها توسط کتابداران صورت نگیرد جامعهی ما همچنان از قدرت پمپاژ و تزریق اطلاعات توسط کتابدار محروم خواهد بود و پیکر علمی و اطلاعاتی او لاغر و نحیف باقی میماند. توجه کنیم که قویترین عنصر جامعه و حتی دنیا یعنی اطلاعات، علم ودانش، در دست کتابدار است و تنها با همکاری و یاری او میتوان به نحو احسن به این قلعه مشکل و دشوار وارد شد. به راستی با کمرنگ جلوه دادن و تضعیف کتابدار به چه کسی ظلم میشود؟ قطعا کتابدار با از دست دادن جایگاه و مزایای خود ظلم میبیند؛ اما ظلم اصلی به جامعه و روح دانش، دانایی و آگاهی آن صورت میگیرد که راکد و محبوس شده و از پویایی و تحرک و کمال باز میماند. به امید روزی که چشمان جامعهی ما به روی نقش خطیر و مسئولیت حساس کتابداران دلسوز این مرز و بوم گشوده شود و روح دانایی با دستان و تدبیر توانمند آنان از ورطهی رکود و انزوا به عرصه حرکت و اقتدار کشانده شود.