چه قبول داشته باشيم و چه نه، پدرخواندگي در قالب يك شبكه منسجم در فوتبال ايران فعاليت كرده تا در طول سالها و همراه با ورود پول به اين عرصه، شبكه مافيايي فوتبال فربهتر شده و با فعاليتهاي غيرقانوني و غيرمتعارفش صداي اهالي اين رشته را درآورده است. مدعياني كه چون منافع شخصي را بر منافع ملي فوتبال ترجيح داده و خلاف مسير آب شنا ميكنند، در جامعه فوتبال و ورزش از وجههاي منفي برخوردارند.
اصولا اصطلاح پدرخوانده در فوتبال به طور معمول به كسي گفته ميشود كه بعد از چند سال حضور در كار و رشتهاي، به سمت و سويي ميرود كه همه چيز را تحت اختيار خود گرفته و با حذف رقبا، قدرت مطلق را بدست بگيرد. قدرتي كه چون بحث منافع ملي در آن مورد توجه نيست به سمت فساد ميرود تا در اين عرصه فوتبال ايران نيز با توجه به ميزان تاثيرگذاري و دربرگيرياش يك گروه پدرخوانده را در دايره خويش شكل دهد. كساني كه البته و در جهت اينكه قدرت كاذب خود را نشان دهند، اين اصطلاح را بر سر زبانها انداختهاند تا در قالب شبكهاي وسيع با فعاليتهاي غيرقانوني و غيرمتعارف، بسان زالو خون فوتبال ايران را بمكند.
بنابراين و در شرايطي كه عنوان پدرخواندگي در فوتبال ايران بيشتر بار منفي به دنبال خود دارد، بين كارشناسان و اهل فن در اين رشته، درباره وجود پدرخوانده در فوتبال ايران اختلاف نظر وجود دارد. عدهاي قائل به وجود پدرخوانده در فوتبال ايران نيستند و معتقدند كه فوتبال ايران افراد تاثيرگذار در زمينههاي مختلف داشته است، اما عدهاي ديگر معتقد به فعاليت پدرخوانده در فوتبال ايران هستند و براي اين حرف خود نيز دلايل زيادي دارند.
نقبي به گذشته
گرچه از زمان مطرح شدن بحث فوتبال حرفهاي در فوتبال ايران و همراه با ورود پول بيحساب و كتاب دولتي به اين رشته، دلالي نيز قارچگونه دور مستطيل سبز رشد يافت تا واسطه و واسطهگري در فوتبال سال به سال پر و بال بيشتري به خود بگيرد و عدهاي بدونزحمت صاحب پولهاي باد آورده شوند، اما در همان موقع نيز ميشد رد پاي دلالي (كار چاق كني) را در عرصه رسانهها ديد.
بعدها و با فربه شدن اين گروه كه مافيا گونه عمل ميكرد و در اجزاي مختلف فوتبال عوامل خود را فعال ميديد و بويژه با اعتراض تني چند از مديران باشگاهها و مربيان و بازيكناني كه قرباني اين شبكه در فوتبال شده بودند تا ناپاكيها در فوتبال بيشتر جلوهگر شود، شبكههاي امنيتي به موضوع ورود كرده و با دستگيري چند نفر از عوامل موثر در اين عرصه، مبارزه با فساد در فوتبال را كليد بزنند. مبارزهاي كه ۳ سال پيش در فوتبال ايران شكل گرفت و واژه پدرخوانده در همان زمان بر سر زبانها افتاد. هر چند كه عدهاي خاص پس از دستگيري و اعترافات لازم از كار مطبوعاتي منع شدند، اما اين عده پس از ۲ سال دوري از جامعه رسانهاي از دري ديگر ورود كردهاند تا همچنان فوتبال ايران اسير بده و بستانهايي باشد كه اجازه نميدهد اين رشته سالم نفس بكشد.
البته طي همين سال ۹۰ نيز علي دايي در آخرين روزهاي حضورش روي نيمكت پرسپوليس، بارها از واژه «پدرخوانده» ياد كرد كه به زعم او برخي دست به كار شدهاند تا با تماس با بازيكنان مورد نظرشان، پرسپوليس را براي ليگ يازدهم ببندند. دايي حتي از فردي نام برد كه بهعنوان عامل پدرخوانده با بازيكنان تيمش تماس ميگيرد تا به اين طريق آرامش پرسپوليس را به هم بزند.
با كدهايي كه علي دايي ميداد مشخص شد كه اشاره او به مربي قديمي فوتبال ايران است كه سالها در عرصه مطبوعات ورزشي دستي بر قلم داشته و پيش از اين نيز در پاكسازي صورت گرفته، از كار مطبوعاتي منع شده بود. در رابطه با «پدرخوانده» گفته ميشود كه طي ۵۰ سال گذشته تغيير و تحولي در فوتبال ايران بهچشم نميخورد كه وي در آنها ايفاگر نقش نبوده باشد. موضوعي كه خودش به دفعات به آن اشاره كرده و اگر بخواهيم حق مطلب را ادا كنيم، بايد بگوييم كه او در كنار اثرات تخريبياش بر فوتبال ايران، مثمر ثمر نيز بوده كه البته بايد در جاي خود مورد توجه قرار گيرد.
پدرخوانده چگونه شكل گرفت؟
هر چند امروز وقتي اسمي از پدرخوانده به ميان ميآيد، ذهنها متوجه يك نفر ميشود، فردي كه خودش نيز طي مصاحبهاي اعلام كرد كه در بسياري از ناهنجاريهاي فوتبالي در ايران نقش داشته است، اما بايد ديد اين پدرخوانده چطور در فوتبال ايران سر برآورده است. كسي كه به عنوان جدول نويس در فدراسيون كشتي كار ميكرد و چون در عرصه مربيگري فوتبال نيز در باشگاه راهآهن فعال بود، بيشتر حقوقي را كه از فدراسيون ميگرفت، خرج فوتبال و سازندگي در اين رشته ميكرد. مثل اينكه براي بازيكنان كفش و لباس ميخريد و اجازه نميداد هيچ استعدادي از فوتبال دور شود. آن هم در دوره و زمانهاي كه پول به فوتبال راه نيافته بود و عشق در اين رشته حرف اول را ميزد. در اين زمينه گفته ميشود كه خيلي از بازيكنان اسمي و مطرحي چون فرشاد پيوس، مرتضي يكه، بهتاش فريبا، امير قلعه نويي، بيژن طاهري و... توسط او كشف شده و به بزرگي در فوتبال رسيدهاند. هر چند او اگر از كسي نيز خوشش نميآمد، به انحاء مختلف اجازه پر و بال گرفتن را به وي نميداد. همين شخص كه در عرصه مطبوعات ورزشي نيز دستي بر آتش داشت، هر بازيكن و مربي را كه ميخواست در نشريات تحت پوشش قرار ميداد تا اين بازيكنان و مربيان را وامدار خود كند.
شايد بارزترين مثالي كه ميتوان در اين زمينه مورد توجه قرار داد، موضوع انتخاب فرشاد پيوس و علي دايي باشد كه چون نظر پدرخوانده بر حضور پيوس پا به سن گذاشته در تيم ملي بود، به نوعي در مطبوعات نقش علي دايي را كمرنگ ميكرد كه اين مساله پس از گذشت سالها هنوز از ذهن علي دايي پاك نشده است.
به هر حال و با حرفهاي شدن فوتبال ايران و بحث ورود پولهاي بي حساب و كتاب به اين رشته، پدرخوانده نيز دچار اين پارادوكس ميشود كه چرا او نبايد به بخشي از اين پولها دست يابد. آخر اين مساله نوعي حسادت را در وي ايجاد كرده بود كه چرا بايد بازيكنان و مربياني كه به نوعي دستپرورده او به حساب ميآمدند، با پول قراردادهاي فوتبال به لحاظ مالي از شرايط خوبي برخوردار باشند و در مقابل پدرخوانده سرش بيكلاه باشد.
از اينجا به بعد وي در نوع سياستهاي كاري خويش تغيير جهت ميدهد و دستيابي به بخشي از پولهاي در گردش فوتبال را مورد توجه قرار ميدهد. حمايت از مربيان جواني كه وامدار او به حساب ميآمدند و مطرح كردنشان براي حضور در تيمهاي مختلف، ميتوانست پدرخوانده را به مراد برساند. تربيت نسلي از خبرنگاران كه نه، بلكه دلالان و واسطههايي كه در كار نقل و انتقال بازيكنان خبره شده بودند و پر و بال دادن به بحثهاي رسانهاي در جهت حمايت از كساني كه ميتوانستند منافع پدرخواندگي را تامين كنند، همه و همه فوتبال ايران را در مسير غيرمتعارفي سوق ميداد كه بعدها با تبديل شدن به بحراني اساسي، پاي نهادهاي امنيتي را به موضوع باز كرد. موضوعي كه البته استمرار نيافت تا اين بحث دلالي و كارچاق كني همچنان بحث روز فوتبال ايران باشد. موضوعي كه شايد اگر ده برنامه ۹۰ نيز به آن اختصاص يابد، باز مورد توجه خواهد بود.
شبكه پدرخواندهها
امير رضا واعظي آشتياني مديرعامل سابق باشگاه استقلال در پاسخ به اين سوال كه آيا قائل به وجود پدرخوانده در فوتبال ايران است يا خير؟ پاسخ مثبت ميدهد و ميگويد: هر چند وقتي اسم پدرخوانده به ميان ميآيد ذهنها متوجه يك نفر ميشود، اما من معتقدم اين فرد نيز بخشي از شبكه پدرخواندهها در فوتبال ايران است كه البته همه نيز زير نظر پدرخوانده اصلي فعاليت دارند كه البته آن را نيز نميشناسند.
وي در توضيح بيشتر اين استدلال خود ميگويد: اينها در قالب يك شبكه مافيايي فعاليت ميكنند كه وقتي پازل فعاليتهايشان در كنار هم قرار ميگيرد، تشكيل پدرخواندگي ميدهد. اينها مجموعهاي عمله و پادو در قسمتهاي مختلف فوتبال دارند كه كارهايشان را دنبال ميكنند. در حقيقت بخشي از كارگزاران اين شبكه پدرخواندگي ارادي هستند و بخشي نيز به صورت غيرارادي فعاليت دارند. در بخش اراديها، كارگزاران داراي شغل رسمي و غيررسمي هستند و معتقدند كه آنارشيست طلبي ضامن حيات آنهاست و تا اينها هستند، فوتبال ايران رنگ نظم به خود نميبيند و آنها كساني هستند كه از سطح فدراسيون تا باشگاهها رسوخ دارند. در بخش غير ارادي نيز با افرادي مواجه هستيم كه به ظاهر چهرههايي موجه دارند، اما آنها نيز ناخواسته وارد اين جريان شدهاند و در مواقع ضروري از وجودشان استفاده ميشود.
آشتياني همچنين تصريح دارد كه پدرخواندههاي فوتبال، متوليان ارشد ورزش را نيز مستقيم و غيرمستقيم تطميع فكري ميكنند تا به زعم وي، آنان آدمهاي تمامشده و كنار رفته ورزش را دوباره برسر كار بياورند.
وي كه هر از چند گاهي بحث شبكه مافيايي در فوتبال را مطرح ميكند تا عدهاي را به واكنش وا دارد، ميگويد: علت آن كه اين عده از من هراس دارند اين است كه معتقدند من آنها را شناسايي كرده و براي همين به تكاپو ميافتند تا به اصطلاح در مقابلم گاردگرفته و مرا پس بزنند. در حالي كه من آدمي نيستم كه در مقابل اين شبكه كوتاه بيايم. متاسفانه در زمان رياست علي كفاشيان در فدراسيون، پدرخواندهها قدرت بيشتري گرفتند، در حالي كه اگر مديريت فدراسيون متمركز و بااقتدار عمل كند، پدرخواندههاي فوتبال دست و پايشان را جمع خواهند كرد. كساني كه فضاي فوتبال را مسموم كردهاند تا فوتبال ايران با فعاليتهاي مافيايي اين عده نتواند به رشد و پيشرفت دست يابد.
تحميل مربي به باشگاهها و تيم ملي
داريوش مصطفوي رئيس سابق فدراسيون فوتبال نيز از جمله كساني است كه به وجود شبكه پدرخواندگي در فوتبال ايران معتقد است.
وي ميگويد: اين شبكه كه به صورت مافيايي عمل ميكند در مراكز مختلف داراي عواملي است كه منافع شبكه را دنبال ميكنند. عوامل اين شبكه پدرخوانده در عرصه رسانهها نيز حضور دارند و با دلالي و زد و بند، مربيان و بازيكنان مورد نظر خود را به باشگاهها و حتي تيم ملي تحميل ميكنند. خود من طي سالها با عملكرد اين شبكه مواجه بودهام و متاسفانه تا وحدت عملي در مبارزه با اين شبكه مافيايي نباشد، نميتوان بساط آنها را در فوتبال برچيد.
مصطفوي ميافزايد: اعتقاد دارم آنها حتي افشين قطبي را به تيم ملي تحميل كردند، خود من زماني كه در باشگاه پرسپوليس بودم با اين قضيه مواجه بودم كه جرياني رسانهاي از افشين قطبي حمايت وسيع ميكرد تا طي همين حمايتهاي غير متعارف كه پشت آن پولهاي زيادي خوابيده بود، قطبي به تيم ملي ايران برسد.
از ژنرال تا امپراطور
ناصر فرياد شيران مربي فوتبال نيز ازجمله كساني است كه معتقد به فعاليت پدرخواندهها در فوتبال ايران است. به اعتقاد او، پدرخواندهها تحت هر شرايطي به دنبال منافع خود در فوتبال هستند و در مراكز مختلف نيز داراي عواملي هستند كه اهدافشان را پيش ميبرند. اين عده كه به صورت باندهاي مافيايي عمل ميكنند بر بازيكنان و مربيان لقب ميگذارند، از ژنرال گرفته تا امپراطور و چون به صورت شبكهاي فعاليت ميكنند، هر كاري را كه ميخواهند انجام ميدهند. جدا از دست داشتن در نقل و انتقال بازيكنان و مربيان، حتي قادرند با فعاليتهاي غير قانوني مثل خريدن مربيان، بازيكنان و داوران روي نتايج بازيها نيز تاثير بگذارند. او با اعلام اين كه شبكه ارتباطي پدرخواندهها در فوتبال ايران زياد است، تاكيد ميكند: نگاهي بهوضعيت بازيكنان خارجي كه طي چند سال اخير به فوتبال ايران آمدهاند و بدون حتي انجام يك بازي كلي پول گرفتهاند و رفتهاند، بيانگر خيلي از مسائل است و به نظر ميرسد كه بعضي مديران باشگاهها نيز از اين رفت و آمدها حسابي منتفع شدهاند. ضمن آن كه بايد بررسي كرد و ديد چرا در شرايطي كه ميگويند بعضي مربيان منشوري هستند، مدام اين مربيان در چرخه فوتبال ايران در گردشند و پشت سرهم از اين تيم به آن تيم ميروند؟!
سكوت و تسليم در مقابل مافياي فوتبال
عبدالرحمان شاهحسيني، رئيس پيشين كميته انضباطي فدراسيون فوتبال كه در عرصه قضايي نيز داراي سابقه زيادي است، تصريح ميكند كه هيچ ارادهاي از سوي مسوولان فدراسيون براي برخورد با سودجويان و متخلفان وجود ندارد.
وي در اين باره ميگويد: دلالي در قانون تعريف مشخصي دارد و شغل شريفي است، بنابراين بهتر است از لفظ كارچاق كن استفاده كنيم. عدهاي كار چاق كن در فوتبال ايران به خوبي راه سوءاستفاده را ياد گرفتند. متاسفانه با تمام احترامي كه براي مسوولان فدراسيون قائلم، بايد بگويم آنها توانايي برخورد با افرادي كه فساد را در فوتبال رواج دادهاند، ندارند و در مقابل سكوت كردهاند. آنها هيچ گاه سراغ دلالان بزرگ نرفتهاند و فقط ضعيفها را قرباني كردهاند تا افكار عمومي را آرام كنند. مديران كلان فوتبال ايران عملا مقابل مافياي دلالي تسليم شدهاند.
عامل خارجي
البته باند مافيايي متصل به شبكه پدرخواندگي، ضلع ديگري نيز دارد. ضلعي كه چون با خارج مرتبط است، طي سالهاي گذشته از انتقال بازيكنان به خارج بويژه اسلواكي، پولهاي كلاني را به جيب زده است.
افشاگريهاي حسين هدايتي، مالك باشگاه استيل آذين به خوبي روشن كرد كه اين شبكه مافيايي از هيچ اقدامي به منظور رسيدن به مطامع خويش غافل نيست ولو آن كه امضاي يك مربي خارجي مثل يونگ هلندي را جعل كرده و ضمن كلاه گذاشتن بر سر مديران استيل آذين، كار اين تيم را نيز به كميته انضباطي و قضايي فيفا بكشاند. موضوعي كه البته با جريمه ۱۷۰ هزار يورويي و كسر ۱۲ امتياز براي تيم استيلآذين همراه شد تا اين تيم كه زماني ميخواست در فوتبال ايران و آسيا آقايي كند، بدجوري به مخمصه بيفتد. مخمصهاي كه شايد ادامه حضور تيم استيل آذين در ليگ دسته يك را طولانيتر از هميشه سازد.
تاثير گذارهاي فوتبال ايران
البته و در مقابل كساني كه معتقد به وجود پدرخوانده هستند، عدهاي چنين اعتقادي ندارند و تصريح ميكنند كه فوتبال ايران تا دلتان بخواهد از افراد تاثيرگذاري متاثر شده است كه كمك كردهاند فوتبال از گذشته به امروز برسد، با تمام فراز و نشيبهايش. منوچهر زندي و حميدرضا صدر در زمره چنين افرادي قرار ميگيرند. دكتر اكرامي، حسين مبشر، حسين صدقياني، علي عبده، آقا شعاع، علياصغر محب، حسين فكري، آقا مدد نوعي و... در شمار افرادي قرار ميگيرند كه از گذشته تا امروز به فوتبال ايران خدمت كردهاند. هر چند در مقابل هستند كساني كه خلاف مسير آب شنا كرده و به فوتبال ايران خيانت كردهاند، اما به هر حال همه چيز مطلق نيست و در گذر زمان نقش افراد نيز دستخوش تغيير و تحول شده است.
دكتر حميدرضا صدر نويسنده و كارشناس فوتبال با تاكيد بر اين كه فرضيه تئوري توطئه را قبول ندارد، ميگويد: به هيچ وجه اعتقادي به وجود پدرخوانده در فوتبال ايران ندارم. اصولا پدرخوانده به يكي دو نفر خلاصه ميشود كه همه چيز را در كنترل خود دارند، در حالي كه مراكز قدرت در فوتبال ايران زياد است و امروز اهرمهاي مالي در دست افراد زيادي است كه ميتوانند با تصميمات خود فوتبال را متاثر سازند.
وي كه اعتقاد دارد در فوتبال ايران افراد زيادي بودهاند كه به رشد و پيشرفت اين رشته كمك كردهاند، اضافه ميكند: امروز فوتبال گسترده شده و نميتوان چنين پنداشت كه عدهاي ميتوانند در تهران نشسته و كل مسائل فوتبال را رصد و مونيتور كنند.
اين كارشناس فوتبال در عين حال با اشاره به اين كه در فوتبال ايران آدمهاي زيادي بودهاند كه در ادوار مختلف به رشد و توسعه اين رشته كمك كردهاند، تصريح ميكند: البته من اين نقش را در تاريخ فوتبال ايران ثابت نميدانم، آنچنان كه معتقدم اگر دكتر اكرامي و خسرواني در دورهاي مفيد و موثر بودهاند، بعدها از ميزان اين نقششان كاسته شده، آنچنان كه علي پروين در دهه ۶۰ فردي مثبت و موثر براي فوتبال باشگاهي ايران به حساب ميآمد، اما عملكرد او در دهههاي ۷۰ و ۸۰ و ديگر نتوانست آن اثرگذاري سابق را از خود بروز دهد.
جامجم